«شما باید به خودتان ایمان داشته باشید. هرکسی که با آنها صحبت میکنم فکر میکند که مشکل این است که دانشگاهیان… انگیزههای آنها بسیار با انتشار یا نابودی مرتبط است.
باید به شما به عنوان معاون یکی از مهمترین دانشگاههای ما بگویم شکستخورده نباشید، باید به اندازه دانشجویان خود خوشبین باشید، در غیر این صورت آنها اعتمادشان را به شما از دست خواهند داد.»
این نخست وزیر مالکوم ترنبول هفته گذشته در کنفرانس چشم انداز اقتصادی و اجتماعی مؤسسه ملبورن بود و گلین دیویس دانشگاه ملبورن را در طی یک میزگرد به چالش کشید که یک مشکل ساختاری در استرالیا وجود دارد که شرکت های بزرگی که در تحقیق و توسعه در توسعه محصولات سرمایه گذاری می کنند وجود ندارد. .
این نشانه خوبی است که Turnbull نسبت به نوآوری خوش بین است (نظیر نخست وزیر همچنین گفت: “جهنده باشید”). اما به نظر میرسد که او نمیداند که نوآوری به این معنی نیست که دکمه سمت راست را فشار دهید و انتظار داشته باشید که این تغییر اتفاق بیفتد.
یک ایمیل هفتگی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از بهترین محققان اروپا
وضعیتی که ما امروز با آن روبرو هستیم و استرالیا همچنان در تلاش برای تجاریسازی تحقیقات خود است، نتیجه سالها بیتوجهی سیاستها و اشتباهات سیاسی است. انجام تحقیقات خوب کافی نیست. بدون شرکتهای مستقر در استرالیا که میتوانند این تحقیقات را به مرحله بعدی برسانند، ایدههای خوب یا خارج از ساحل خواهند رفت یا از بین خواهند رفت.
کسب و کارهای اینترنتی نمونه ای از این موارد هستند. کسبوکارهای نوپای استرالیایی باید برای برقراری تماسها، یافتن سرمایهگذاران و استخدام مهندسان و بازاریابان مورد نیاز خود به خارج از کشور بروند. اکوسیستم شرکتهای محلی و دانشی که آنها در طول زمان پرورش میدهند و توسعه میدهند، کم است.
چرا تعداد کمی از شرکت های مبتنی بر فناوری؟
دلایل زیادی وجود دارد، اما اساساً به پیچیدگی تکنولوژیک (اگر اینجا اختراع شده باشد، حتماً مشکلی در آن وجود دارد) و این باور (در خدمات عمومی تثبیت شده است) برمی گردد که هر سیاستی (مانند خرید عمومی حمایتی) که کمک می کند یک شرکت استرالیایی برای انجام هر کاری “حفاظت طلب” است.
در نتیجه پالت خط مشی عمومی تک رنگ است و به معافیت های مالیاتی و مانتراهای مقررات زدایی کاهش می یابد. اینطور نیست که ایدههای «آن را به بازار بسپارید» در مورد نوآوری مورد مناقشه قرار نگرفته باشند. بوده اند. مطالعات زیادی در طول سالها انجام شده است که به ناکافی بودن سیاستها در قبال صنعت و تجارت اشاره کردهاند که بر هزینهها و چیزهای دیگر تمرکز دارد.
اما اقتصاد در وزارت خزانه داری بدون صدمه به حرکت خود ادامه می دهد. از آنجایی که نوآوری به همان اندازه که بر ایده های خوب مبتنی بر سازگاری و یادگیری است، یک فرصت از دست رفته اغلب به فرصتی دیگر منجر می شود. در حالی که آنها صحبت می کنند، وقتی صحبت از تصمیم گیری می شود، فرهنگ ادارات دولتی استرالیا کمک عملی چندانی نمی کند. به عنوان مثال، بسیاری از افراد در دفاع، یکی از بزرگترین خرجکنندگان فناوری، صنعت را «دشمن» میدانند و وظیفه مدیریت پروژههای مبتنی بر فناوری را محدود کردن همه جزئیات میدانند تا از مزیت استفاده نشود.
پرسنل دفاعی که بوروکراسی را ترک می کنند و برای مدتی در صنعت کار می کنند، یا توسط شرکت هایی که مشتاق فروش به دفاع هستند، به سرعت می آموزند که چقدر این فرهنگ دپارتمان غیرمولد است و باعث افزایش هزینه ها می شود اما پیشرفت کمی دارد. غیرمعمول نیست که شرکت های استرالیایی متوجه شوند که فروش محصولات و خدمات آنها در بریتانیا یا ایالات متحده، در واقع تقریباً در همه جای دنیا، راحت تر از استرالیا است.
در مورد برخی از سیاست های نوآورانه چطور؟
در 40 سال گذشته اظهارات متعددی در رابطه با نوآوری در این کشور تولید شده است. هیچ یک به تغییر اساسی منجر نشده است، زیرا رابطه بین نوآوری و توسعه صنعت درک نشده است. تلاشهای با نیت خوب برای افزایش عرضه سرمایههای خطرپذیر به نتایج بسیار اندکی ختم میشود، زیرا سیستم نوآوری (یعنی شبکه ارتباطات، تجربه و پشتیبانی که در چارچوب یک تعهد خطمشی جدی دو حزبی قرار دارد) توسعه نیافته باقی میماند.
خب حالا کجا؟ پاسخ به دانشگاه ها نیست، آنها باید به تدریس و تحقیق پایبند باشند و هدفشان این باشد که هر دو را به خوبی انجام دهند. برای دانشگاهیانی که از اینکه به عنوان میمون های مجری در نظر گرفته شوند خسته شده اند و هر کاری انجام می دهند، هر جا و هر زمان برای ارتقای شغلی انجام می دهند، چسبیدن به بافتنی ممکن است تغییری تازه ایجاد کند.
خزانه داری در مورد مشوق ها درست می گوید. احمقانه است که فکر کنیم مشوق ها (مانند امتیازات مالیاتی برای تحقیق و توسعه) کار را انجام می دهند. هنگامی که اجزای کلیدی سیستم برای پذیرش آنها وجود نداشته باشد، مشوق ها اثرات مورد نظر خود را ایجاد نمی کنند. تنها چیزی که اتفاق میافتد این است که آنها جایگزین هزینههایی میشوند که به هر حال اتفاق میافتد، یا به سادگی از بین میروند.
بنابراین، باید روی سیستم نوآوری کار کرد، با موضوع شرکتهای «در حال رشد» و حمایت از شرکتهایی که (با وجود دلسردی گسترده) به اندازهای رسیدهاند که در موقعیتی هستند که میتوانند کارهای بیشتری انجام دهند. این به معنای کار بیمار، و تقسیم معقول ریسک بین عمومی و خصوصی است.
محققان اغلب از بی میلی تجارت برای سرمایه گذاری روی ایده هایشان ابراز تاسف می کنند. تجارت، به نوبه خود، از ساده لوحی بسیاری از محققان که فکر می کنند تنها با یک نمونه اولیه در راه ثروتمند شدن هستند، تأسف می زند. تصادفی نیست که دو شرکت شناخته شده مبتنی بر فناوری که در استرالیا ایجاد شده اند – Cochlear و CSL – در زمینه پزشکی هستند. منافع عمومی، سابقه حمایت انعطاف پذیر دولت، و سنت کار فراسوی مرزها وجود دارد. ما به همین مواد در زمینه های دیگر نیاز داریم.
اینها پیام هایی نیستند که احزاب سیاسی بخواهند بشنوند، زیرا نیاز به تفکر فراتر از انتخابات آینده دارند. وزرا می آیند و وزیران می روند. اغلب آنها می خواهند امتیاز سیاسی به دست آورند، نتایج فوری می خواهند و تمایلی به گوش دادن ندارند. سیاستهای ظریف و صبورانه که حلقههای فضیلتآمیز ایجاد میکنند، از آن دسته مواردی نیستند که یک تیتر جذاب یا فرصت عکس ایجاد کنند.
اینها همچنین پیامی نیستند که اکثر کارمندان ارشد دولتی مایل به شنیدن آن هستند، زیرا ترویج نوع مناسب روابط با کسب و کار، در واقع به معنای ورود به دنیای واقعی و مسئولیت پذیری برای نتایج است. نه سیاستمداران و نه بوروکرات ها علاقه چندانی به درس گرفتن از گذشته ندارند. چرخ مربع خط مشی نوآوری معیوب بی پایان دوباره اختراع می شود.
Turnbull ممکن است هنوز مدارشکن باشد. او تجربه تجاری دارد و بسیار باهوش است. بیایید امیدوار باشیم که او آماده شنیدن باشد و با مشورت با حزب کارگر و سبزها، کار را آغاز کند تا بلوکهای ساختمانی برای یک سیستم نوآوری کارآمد و صنعت محور قرار دهد.
بدون نظر