برای مدت طولانی در اطراف علاقه مندان به نوآوری بمانید و به این دلیل که فکر می کنید همه ایده ها ایده های خلاقانه و خلاقانه ای هستند بخشیده خواهید شد. اما حقیقت این است که اکثر ایده ها در واقع چندان داغ نیستند. برخی از آنها به وضوح ایده های نادرستی هستند. برخی دیگر عالی به نظر می رسند، اما زمانی که سعی می کنید آنها را اجرا کنید، دچار مشکل می شوند. وقتی این اتفاق می‌افتد، نباید به پیشبرد ایده‌ای که بعید است هرگز موفق شود ادامه دهید. شما نباید این ایده را دور بریزید و وجود آن را انکار کنید یا اینکه با آن درگیر بوده اید. بلکه باید از آن درس گرفت.

نمونه ای از کوکا کولا

احتمالاً مشهورترین ایده ناموفق در تاریخ تجارت اخیر تقریباً 30 سال پیش توسط کوکا کولا اجرا شد. با از دست دادن جایگاه خود به پپسی و دیدن کوکای رژیمی جدید خود، با طعمی متفاوت نسبت به کوکاکولای سنتی، محبوبیت پیدا کرد، کوکا کولا تصمیم گرفت طعم نوشیدنی معروف جهان خود را به روز کند. آنها به عنوان یک شرکت چندملیتی بزرگ، بهترین دانشمندان مواد غذایی خود را روی آن قرار دادند، به طور کامل آزمایش کردند و تحقیقات بازار را به طور گسترده انجام دادند. طبق قوانین بازاریابی مدرن، آنها همه چیز را درست انجام دادند. کوکا کولای اصلاح شده آنها باید موفقیت آمیز می بود.

آن نبود. به طرز بدی شکست خورد. مصرف کنندگان کوکاکولا بیشتر از آن چیزی که تصور می کرد به طعم قدیمی علاقه داشتند و به شدت از محصول جدید شکایت داشتند. فروش کک جدید بمباران شد.

خوشبختانه، مدیران کوکاکولا در آن زمان، گروهی باهوش بودند (و احتمالاً هنوز هم هستند). آنها به سرعت اشتباه خود را اعتراف کردند و کوکا کولا اصلی را به عنوان کوکا کلاسیک در کنار نوشیدنی جدید که به نام New Coke شناخته می شود، مجدداً عرضه کردند. فروش نیو کوکا به شدت کاهش یافت و فروش کوکاکولا اصلی به زودی دوباره شروع به رشد کرد.

علیرغم ایده شکست خورده خود، کوکاکولا دو کار را به درستی انجام داد و به این ترتیب ضررهای خود را به حداقل رساند. آنها یاد گرفتند که کک سنتی از نظر عاطفی برای مشتریانشان مهم است و به سرعت آن را دوباره راه اندازی کردند. با کاهش فروش کک جدید، شرکت به زودی محصول را از بازار خارج کرد.

بی‌تفاوت شدن از ایده‌ها

وقتی ایده ای خوب به نظر می رسد و شما آن را اجرا می کنید، به راحتی می توانید بیش از حد به ایده وابسته شوید. وقتی کار نمی کند، و تجزیه و تحلیل نشان می دهد که بعید است این کار را انجام دهد، کنار گذاشتن ایده دشوار است. وقتی روی ایده سرمایه گذاری کرده اید، هنوز سخت تر است. این وسوسه وجود دارد که به توسعه این ایده ادامه دهید به این امید که بتوانید سرمایه خود را جبران کنید. با این حال، وقتی ایده ای کار نمی کند و شواهد نشان می دهد که بعید است که هیچ وقت کار کند، بهتر است ایده را کنار بگذارید، از اشتباهات درس بگیرید و چیز جدیدی را شروع کنید. ماندن فقط از نظر پول، منابع و زمان هزینه بیشتری خواهد داشت. تصور کنید اگر کوکاکولا سرسختانه از عرضه مجدد کوکای اصلی خودداری می کرد و فقط کوکای جدید را می فروخت، زیان هایی را متحمل می شد.

خوشبختانه، برای این شرکت، کوکا کولا به سرعت از اشتباه خود درس گرفت. آنها یاد گرفتند که مشتریانشان چقدر به کوکاکولای اصلی ارادت دارند. آنها یاد گرفتند که طعم نوشیدنی در ذهن اکثر مردم آنقدر مقدس است که آنها را به یک جایگزین تغییر نمی دهند – حتی اگر طعم جایگزین بهتر باشد. بدون شک کوکا کولا چیزهای بیشتری یاد گرفت که احتمالاً از آن زمان در استراتژی بازاریابی خود به کار می بردند.

در واقع، کوکا کولا از شکست ایده شکست خورده خود به قدری چشمگیر گذشت که شایعاتی مبنی بر اینکه همه این یک کمپین بازاریابی بزرگ بود، وجود داشت . من شک دارم که درست باشد. اما، در درازمدت، اگر کوکاکولا از ایده ناموفق خود بیشتر از چیزی که از دست داده بود، به دست آورد، تعجب نخواهم کرد. اما این ناشی از مدیریت بسیار خوب یک ایده شکست خورده است.

درس گرفتن از اشتباهاتمان

این کلیشه ای است که می گوییم از اشتباهاتمان بیشتر یاد می گیریم تا از موفقیت هایمان. اما کاملا درست است. هنگامی که یک ایده شکست می خورد، مهم است که دلیل آن را بیاموزید. گاهی اوقات واضح است، همانطور که در مورد کوکاکولا بود. در سایر مواقع چندان واضح نیست. اغلب، ما خیلی به یک ایده نزدیک هستیم تا ببینیم چرا کار نمی کند. در این صورت، آوردن یک فرد خارجی برای بررسی این ایده و تعیین اینکه چه چیزی اشتباه بوده مفید است. با ایده های شخصی کوچک، یک همسر، دوست یا خویشاوند می تواند مفید باشد. برای ایده های بزرگ شرکتی یا سازمانی، ممکن است یک مشاور لازم باشد.

در یک سازمان، مهم است که فرد مسئول ایده ناموفق را مجازات نکنید. این طبیعت انسان است که بخواهد تقصیر اشتباهات را به گردن دیگری بیندازد. و اغلب اتفاق می افتد که فردی که ایده ای را پیشنهاد می کند که شکست خورده است مورد سرزنش قرار می گیرد. متأسفانه، چنین توبیخی احتمالاً کارمند خلاق را نسبت به پیشنهاد ایده های جدید به سازمان در آینده بی میل می کند. و وقتی این به طور منظم اتفاق می‌افتد، متفکران خلاق بیشتری یاد می‌گیرند که ایده‌های نوآورانه‌شان را برای خودشان نگه دارند، به‌جای اینکه ریسک انباشته شدن سرزنش‌ها برای شکست‌ها را بپذیرند.

علاوه بر این، در هر سازمانی، پذیرش یک ایده معمولاً به تعدادی افراد نیاز دارد (هیچ فردی در کوکا کولا به سادگی نگفت: “بیایید نسخه جدیدی از کوکا را راه اندازی کنیم” و همه آن را خودش راه اندازی کرد). پیاده سازی حتی به افراد بیشتری نیاز دارد. بنابراین، به سختی می توان مبتکر یک ایده شکست خورده را منحصراً مقصر دانست.

بهتر است مبتکر را در ارزیابی علت شکست ایده مشارکت دهید. از او برای این ایده تعریف کنید و او را تشویق کنید تا به ارائه ایده ها ادامه دهد. به احتمال زیاد، ایده دیگری – از مبتکر ایده – در آینده نزدیک بیش از جبران ضررهای ناشی از ایده شکست خورده خواهد بود.

و نتیجه این همه درس گرفتن از اشتباهات؟ بهبود نتایج نوآوری!

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *