استراتژی برند:در 3 گام پیشتاز برند سازی شوید!
برندسازی کاری است که همه باید در آن شرکت کنند. با این حال، برخی از افراد، حتی کسانی که در بخش بازاریابی فعالیت میکنند، از اهمیت بزرگی که برندسازی در کارشان دارد و چگونگی ایجاد ارزش ویژه برای برند شرکتشان، آگاهی کافی ندارند.
برندهای برتر، ارزشهای خود را با وعدههایشان ترکیب میکنند و عملکرد واقعی آنها اهمیت بیشتری نسبت به کلمات دارد. محصولات آنها نیز بهبود یافته و بهتر از آنچه انتظار میرود، عمل میکنند. این برندها پشت محصولات خود ایستاده و در مورد مسائل اجتماعی تصمیمات درستی میگیرند.
در اینجا چند سؤال وجود دارد که ما به عنوان بازاریاب میتوانیم از آنها برای تعیین همخوانی ارزشها و وعدههای یک برند استفاده کنیم: آیا محصول یا خدمات شما چیز جدیدی به مشتریان شما ارائه میدهد؟ آیا مخاطبان شما اغلب با برند شما ارتباط برقرار میکنند؟
در عصری که پایداری اهمیت زیادی پیدا کرده و وفاداری مصرفکننده بهطور فزایندهای سخت به دست میآید، برای کسبوکارها حیاتی است که برند خود را با هدفی فراتر از سود هماهنگ کنند. اگر برند میخواهد در فضای رقابتی امروز پیشرفت کند، باید راههایی برای تعامل با مشتریانش در سطح عمیقتری پیدا کند. این بدان معناست که عناصر پایداری، مسئولیت اجتماعی و تجربه مشتری، در استراتژیهای بازاریابی باید مد نظر قرار گیرند. تفکر هدفمند نیز برای بسیاری از برندها راهی ضروری برای این کار است.
در سالهای اخیر، کسب و کارها به طور فزایندهای از نیاز به هدفی معنادار، که فراتر از راحتی است و خیر اجتماعی واقعی را ارائه میدهد، آگاه شدهاند. در کتاب “هدف عمیق” نوشته رانجی گولاتی، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد، به این موضوع پرداخته و مزایای “هدف عمیق” را نسبت به رویکردهای “هدف راحت” و “برد-برد” بیان کرده است. به گفته گولاتی، زمانی که سازمانها هدف عمیقی را دنبال میکنند، توسط یک مأموریت فراگیر هدایت میشوند که تصمیمگیری را در همه سطوح هدایت میکند. این پایه و اساس یک فرهنگ سازمانی عمدی را فراهم میکند که در آن همه به ماموریت برند متعهد هستند و احساس میکنند که انگیزه دارند تا در خدمت به آن به خوبی عمل کنند.
مفهوم گولاتی میتواند پیامدهای عمیقی برای مشاغلی داشته باشد که به دنبال به حداکثر رساندن موفقیت هستند بدون اینکه صداقت یا سودآوری را قربانی کنند. سازمانهایی که هدف عمیقی دارند تمایل دارند در اهداف عملکرد سودآور و منافع اجتماعی به خوبی هماهنگ باشند. این میتواند با حصول اطمینان از بهرهمندی همه ذینفعان (شامل کارکنان، مشتریان و شرکا) از چشمانداز و ماموریت سازمان به دست آید. همچنین، از رهبران خواسته میشود که چشمانداز بلندمدتی در مورد اینکه چگونه کسبوکار اهداف خود را دنبال میکند و نیازهای ذینفعان را به روشهایی که ارزش پایدار در طول زمان ایجاد میکند، داشته باشند.
درباره سعید جوی زاده مترجم کتاب
دکتر سعید جوی زاده، پژوهشگر و نویسنده برندسازی مشهور در ایران است. دکتر سعید جوی زاده ساله کارگاه های بسیاری را در زمینه برندسازی در دانشگاهها و مراکز علمی ایران برگزار کرده و با بیش از 200 شرکت در ایران به عنوان مشاور برندسازی همکاری داشته است. دکتر جوی زاده همچنین دورهای با عنوان “90 روز تا برندسازی” راه اندازی کرده است که در آن به شرکتها کمک میکند تا بتوانند برند موفقی را ساخته و توسعه دهند. وی همچنین به عنوان مدیر مرکز کوچینگ ایران فعالیت میکند و به شرکتها در بهبود استراتژیهای بازاریابی، مدیریت برند و بهبود عملکرد کمک میکند. دکتر سعید جوی زاده با داشتن تجربیات گسترده در زمینه برندسازی و مدیریت، یکی از اساتید برجسته ایران در این حوزه به شمار میرود.
شماره تماس با دکتر سعید جوی ازده :
09120438874
همه چیز را زیر سوال ببرید – قدرت پرسشگری و اختلال را در آغوش بگیرید
اگر زمانی که چیزی شما را ناراحت میکند به پزشک مراجعه کنید، احتمالاً پزشک دمای بدن شما را اندازه میگیرد، گوشها و چشمان شما را بررسی میکند و فشار خون شما را نیز اندازهگیری میکند و پیش از تشخیص، سؤالاتی در مورد سلامتی شما میپرسد. گاهی اوقات، فقط برای یک چیز به پزشک مراجعه میکنید تا متوجه شوید که این نشانه مشکل دیگری است. پزشک شما علاوه بر کمک به شما در مورد چیزی که ناراحت کننده است، یک برنامه درمانی ارائه میدهد که به شما به عنوان یک فرد کامل کمک میکند.
اگر با راش به آن دکتر مراجعه کردید و آنها متوجه شدند که شما مشکل قلبی دارید، میخواهید که پزشک شما را از این موضوع آگاه کند، نه اینکه فقط روی جوش متمرکز شود. همین موضوع در دنیای بازاریابی و برندسازی نیز صدق میکند. هنگامی که یک بازاریاب برای تعمیر چیزی – مانند یک وبسایت – وارد میشود، قبل از شروع کار باید با یک برند آشنا شود. این بازاریاب برای سنجش اهداف برند و تعیین بهترین مسیر رو به جلو باید سؤالاتی بپرسد. برای انجام این کار، یک بازاریاب باید در فرآیندی کنجکاوی به نام “کشف” شرکت کند.
کنجکاوی در بازاریابی، برای بهبود برند و ارزش آن، بسیار ارزشمند است. شغل ما نیاز به کنجکاوی دارد. نام تجاری، بر اساس تلاش مداوم برای درک خود، سازمان، موقعیت، مشتریان و نحوه کار تیمها با یکدیگر، از کنجکاوی متولد میشود. ارتباط مبتنی بر کنجکاوی، افراد را بر اساس کنجکاوی ذاتی آنها به جای یک برنامه تبلیغاتی مشخص یا جاهطلبی، با هم متحد میکند. در صورتی که به جای ارائه یک پیشنهاد فروش برای محصولات و خدمات، روایتی جذاب و جالب ارائه دهید، توجه مخاطبان را جلب میکنید. برای این کار، باید با حفظ توجه بازار، آنها را به کاوش و بررسی محصولات شما تشویق کنید. برای این کار، باید یک پیوند عاطفی بین تبلیغکنندگان و بینندگان ایجاد کنید. نام تجاری مبتنی بر کنجکاوی، برای درک بهتر و صریحتر در مورد محصولات فروشی، بسیار مفید است. با این حال، مهمتر از آن،
آیا مانند یک بازاریاب رفتار میکنید؟
نقش بازاریابی یک شغل است که برای دریافت حقوق، الزامات خاصی دارد که شما باید آنها را برآورده کنید. بازاریابی یک طرز فکر غریزی است که مسائل را از دیدگاه مخاطب به عنوان چالش میبیند. شما نمیتوانید از پرسیدن سؤالات خودداری کنید، ایدهها را به بینش تبدیل کنید و آن بینشها را به استراتژیها، کمپینها و جنبشهایی تبدیل کنید که برای مخاطبان و جهان اهمیت دارد. این بخشی از شخصیت شماست که هرگز نمیتوانید آن را تکان دهید، اگر بخواهید از آن به درستی استفاده کنید، باید آن را به عنوان یک هدیه قیمتی دریافت کنید.
یک روز قبل از تدریس در کلاس بازاریابی در دانشگاه، مفهوم “عملکردن مانند یک بازاریاب” به ذهنم رسید. شاگردان من آنچه که لازم بود انجام میدادند، اما شکاف محسوسی بین تاکتیک و استراتژی وجود داشت. من امیدوار بودم که ابزارهای الهام گرفته و یک استراتژی به یاد ماندنی را ببینم که سر و صدا را از بین ببرد. بنابراین، به گروههایی از دانشجویان یک مفهوم بازاریابی را که قبلاً در کلاس توضیح داده شده بود، اختصاص دادم و به آنها فضایی روی تخته سیاه دادم تا هر کاری که میخواستند توضیح دهند. تنها معیار ارزیابی، “خسته نباشید” بود. از دانشجویان خواستم که کارهای خود را در لینکدین و سایر کانالهای اجتماعی پست کنند و درگیر شوند. این تبدیل به یک مسابقه شد و محتوای شخصی ترین و آسیب پذیرترین، بیشترین توجه و درگیری را به خود جلب کرد. این افکار در حال گسترش بودند. اول، این افراد در کلاس بودند که از یکدیگر حمایت میکردند. سپس، دانشجویان در کلاسهای بازاریابی دیگر، اساتید، و والدین، از جمله یکی از والدین CMO، به این فعالیت پیوستند. بعد، افرادی که با آنها کار میکنند، به این تمرین پیوستند. این تمرین الهام بخش بود تا بازاریابان جدید واقعاً مانند یک بازاریاب عمل کنند. آنها عمیق تر وارد مسئله میشدند، ناراحت میشدند و معنای خود را پیدا میکردند.
برندها و افراد
برندها باید برای هدفهای بلندمدت برنامهریزی کنند، نه فقط به دنبال دستیابی به اهداف کوتاهمدت باشند. برندهای قوی به آرامی، آگاهانه و با روشمندی ساخته میشوند. همانطور که یک نام تجاری رشد میکند، میتواند به شناخت برند و تداعی مثبت آن منجر شود. اگر میخواهید برند خود را در مسیری طولانیمدت حفظ کنید، باید زمانی را برای ساختن برند خود اختصاص دهید و در شناسایی و تداعی برند سرمایهگذاری کنید.
یک برند بدون کارمندان و مصرف کنندگانش امکان پذیر نیست. برندها بخشی از زندگی و هویت افراد هستند. مردم به درگیر کردن با برندها علاقهای ندارند مگر اینکه ماهیت، معنا و تعاملی در آن وجود داشته باشد. این اغلب زمانی به وجود میآید که نمایندگان برند در آن سرمایهگذاری نشده باشند. البته همه کسب و کارها با یک ایده شروع میشوند، اما این ایده به تنهایی کسب و کار را پشتیبانی نمیکند. باید مردم آن را تقویت کنند.
نقش تیم بازاریابی در ایجاد نقاط ارتباطی فوق العاده حیاتی برای مصرف کنندگان است. باید وعده و پتانسیل بازاریابی را به طور کامل بپذیریم. عادات بازاریابی سالم به چیزی بیش از مهارتهای سخت، ابزارها و قالبهای از هم گسیخته نیاز دارد. با این حال، در دنیای امروز، اینترنت، رسانههای اجتماعی، سیستم آموزشی و شرح شغلها بیشتر بر روی آموزش «مهارتهای سخت» تأکید دارند. میتوانید تمام مهارتها، مدارک و گواهینامههای فنی، تحلیلی و طراحی را در دنیا داشته باشید، اما اگر فرهنگ احترام متقابل، فرآیندی برای اطمینان از دستیابی یکپارچه، توجه تیمی به جزئیات و پیامی واضح و مطمئن برای تقویت وجود نداشته باشد، یک برند هرگز نمیتواند پیشروی کند و از بین برود. برای موفقیت در بازاریابی، نیاز به مهارتهای نرم و یک چارچوب قابل تکرار است که شما را مجبور میکند از دیدگاه مخاطبان خود درباره مشکلی که حل میکنید، فکر کنید.
وقتی مانند یک بازاریاب عمل میکنید، دلیلی وجود ندارد که بین برند و عملکرد انتخاب کنید و نیازی به برچسبهای جذاب برای بخشهای مختلف آمیخته بازاریابی، مانند «بازاریابی رشد» نیست. این عبارات اضافی همه را گیج میکنند و سهم بیشتر بازاریابی را تضعیف میکنند. حتی اگر در حال تبلیغ کسب و کار خود هستید یا فقط خودتان را تبلیغ میکنید، هر کاری که میتوانید انجام دهید تا نکات خود را روشن کنید و خلاقیت و اصالت پشت آن را تقویت کنید. بهترین راه برای جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی، ارائه یک برند قوی و ارزشمند است که توانایی ملاقات نیازهای مشتریان را دارد.
وقتی مانند یک بازاریاب رفتار میکنید، نمیتوانید ارزشهای خود را کشف کنید، بیشتر بدانید، آنها را به ارزش تبدیل کنید و به برند خود اضافه کنید. برای افزودن ارزش، باید خودتان ارزشها را داشته باشید. همه ما ارزشهایی داریم، اما آنها همیشه مستند نیستند و بسیاری از آنها را به خاطر نمیآوریم. اگر ارزشهای اصلی شما در یک قفسه یا جایی از رایانهتان که به جستجوی گسترده نیاز دارد گرد و خاک میگیرند، احتمالاً ارزشهای شما چقدر میتوانند به اصل شما صادق باشند؟ بهتر است ارزشهای خود را بشناسید، آنها را در زندگی و کسب و کار خود به کار ببندید و آنها را به برند خود اضافه کنید.
زیبایی بازاریابی در این است که راههای زیادی برای رسیدن به نتیجه مطلوب وجود دارد، از جمله روشهای آزمایش شده و واقعی که برای بازاریابان کار میکنند و خواهند کرد. با این حال، اکنون زمان آن است که بازاریابی با تغییر زمان تغییر کند. و این تغییر توسط برندسازی و افرادی که برندهای معنیدار ایجاد میکنند هدایت میشود. برندسازی و ارایه برندهای با ارزش و معنی، اکنون تبدیل به راهکاری اساسی در بازاریابی شده است. به دنبال این هدف، باید از روشهای نوین و خلاقانه استفاده کرده و با ایجاد تجربههای مثبت برای مشتریان، به دستیابی به اهداف بازاریابی خود برسید.
«بدون اسکریپت. آسیب پذیر. واقعی.” آینده رسانهها بدون فیلمنامه و آسیب پذیر است
انکار قدرت رسانههای بدون اسکریپت سخت است. آنها میتوانند احساسات را برانگیزانده، داستانهایی را بیان کنند و با مخاطبان در سطح عمیقتری ارتباط برقرار کنند. پلتفرمهایی مانند توییتر، اینستاگرام و تیک تاک به ما این امکان را دادهاند که خودمان را برای مخاطبان زیادی ابراز کنیم و با دیگران در ارتباط باشیم. این قابل توجه است که چگونه افراد میتوانند تا این حد خلاق باشند حتی زمانی که تجهیزات یا ابزارهای پیشرفتهای ندارند. ایجاد ارتباط موثر با مصرف کنندگان، مستلزم این است که مخاطبان و نیازهای آنها را درک کنید. مردم به دنبال ارتباطات معتبر هستند، بنابراین مهم است که برای ساختن داستانهایی که بدون اتکا به حقهها یا هزینههای گرانقیمت تولید درگیر هستند، وقت بگذارید. داستان سرایی صادقانه از طریق تصاویر، صدا و متن معنادار، چیزی بیش از صرفاً مواد بازاریابی را به مخاطب ارائه میدهد – این امر باعث ایجاد پیوند بین برند و مصرف کننده مادامالعمر میشود. همیشه لازم نیست بودجه خود را روی بازیگران گرانقیمت فناوری یا A-list سرمایهگذاری کنید. محتوای ساده و معنادار میتواند به همان اندازه در ایجاد یک ارتباط واقعی موفق باشد اگر با بینندگان شما دردسری ایجاد کند.
اخیراً، بازاریابان از محتوای متنی و طراحیهای فانتزی دور شدهاند. به جای محتوای قدیمی، مردم اکنون به محتوای پویا و جذابتر اهمیت میدهند که باعث تبادل پیامی آسانتر و شفافتر میشود.
قبل از TikTok، پروفایلهای شخصی و حرفهای من در رسانههای اجتماعی به عنوان آلبومهای عکس تمجید شده بودند. اما اکنون، با TikTok، احساس راحتی میکنم که شخصیت سه بعدی خود را به نمایش بگذارم. این یک دنیای مجازی است که برای به اشتراک گذاشتن علایق متنوع، طنز، و قلب عجیب و غریب طراحی شده است. در تجربه شخصی من، این برنامه به من امکان میدهد که نه تنها لحظات زندگی را به یاد بیاورم، بلکه چیزهایی ایجاد کنم که به آن خاطرات متصل میشوند. نسلهای جوانتر سالهاست که این راه را ایجاد میکنند و شرکتهایی مانند Google، TikTok، و Meta دارای حقوق مالکیت معنوی مربوط به آثار، پرسونا، و نمایههای خود و نحوه نمایش آنها در جهان هستند.
پلتفرمهایی که بر خلاقیت تمرکز دارند، برای چشمانداز رسانههای اجتماعی ضروری باقی خواهند ماند. اگرچه ممکن است همه چیز در اطراف ما تغییر کند، اما اصالت و ارتباط ارزشهایی هستند که هرگز از مد نمیافتند. نسل بعدی رسانهها تکامل خواهند کرد و متاورژن راه خود را به تصویر خواهد کشید. دوران محتوای متنی که در تلویزیون پخش میشد، مدتی است که گذشته است. با فراسویی و تکامل رسانهها، همه ما فرصتی باورنکردنی برای ارتباط و تعامل با مخاطبان خود خواهیم داشت و در عین حال، تجربیاتی را ایجاد میکنیم که ارزش برای به یادآوری و بحث کردن را دارند.
برندهایی که این چشمانداز جدید را درک میکنند و میتوانند ارتباطات معناداری با مخاطبان خود ایجاد کنند، در صدر قرار خواهند گرفت. آنها کسانی هستند که برای فروش چیزی خیلی تلاش نمیکنند، بلکه در عوض روی تعامل با مردم و ایجاد مکالماتی تمرکز میکنند که واقعاً تأثیرگذار باشد.
در اینجا یک چالش وجود دارد: دفعه بعدی که به ایجاد محتوا فکر میکنید، از قالبهای ثابت دوری کنید و به این فکر کنید که چگونه میتوانید چیزی واقعاً منحصر به فرد ایجاد کنید که با مردم تعامل داشته باشد و برایشان جذاب باشد.
با راهنمایی رشد کنید
به عنوان یک بازاریاب، میتوانید در سطح بالا یا بسیار متواضع باشید. هر دو گزینه به شما کمک نمیکنند تا به جایی که باید بروید برسید. اگر بیش از حد بالا هستید و بیش از حد زورگو هستید، مردم ممکن است شک داشته باشند که آیا چیزی که ارائه میدهید واقعی، معتبر و صادقانه است یا نه. به عنوان یک حرفهای، باید احساس نزدیکی به کاری که ارائه میدهیم، داشته باشیم. راه انجام این کار، هماهنگ کردن کارمان با علاقههایمان است.
ما چطوری میتونیم این کار را انجام بدهیم؟
در این کتاب، من با استفاده از یک فرآیند سه مرحلهای، به شما کمک میکنم رویکردی معتبر برای برندسازی ایجاد کنید: هویت، قصد و اجرا. بخش اول “هویت” به شما این امکان را میدهد که موانع شخصی را از بین برده و تعیین کنید که به عنوان یک فرد و یک حرفهای چه کسی هستید. بخش بعدی “قصد” به شما کمک میکند تا هویت خود را از طریق فرآیند برنامهریزی و هدفگذاری توسعه دهید. و با هویت و قصد به عنوان پایه و اساس، به مرحله نهایی، به موقع، مرتبط، صادقانه و معنادار خواهیم رسید: «اجرا». پایان این کتاب بر کمک به شما برای برداشتن گامهای حسابشده به سوی توسعه برندتان تمرکز دارد، به طوری که برند شما، قبلاً ایجاد شده باشد یا خیر.
امروز ما موقعیت خوبی داریم تا از قدرت بازاریابی برای ایجاد تغییرات معنادار استفاده کنیم. این کتاب به شما یاد میدهد که چگونه کسبوکارهای معتبرتری بسازید و شما را برای داشتن صدایی در تعریف آینده بازاریابی آماده میکند. بازاریابی مستلزم تصمیمگیری است و شما تنها زمانی میتوانید تصمیمات بهتری بگیرید که واقعاً بفهمید چه کاری انجام میدهید و چرا آن را انجام میدهید. این سفر با تعریف مجدد همه چیزهایی که تا به حال در مورد بازاریابی باور داشتیم، آغاز میشود و تا طرح و راهاندازی بازار ادامه مییابد. به عقب نگاه نکنید، به جلو عمل کنید؛ آیا آماده جهش هستید؟
تصور کنید یک کشتی بدون لنگر در حال حرکت است. شما به جایی میرود که جریان شما را میبرد. اگر ندانید به کجا میرودید، در نهایت متوجه میشوید که هیچ جهتی ندارید. برخی ممکن است بر این باور باشند که وقتی در دریا هستید، باید به حرکت رو به جلو ادامه دهید و در نهایت یک کشتی دیگر یا یک جزیره گرمسیری پیدا کنید. من شما را نمیشناسم، اما من علاقهای به رفتن از یک کشتی به کشتی دیگر ندارم. من علاقهای به دریانوردی بی هدف ندارم. علاوه بر این، من نمیخواهم مسافر قایق زندگیام باشم.
وقتی به عنوان یک کارآفرین شروع به کار کردم، نیاز داشتم که به طور کامل بفهمم که چه چیزی میخواهم بسازم، چه چیزی میفروشم، و چرا کسی آن را میخرد. وقتی رفتم تا آنچه را که داشتم بفروشم، با وجود اینکه شدیداً به درآمد نیاز داشتم، نتوانستم خودم را متقاعد کنم که ارزش افزودهای دارم، و در نتیجه، نمیتوانم دیگران را نیز در این مورد متقاعد کنم. اکنون، با صدها مشتری که با موفقیت از طریق روش شناسی من عبور کردهاند، احساس متفاوتی دارم. من دقیقاً میدانم چه سؤالاتی را بپرسم، چه چیزی را باور کنم و به چه چیزی فکر نکنم. در نتیجه، کار من چیزی غیر از کار است. آیا به کارتان احساس شخصی میدهید؟
خط اصلی: طرز فکر شما چیست؟
بازاریابی با اعتماد، اعتماد و شخصیت تقویت میشود. بازاریابی به عنوان یک مفهوم صرفاً بر ترویج محصول یا خدمات شما متمرکز نیست، بلکه به درک اینکه مخاطبان شما چه میخواهند و چگونه فکر میکنند، متمرکز است. برای درک مخاطبان خود، باید همدلی و احساس محکمی نسبت به خود داشته باشید. ما در نقش خود باید به نیازهای دیگران توجه کنیم و برای آنها راهحل ارائه دهیم. اگر نمیدانیم چگونه به خودمان کمک کنیم، چگونه میتوانیم این کار را برای دیگران انجام دهیم؟
برای نسلها، قدرت و انعطافپذیری به عنوان «فوق بشر» شناخته میشد. مدیران عامل، والدین، سیاستمداران و کارمندان سطح ابتدایی قرار نداشت آسیب پذیری را آشکار کنند. ما تشویق شدیم که از به اشتراک گذاشتن جزئیات شخصی در تنظیمات حرفهای خودداری کنیم و بدون توجه به احساسمان اجرا کنیم. اما بعضی روزها، انجام این کار سختتر میشود و خوشبختانه با تغییر روشهای انجام کار ما، دنیا سازگار میشود.
آیا ذهنیت ثابتی دارید یا ذهنیت رشد؟
آیا به این فکر میکنید که چگونه به چالشها پاسخ میدهید؟ آیا میدانستید که میتوانید خود را برای پاسخگویی مؤثر به چالشها آموزش دهید؟ بسیاری از افراد شگفتانگیز که در کارگاههای من شرکت میکنند، معتقدند که برای ایجاد تغییرات معنادار برای ارتقای خود و برندشان به کمک نیاز دارند. علاوه بر این، بسیاری به زمان یا منابع بیشتری برای سرمایهگذاری در ایجاد و اجرای یک استراتژی برند موثر نیاز دارند. من اغلب نگرانیهای مشابهی را میشنوم مانند: “این فراتر از شرح وظیفهام است”، “این کار شخص دیگری است”، “خیلی سخت خواهد بود” و “چگونه میتوانم پیشرفت خود را اندازهگیری کنم؟”
نگرش شما عملکرد و مشارکت شما را در مواجهه با چالشها تعیین میکند. افرادی که دارای ذهنیت ثابت یا “ایستا” هستند، دیدگاه ثابتی نسبت به خود دارند و تواناییهای خود را تغییرناپذیر و غیرقابل تغییر میبینند. باورهای آنها در مورد تواناییهایشان تحت تأثیر بازخورد دیگران نیست. افرادی که دارای ذهنیت رشد یا پیشرفت هستند، تواناییهای خود را در طول زمان تغییر میدهند و با تلاش و تمرین معتقدند که میتوانند پیشرفت کنند. باورهای آنها در مورد تواناییهایشان تحت تأثیر بازخورد دیگران و تجربیاتشان قرار میگیرند.
اصطلاحات “ذهنیت ثابت” و “ذهن رشد” اولین بار توسط روانشناس کارول دوئک ابداع شد. او تحقیقات گستردهای در مورد تأثیرات ذهنیات مختلف بر پیشرفت تحصیلی و زندگی افراد انجام داده است. دوئک دریافت که افرادی که ذهنیت ثابتی دارند – جایی که معتقدند تواناییهایشان ثابت است – در برابر شکست مقاومت بیشتری نشان میدهند، بنابراین کمتر به دنبال چالشها و فرصتهایی برای رشد شخصی هستند.
فردی که ذهنیت ثابتی دارد، دوست دارد در منطقه راحتی خود بماند بدون اینکه چیزی فراتر از مهارت خود را کشف کند. در نتیجه، آنها تمایل دارند که انعطافناپذیرتر، محتاطتر از تغییر و عدم پذیرش ایدههای جدید باشند.
فردی با ذهنیت رشد، معتقد است که یک مهارت را میتوان با کار سخت و فداکاری توسعه داد. این طرز فکر، فرد را حاضر به ریسک و استقامت در برابر ناملایمات میکند. این افراد دارای ذهن باز، انعطافپذیر، سازگار و پذیرای ایدههای جدید هستند.
تفاوت بین این دو طرز فکر را میتوان در نحوه برخورد افراد با یادگیری دید. فردی با ذهنیت ثابت، اغلب از انجام وظایف یا موقعیتهای چالشبرانگیز اجتناب میکند زیرا از شکست میترسد. این بدان معناست که فقط در صورتی ممکن است چیزهای جدید را امتحان کنند یا مهارتهای جدیدی بیاموزند. اما فردی با ذهنیت رشد، تجربی، چابک، کنجکاو و خلاق است. این ویژگیها همچنین با مثبتاندیشی، بهرهوری بالا و میل به استقامت در برابر شکستها مرتبط هستند.
پتانسیل خود را با ذهنیت رشد باز کنید
انگیزه نیز برای نحوه درگیر شدن یک فرد با وظایف یا فعالیتها بسیار مهم است. دو نوع انگیزه اصلی وجود دارد: بیرونی و درونی. انگیزه بیرونی شامل پاداشهای بیرونی است که فرد را به انجام رفتاری تشویق میکند، مانند پرداخت هزینه برای کار، تمجید برای کار خوب انجام شده، یا اجتناب از تنبیه به دلیل کوتاهی در عمل. اما انگیزه درونی زمانی است که فعالیت پاداش خود را – به شکل رضایت یا لذت شخصی – فراهم میکند. هنگامی که انگیزههای درونی هدایت میشوند، افراد در یک فعالیت شرکت میکنند زیرا آن را جذاب و دلپذیر میدانند.
فعالیتهایی که رضایت و شادی را برای ما به ارمغان میآورند، با انگیزه درونی نیرو میگیرند زیرا یک سیستم پاداش درونی به آنها انرژی میدهد.
در زیر چند نمونه از انگیزش درونی آورده شده است:.
- درس خواندن به این دلیل است که از کسب دانش لذت میبرید، نه صرفاً برای نمرات خوب.
- کمک به همکار در کاری بدون اینکه انتظاری از او داشته باشید.
- دنبال کردن سرگرمیهایی مانند باغبانی، کمپینگ، و ورزش کردن، برای لذت زیبایی شناختی.
- مسئولیت بیشتر در محل کار برای بهبود مهارتهای خود بدون قصد به دست آوردن شناخت.
اگر میخواهید انگیزه درونی تیم خود را تقویت کنید، باید به آنها کمک کنید تا کارهایی را پیدا کنند که از انجام آنها لذت میبرند و آنها را تشویق کنید که این فعالیتها را دنبال کنند. اولین قدم این است که بفهمید چه چیزی به تیم شما انگیزه میدهد. سپس، میتوانید روی چیزهایی کار کنید که آنها را الهام میبخشد. درک اینکه چرا مردم انگیزه دارند و چگونه انگیزه دارند ضروری است. این به شما کمک میکند تا تلاشهای خود را به سمت جایی که بهترین نتیجه را میدهد، متمرکز کنید.
انگیزه بیرونی – برای داشتن انگیزه الهام بگیرید
ما زمانی انگیزه بیرونی داریم که ذاتاً برای انجام یک کار الهام نمیشویم زیرا احساس رضایت را به همراه نمیآورد. چنین انگیزهای تمایل ما را برای دستیابی به پاداش یا اجتناب از مجازات تسهیل میکند.
همه کارهای ما به دلیل ماهیت تکراری، فوریت، ضرورت، فرکانس، مدت زمان یا یکنواختی آن، ما را شاد نمیکنند. چه هر روز صبح و چه در تعطیلات آخر هفته، خود را به محل کار/مدرسه بکشانیم، کارهایی را انجام میدهیم که ممکن است ذاتاً ما را خشنود یا راضی نکند. معمولاً یک نیروی خارجی یا انگیزه پنهان ما را به انجام چنین وظایفی سوق میدهد. پاداشهایی مانند پول، تمجید و شهرت انگیزه ما را به طور بیرونی هدایت میکند.
با این حال، انگیزه بیرونی لزوماً به این معنا نیست که ما تمایلی به انجام کاری نداریم، فقط به دنبال یک پاداش بیرونی هستیم. برای مثال، ممکن است شخصی نویسندگی را دوست داشته باشد، اما با تبدیل آن به حرفه، تلاش بیشتری برای کسب درآمد انجام میدهد. به خاطر داشته باشید: ارائه پاداشهای خارجی (مانند پول نقد) برای چیزی که ذاتاً به خود پاداش میدهد (مانند ورزش) میتواند پاداش ذاتی را کاهش دهد.
چند نمونه از انگیزه بیرونی عبارتند از:
- کار پاره وقت برای کسب درآمد بیشتر در حالی که هنوز دانشجو هستید.
- رفتن به دفتر در روزهای تنبل برای جلوگیری از کاهش حقوق.
- انجام یک کار خیلی زودتر از زمان برای کسب تمجید و شناخت.
- انجام کاری که دوست ندارید برای جلوگیری از قضاوت عمومی.
ما انسانها، موجوداتی اجتماعی هستیم که برای رضایت خود و دیگران با محیط خود در تعامل هستیم. با این حال، علیرغم ارتباط با عوامل مختلف اجتماعی، به عنوان افرادی با نیازها و خواستههای فردی مستقل رفتار میکنیم.
قفل داستان درون خود را باز کنید
یک داستان خوب شنیده میشود، اما یک داستان عالی زندگی میشود. اینکه چگونه داستان خود را تعریف میکنید، درک مردم را از شخصیت شما ایجاد میکند. همچنین، درک شما از تواناییهای خود را محدود میکند یا آزاد میکند. به عنوان یک آزمایش در حین نگارش این کتاب، از چند تن از دوستان پرسیدم: “شما طرفدار چه چیزی هستید؟” تعجب آور بود که چقدر پاسخ دادن برای برخی افراد سخت بود. اکنون نسبت به همیشه در موقعیت بهتری برای پاسخ به این سؤال هستم، اما هنوز باید آن را به طور کامل کشف کنم. با این حال، اگر من و شما روراست باشیم، گفتن آنچه که برای آن ایستادهایم کافی نیست. من شک دارم که ممکن است شما هم همین احساس را داشته باشید. ما نیاز داریم که بیشتر تلاش کنیم.
همه ما تلاش میکنیم تا موفق شویم، اما به ندرت وقت کافی را برای شناسایی و رفع نقاط ضعف خود صرف میکنیم. شاید طبیعی باشد که کاستیهای خود را نادیده بگیریم و بر روی کارهایی که میتوانیم به خوبی انجام دهیم تمرکز کنیم، اما اعتراف به ضعفهایمان گام مهمی در رشد شخصی است. زیرا به ما امکان میدهد بدانیم کجا ممکن است به کمک یا راهنمایی نیاز داشته باشیم. استفاده از چارچوب SWOT یک روش عالی برای تجزیه و تحلیل عینی هر حوزه است و به ما امکان میدهد بینش ارزشمندی در زمینههایی که میتوانیم از توسعه یا رشد بهره مند شویم، به دست آوریم.
با SWOT شخصی خود را کشف کنید
همه باید زمانی را برای نگاه به درون خود صرف کنند و کشف کنند که کی هستند، و من میتوانم در این مورد به آنها کمک کنم. چارچوب SWOT (نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها) یک ابزار قدرتمند برای بهتر درک کردن خود و بازکردن بیشتر پتانسیلهای خود است. این چارچوب تحلیلی برای ارزیابی حوزههای مختلف زندگی شما که به توجه یا بهبود بیشتری نیاز دارند، سودمند است. با استفاده از این چارچوب، میتوانید به تشخیص و تعیین اینکه روی چه چیزی باید تمرکز کنید، کمک شایانی کنید.
این تمرین پیچیدهتر از آنچه که به نظر میرسد است. بسیاری ممکن است وسوسه شوند که بگویند (بین چیزهای دیگر) برتری در کاری که انجام میدهند، تعهد به حرفه خود، سخت کار کردن یا بالا بودن در نتایج – و این همه عالی است. اما، اگر بتوانید خودتان را با کنجکاوی و متفاوت ببینید، به خودتان اعتماد کنید و خود را به چالش بکشانید، ممکن است پاسخهای شما متفاوت باشد.
من نمونه ای از تجزیه و تحلیل SWOT شخصی خود را در زیر آورده ام.
- نقاط قوت: کنجکاوی، صراحت، بهبود مستمر، شفافیت، و توانمندسازی/مربیگری.
- نقاط ضعف: مرزها، قضاوتهای فوری.
- فرصت ها: بیشتر ببخشید، در برابر احتمالات بازتر باشید، از مسیر مستقیم و باریک خارج شوید، بیشتر در زندگی ریسک کنید، چیزها را شخصی نگیرید، ثابت قدم باشید، با دقت بیشتری گوش دهید و کوتاهی را تمرین کنید.
- تهدیدها: زمان (زندگی به سرعت میگذرد و اگر اکنون ریسک نکنم، فرصتهایی از من میگذرد).
اگر هدفی در نظر نداشته باشید، پیشرفت و رشد سخت خواهد بود. فرصتها با صراحت و آگاهی فرد از نقاط قوت، ضعف و تهدید به دست میآیند. خوب است که با نقاط قوت خود بازی کنید، اما حتی بهتر است اگر بتوانید با دیگران همکاری کنید تا پتانسیل خود را به حداکثر برسانید.
تفکر فراگیر با گشودگی در برابر تغییر
در اینجا، یک نمونه از استفاده از ارزشها و چارچوب تحلیل SWOT خود برای بهرهمندی خودم، دانشجویان و جهان را معرفی میکنم: هر بار که درسی در مورد بازاریابی بخوانم، دیدگاه جدیدی درباره موضوع به دست میآورم. به عنوان مثال، در یکی از کلاسهایی که در مؤسسه فناوری مد (FIT) تدریس میکردم، در حال تدریس درباره تقسیمبندی بودم و متوجه شدم که نحوه ارائه اطلاعات درباره جنسیت بهروز نیست، زیرا هنوز از عبارات “او و او” استفاده میکردم. نادیده گرفتن این واقعیت بود که تقسیمبندی باید اساساً جنسیت را در نظر نگیرد، بلکه خواستهها، نیازها و ترجیحات فرد را هم در نظر بگیرد.
بینش سیال، به عنوان نتیجه تجربیات زندگی، به اطلاع سایر جنبههای تجربه فرد کمک میکند. این امر مهم نیست که در چه مرحلهای از زندگی هستید یا چگونه خود را شناسایی میکنید؛ درک قدرت بینش سیال، مفید است. امروزه، بیش از هر زمان دیگری، جنسیت سیال، به عنوان موضوعی بحثبرانگیز در حال گسترش است؛ زیرا انتظارات سنتی در مورد شناسایی افراد، کمتر دوتایی شده است. هر فردی چیزی برای ارائه دارد. با بزرگداشت تفاوتهایمان و در نظر گرفتن شیوههای مختلف تفکر، دنیایی مهربانتر و محترمتر میسازیم.
سیالیت جنسیتی، بیشتر و بیشتر به عنوان بخشی از گفتگوی ما در حال شکل گرفتن است؛ زیرا ما روشهای مختلف بیان افراد را تشخیص میدهیم و به آنها احترام میگذاریم. بینش سیال، میتواند در هر مرحلهای از زندگی، بدون توجه به هویت جنسیتی فرد، رخ دهد. به عنوان یک بازاریاب، وقتی که میتوانید با درک و قدردانی از دیدگاهها، فرهنگها و هویتهای مختلف، به دنیایی با ذهن بازتر و فراگیر کمک کنید، میتوانید بهتر به مخاطبان و مشتریان خود نزدیک شوید.
اولین قدم برای گنجاندن سیالیت در زندگی روزمره، شناخت مزایای بالقوه آن در سطح شخصی و حرفهای است. ترکیب بینش از هر دو حوزه به ما کمک میکند تا خودمان را بهتر بشناسیم و استراتژیهای خود را برای دستیابی به اهداف موردنظر، اصلاح کنیم. علاوه بر این، این نوع آگاهی میتواند اعتماد به نفس خود را در هنگام نزدیک شدن به وظایف چالش برانگیز با توجه به اطلاعاتی که از تجربیات شخصی مختلف یا تعامل با دیگران به دست میآوریم، بهبود بخشد.
داشتن ذهن باز در مورد جنبههایی که میتواند در فضاهای شخصی و حرفهای مفید باشد، میتواند به میزان قابل توجهی، سرعت ظهور ایدههای جدید و نتایج ملموس را بهبود بخشد. همچنین، کنار گذاشتن عقاید از پیش تعیین شده و تجربیات قبلی، فضای بیشتری را برای درگیر شدن فعالانه با شرایط فعلی باقی میگذارد. در صورت بروز هر گونه تغییر غیرمنتظره، انعطاف لازم را خواهید داشت.
پذیرفتن سیالیت در زندگی ما میتواند درهای زیادی را باز کند، تا زمانی که با توجه آگاهانه به همه گزینههای موجود، قبل از حرکت به جلو، صرف نظر از اینکه آیا آنها در یک موقعیت خانه یا محل کار قابل اجرا هستند، داده شود. با تمرین، این امر در طول زمان به طور فزاینده قابل کنترل میشود.
مهارتهای سخت در مقابل مهارتهای نرم – تفاوتهای کلیدی چیست؟
هیچ دو نفری شبیه هم نیستند. هر فردی ویژگیهای مهارتی سخت و نرم خاصی دارد که آنها را منحصر به فرد میکند. مهارتهای سخت، تواناییهای مبتنی بر دانش هستند که به ما امکان میدهند وظایف یا نقشهای خاصی را به طور مؤثر انجام دهیم. از سوی دیگر، مهارتهای نرم به ویژگیهای بین فردی مانند ارتباطات، خلاقیت و تواناییهای رهبری اشاره دارد.
مهارتهای سخت به دانش فنی یک فرد برای انجام موثر یک کار یا نقش شغلی خاص اشاره دارد. اینها شامل مدارک تحصیلی، گواهینامهها و تواناییهایی مانند زبانهای برنامهنویسی یا مهارت در طراحی وب و نرمافزار میباشد. مهارتهای نرم را میتوان به عنوان استعدادهای طبیعی فرد در نظر گرفت، مانند ارتباط و حل مسئله، که آنها از طریق تجربیات و تعامل با دیگران در طول زندگی خود به دست آوردهاند. اینها شامل سازگاری، همکاری، همدلی و خلاقیت هستند که به مدیریت روابط بین فردی کمک میکند. همچنین، میتوانند برای توسعه محصول و استراتژیهای بازاریابی نیز مفید باشند.
با توازن مهارتهای سخت و نرم در زمینه خود، میتوانید به بهترین شکل به ویژگیهای مورد نیاز برای موفقیت در زندگی و تجارت مجهز شوید، بدون اینکه به چالشهایی که پیش رو دارید، توجه کم کنید. اما همانطور که مهارتهای سخت و نرم برای شخص مهم هستند، برای یک مدیر برند نیز بسیار مهم است که دارای تخصصهای مختلفی باشد. این تخصصها به شما امکان میدهند مشتریان را بهتر درک کنید و بازاریابی، محصولات و تجربیاتی را ایجاد کنید که برای آنها جذاب باشد.
مهارتهای نرم، ارزش و ارزشها – داستان خود را با اطمینان به اشتراک بگذارید
اعتقاد قوی به اعتقادات خود، شما را قادر میسازد که به خودتان و مسیر زندگی و شغلی خود ایمان داشته باشید. این باعث میشود که افراد دیگری که با عقاید شما موافق هستند، به شما بپیوندند و به سوی ماموریت تزلزلناپذیر شما کشیده شوند.
اخیراً من فرصتی داشتم که درباره حرفهام فکر کنم و متوجه شدم که تجارت پویا به باز بودن، کنجکاوی و ادغام مهارتهای سخت، مهارتهای نرم و بینش نیاز دارد. چگونه میتوانیم باز بودن، کنجکاوی و ادغام مهارتهای سخت، مهارتهای نرم و بینش را هدایت کنیم؟ با ارزشها! در مدیریت، ارزش یک اصطلاح غیررسمی است که شکلهای متعددی به خود میگیرد – ملموس و غیرملموس – که میتواند در بلندمدت به سلامت و رفاه یک سازمان منجر شود.
ارزشها، باورهای اصلی فرد درباره جهان هستند و به تعریف اینکه چگونه شخص در جهان ظاهر میشود و با دیگران درگیر میشود، کمک میکنند. همهی ما روزانه بر اساس ارزشهای خود عمل میکنیم؛ آنها چیزی هستند که ما برای تصمیمگیری درست و نادرست از آنها استفاده میکنیم، بر نحوهی صرف زمان و پول ما تأثیر میگذارند و بخشی از خودمان هستند که ما از آنها برای ایجاد ارتباطات معنادار استفاده میکنیم. اما، مانند افرادی که یک شرکت استخدام میکند، شرکتهای امروزی باید چیزی فراتر از فروش یک محصول یا خدمات داشته باشند.
تفاوتهای ظریفی در مقادیر وجود دارد و همهی ارزشها به یک اندازه ایجاد نمیشوند. افراد و شرکتها میتوانند ارزشها را به اشتراک بگذارند، اما نحوهی نمایش ارزشها و اعمال آنها باید متمایز و به یادماندنی باشد. به عنوان مثال، میتوانید از ارزشها برای درک بهتر اینکه مشتریان شما به چه چیزهایی علاقه دارند، چرا محصول یا خدمات شما را میخرند و چگونه به تبلیغات مختلف پاسخ میدهند، استفاده کنید. درک ارزشهای مخاطبان ابزار قدرتمندی برای ارتباط در سطح عمیقتر به شما میدهد.
بیایید یک کلمهی سادهی دور از مقادیر را در نظر بگیریم: “ارزش”. وقتی به ارزش فکر میکنیم، اغلب به پول و چیزهای مادی فکر میکنیم. اما برای شما، ارزش به چه معناست؟ این میتواند قیمت، راحتی، خدمات، حسی یا فکری باشد؛ علاوه بر این، میتواند پولی، عاطفی، اجتماعی، معنوی، محیطی و غیره باشد. اما چه چیزی در زندگی ضروری است؟ آیا این چیزها قابل لمس هستند؟ یا آیا چیزهای ناملموسی مانند روابط، خانواده، دوستان، سلامتی، معنویت، اجتماع، آموزش، خلاقیت، عشق و غیره، در واقع ضروریتر نیستند؟
ارزش با مقادیر، تفاوت دارد. ارزش ذاتاً ارزانتر از مقدارهاست. زمانی که مردم به ارزش فکر میکنند، شرایطی که به ذهنشان خطور میکند، عبارتند از قیمت، راحتی، سرعت و غیره. نمیتوانید از ارزش عملکردی فرار کنید. اگر میخواهید در هرم ارزش علامتی برای خود بگذارید، باید در کنار مصرفکنندگان باشید و آنها را در بالاترین سطح ارزش قرار دهید.
حقایق به تنهایی فروش نمیرسانند. ارزش باعث فروش میشود. اگر محصولی دارید که از مواد/اجزای باکیفیت استفاده میکند، بیشتر از رقبای خود عملکرد بهتری دارد و با قیمت مناسب عرضه میشود، بهترین نتیجه را خواهید گرفت. اما باید عمق بیشتری برای به دست آوردن مشتریان وفادار داشته باشید. امروزه نیاز است بیشتر از تکیه کامل به مزایای عملکردی محصول، برای جلب توجه مشتریان وفادار داشته باشید. محصول شما خوب است، اما چگونه مخاطبان خود را به آن باور میکنید؟ با غوطه ور شدن در ارزشهای آن قبل از واقعیتها.
با ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطبان، میتوانید اعتماد آنها را به محصول خود جلب کنید که این مرحله شماره یک است. چیزی که بازاریابان اغلب از آن غافل میشوند! به مردم گفتن که چقدر خوب هستید، فقط میتواند شما را تا این حد پیش ببرد. باید چیزی به آنها ارائه دهید تا به محصول شما وفادار بمانند. هرم نیازهای مزلو، میتواند برای تعیین نیازهای مشتریان شما مورد استفاده قرار گیرد. از هرم میتوانید برای ارائه چیز دقیق تر به مشتریان خود استفاده کنید. این قدرتمند است که به افراد اطمینان میدهد که پس از برآورده شدن نیازهایشان، به وجود خود اطمینان دارند. باید از خود بپرسید که چگونه به آنها در رفع نیازهایشان کمک کنید؟ آیا شما یک نیاز ایمنی یا فیزیولوژیکی را برآورده میکنید یا به آنها کمک میکنید تا به احساس تعلق، عشق یا عزت نفس بالاتری دست یابند؟ چگونه محصول شما به افزایش سطح خودشکوفایی آنها کمک میکند؟
در مورد ارزش و ارزش صحبت میکنیم، بیایید در مورد هوش مصنوعی صحبت کنیم
این باور نکردنی است که هوش مصنوعی (AI) چه کارهایی میتواند انجام دهد. آیا میخواهید بنویسید؟ هوش مصنوعی برای آن وجود دارد. آیا میخواهید نقاشی کنید؟ هوش مصنوعی برای آن وجود دارد. آیا میخواهید به مشتریان خدماتی ارائه دهید؟ هوش مصنوعی برای آن وجود دارد. برای تصور دنیای بازاریابی و رسانههای اجتماعی سالها بعد، هر چیزی را تا آخرین جزئیات، توسط هوش مصنوعی ایجاد شده تصور کنید. برخی ممکن است بگویند که این یک آینده آرمانی است، اما انتظار اینکه هوش مصنوعی جایگزین عنصر انسانی در بازاریابی شود، مانند انتظار از یک کامپیوتر که جایگزین خلاقیت پیکاسو یا تفکرات شکسپیر شود، نادرست است. این به سادگی امکانپذیر نیست!
بازاریابی مبتنی بر دادههای امروزی میتواند بینشی فوقالعاده در مورد رفتار مشتریان ارائه دهد، اما داستان واقعی، با نحوه تعامل مشتریان با یک برند و نشان دادن آن از طریق روایتهای قانعکننده، به دست میآید. در آینده، محتوای مبتنی بر هوش مصنوعی بیشتر شده و لمس انسانی که تجربیات منحصربهفردی ایجاد میکند، برجسته خواهد شد.
عنصر انسانی در بازاریابی، که ارزشهای شما را میگیرد و آنها را برای شما و مخاطبانتان به ارزش تبدیل میکند، همیشه قابل مشاهده است و خواهد بود. بنابراین، نکته اصلی این است که هوش مصنوعی را به جایگزینی نه، بلکه بهبود و بهرهبرداری از آن برای بینش خلاقانه به کار گیریم. اینکه ماشینها بهترین کار خود را انجام دهند و انسانها مسئولیت بینش خلاقانه را بر عهده بگیرند، باعث میشود شما متمایز شوید.
آن را از آن خود کنید و به مشتریان خود دلیلی برای تبدیل آن به آنها بدهید
با ارائه پیشنهادهای منحصربهفرد و جاودانه که با معنا و احساسات شخصی آغشته شدهاند، ما به افراد این امکان را میدهیم تا بخشی از خود را از طریق خانه، کمد لباس و محیط خود بیان کنند. اقلام ما به ایجاد ارتباط بین ما و دنیای اطرافمان کمک میکنند و خلاقیت را در همه ایجاد میکنند. با ایجاد اشیاءی که لحظات فردی را در زمان ارج مینهند و به تجربیات شخصی هر فرد ادای احترام میکنند، شادی را به زندگی مردم وارد میکنیم. مشتریان ما با استفاده از این اشیاء معنادار، میتوانند در زندگی خود فکر کنند و در عین حال داستانهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.
گلها چیزی بیش از یک هدیه یا تزئین هستند؛ آنها میتوانند برخی از عمیقترین احساسات مشتریان شما را بیان کنند. به عنوان یک فروشنده گل، شما میدانید که چگونه این احساسات را از طریق گل نشان دهید و مسئولیت شما این است که اطمینان حاصل کنید که هر مشتری احساس منحصر به فرد و خاصی را تجربه کند. با درک هدف پشت هر خرید، میتوانید یک گلآرایی بسازید که فراتر از آنچه طبیعت خلق کرده است باشد و واقعاً احساسات کسانی را که آنها را میخرند در بر گیرد. سعی کنید این مثال را در مورد آنچه میفروشید، اعم از خردهفروشی، تجارت الکترونیک، خدمات یا سنگهای حیوان خانگی، اعمال کنید. مردم به دلیل اینکه به اندازه کافی ارزش قائل شدهاند تا مقدار پولی را که شما شارژ میکنید به شما بدهند، از شما خرید میکنند.
هنگام ایجاد گلآرایی، یکی از اولین گامهای شما باید درک مقاصد مشتری باشد. این مقاصد میتواند برای جشن سالگرد، پیشنهاد عروسی، ابراز همدردی یا گفتن “دوستت دارم” باشد. این مناسبتها معانی مختلفی دارند و از شما میخواهند که به دقت فکر کنید کدام گلها این احساسات را بهتر منعکس میکنند. درک اینکه چرا مشتری شما گل میخرد، به شما بینش قدرتمندی در مورد نحوه بیان خود از طریق این رسانه میدهد.
به عنوان یک فروشنده گل، شما با آغشته کردن به گلهایی که میفروشید، آنها را با تداعیهای خاص بر اساس موقعیت یا احساساتی که برای آن در نظر گرفتهاند، تزئین میکنید. هر نوع گل مجموعهای از معانی سنتی و تداعیهای خاص خود را دارد. با این حال، برای شما نیز مهم است که در هنگام ساخت گلآرایی، فراتر از گلها فکر کنید تا بر اساس آنچه برای مشتریان خاص یا مناسبتهای خاص ضروری است، اهمیت جدیدی به آنها القا کنید. این به شما کمک میکند تا شهرت خود را به عنوان یک فروشنده گل خلاق بسازید که میداند چگونه تجربیات احساسی بهتری ایجاد کند و گلآراییهایی بسازد که فراتر از دستهی گلهای ساده ساخته شده از شکوفههای زیبا هستند.
هر برند دارای ارزشهایی است که آن را در مقایسه با سایر برندهای موجود در بازار، جایگاه منحصر به فردی میدهد. با این حال، برقراری ارتباط بین محصولات و ارزشها برای ایجاد کمپینهای موفقی که مصرفکنندگان را به روشهای معناداری درگیر میکند، برای آن حیاتی است. به عنوان یک مدیر برند گلفروش، این به معنای استفاده از چیدمانهای گل برای ارتباط پیامهای شرکت شما و احساساتی است که توسط دستههای متفکر برانگیخته میشود، که نشان دهنده همه چیز از امید و شادی تا مناسبتهای غمانگیز است. پیشنهاد شما به نیازهای هر مشتری در هر لحظه بستگی دارد و نباید صرفاً به انواع یا رنگهای شکوفهها متصل شود.
مراقب باشید: اگر شرکتی با ارزش، عملکردی رهبری کند، فرصتهای تمایز آشکار نخواهد شد و ممکن است به تعریف محصول محور از محصولات منجر شود. وقتی بیشتر بر خواستهها و نیازهای مشتریان تمرکز کنید و کاری را که انجام میدهید با هویت خود و آنها مرتبط کنید، شانس بیشتری برای الهام گرفتن خواهید داشت.
تمرکز بر محصول شامل نشان دادن کیفیت و ارزش محصول به عنوان راهحلی برای نیازهای مشتری است. شرکتها میتوانند مشتریان بالقوه را از محصولات خود آگاه کنند تا از طریق این تمرکز، فروش را هدایت کنند. همچنین به کسب و کارها اجازه میدهد تا مزیتهای رقابتی خود را نسبت به محصولات مشابه در بازار برجسته کنند. به عنوان مثال، نایک با تبلیغ محصولات خود (کفش یا پوشاک) در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی با تصاویری چشمگیر و برچسبهای معنیدار که توجه مصرفکنندگان را به خود جلب میکند، از رویکردی متمرکز بر محصول استفاده میکند.
تمرکز بازار برای درک بهتر نیازهای مشتریان از هر کس دیگری مهمتر است و ارتباط با این نیازها بهتر از رقبا. این شامل تحقیق در بازارهای فعلی و آینده برای درک بهتر از رفتار مشتری و شناسایی مناطقی است که شرکتها میتوانند پیشنهادات خود را بهبود بخشند. همچنین به شرکتها این امکان را میدهد که استراتژیهای خود را بر اساس نیازهای خاص تنظیم کنند، به جای آنکه مفاهیم متفاوتی را مطرح کنند و امیدوار باشند که کارساز باشد. به عنوان مثال، نتفلیکس ترجیحات مشتری را از طریق موتور توصیه خود شناسایی میکند. این موتور بر اساس عادات بینندگان، بر اساس ژانری که قبلاً هنگام تماشای Netflix انتخاب کردهاند، سفارشی شده است. این رویکرد نهایتاً به آنها کمک میکند تا مشتریان فعلی خود را حفظ کنند و در عین حال مشتریان جدید را جذب کنند. در کتاب آینده به این موضوع بیشتر پرداخته خواهیم شد.
اعتماد به دست میآید
اعتماد، سنگ بنای هر رابطه موفقی است. تقویت روابط مبتنی بر اعتماد، صداقت و احترام به شما کمک میکند تا محصولات و خدمات خود را نسبت به رقبا با اعتماد بیشتری به مشتریان ارائه دهید.
بازاریابی فعالیتی است که همواره در حال تکامل است و در دنیای مدرن، برای جذب مخاطبان و برقراری ارتباط با آنها بیش از چندین کمپین تبلیغاتی پر زرق و برق نیاز دارد. برای رسیدن به نتایج بهتر، تلاشهای بازاریابی باید با رویکردی تکراری و خلاقانه همراه با در نظر گرفتن نیازهای در حال تکامل مشتریان، به دقت برنامهریزی شود. بازاریابی موثر نیازمند برنامهریزی، استراتژی و زمانبندی مناسب است.
تنظیم اهداف و فعالیتها تنها یکبار کافی نیست. آنها باید به صورت مداوم نظارت و با توجه به بازخورد بازار و نیازهای مشتری تنظیم شوند. بازاریابی درست اجرا شده، میتواند توجه و درآمد را جلب کند. رویکرد تکراری در بازاریابی، با ارائه حداکثر انعطافپذیری در چشماندازی که به سرعت در حال تغییر است، به هویت و برندسازی وفادار میماند و در عین حال منجر به دریافت پاداشهای مالی بهتر و سریعتر میشود. برنامهریزی متفکرانه و آزمایش مداوم با استفاده از دادههای همزمان، کسبوکارها را به سوی موفقیت طولانیمدت سوق میدهد، حتی در مواقع آشفتگی.
فناوری ارزشها را افزایش میدهد
در فضای دیجیتال رقابتی امروز، داشتن درکی عالی از داستانسرایی برای موفقیت ضروری است. اکثر برندها هنگام تلاش برای افزایش دید آنلاین خود، تنها به استراتژیهای فنی مانند بهینهسازی موتور جستجو (SEO) و استفاده از کلمات کلیدی و عبارات خود، با هدف فریب دادن الگوریتمها، تکیه میکنند. اما این روش تنها با محتوای جذاب و جالب پشتیبانی شده، به جایی نمیرسد. داستان شما باید به اندازه کافی جذاب و مهیج باشد تا مخاطبان را وادار به خود کنید و آنها را به دنبال محصولات و خدمات شما بکشانید. داستان سرایی باید با ملزومات فنی مانند ابرداده و ساختارهای وب سایت ترکیب شود تا خوانایی آسان در دسترس مخاطبان برای دستیابی به حداکثر دید فراهم شود.
یکی از اشتباهات شایعی که بسیاری از برندها مرتکب میشوند، این است که قبل از توجه به محتوای خود، به انجام وظایف مرتبط با بهینهسازی موتور جستجو (SEO) عجله میکنند. برای توضیح این امر، فرض کنید یک همبرگر دارید: حتی اگر مواد تازه، نان و چاشنیها همگی عالی باشند، اگر در بشقاب کثیف و با خرده نان سرو شود، هیچ کس از خوردن آن لذت نخواهد برد. همین اصل در اینجا نیز صدق میکند: تا زمانی که داستانهای جذاب و مهیجی نداشته باشید که توجه مخاطبان را به خود جلب کند، هیچ ارزشی ندارد که صفحات شما چقدر بهینه شدهاند، زیرا خوانندگان با توجه به عدم جذابیت محتوا، به سرعت از صفحات شما خارج میشوند و اطلاعات مورد نیاز خود را در جای دیگر جستجو میکنند.
این امر به ویژه در مشاغلی که در بازارهای رقابتی مانند صنعت سلامت و تندرستی یا خدمات مالی فعالیت میکنند، صدق میکند. برای متمایز شدن از رقبای خود و جلب توجه مشتریان، نیاز است که روایتی جذاب و مفهومی پشت هر برند وجود داشته باشد. سعی کنید با مشتریان خود به صورت مستقیم صحبت کنید و داستانهایی با ارزش و قدرتمند را به اشتراک بگذارید و یا توصیهها و نکات مفیدی در مورد مسائلی که آنها به آنها اهمیت میدهند و به آنها مرتبط هستند، ارائه دهید. آموزنده بودن و در عین حال جذابیت داشتن میتواند تلاشهای رشد هر برند را بالا ببرد، به خصوص زمانی که با دقت و با استفاده از تاکتیکهای بهینهسازی موتور جستجو (SEO)، داستان جذاب در هسته برند شما بیان شود و به جای تمرکز صرفاً بر روی تکنیکهای بازاریابی، به دنبال بیان داستان مفهومی و جذاب هستید!
آیا ارزشها کافی است؟ نه!
در عصر بازاریابی پرشور، آیا میتوان بدون وعدههای غیر واقعی و اظهارات بزرگ، یک برند موفق را ایجاد کرد؟ یک نام تجاری بدون BS، جایگزینی تازه و نوین برای تبلیغات گسترده و معمولی بازاریابی ارائه میدهد. این نوع محصولات برای ایجاد اثری بلندمدت و ارائه ارزش واقعی به مشتریان، طراحی شدهاند؛ به آنها چیزی میدهند که واقعاً بتوانند از آن استفاده کنند.
یک برند بدون BS، به جای تبلیغ وعدههای خالی از مفهوم و تصاویر پراز افترا و تزئین، بر روی ارائه راهحلهای متناسب با نیازهای واقعی مشتریان تمرکز میکند. این برند به دنبال ارائه ارزش ملموس با پرداختن به مشکلات واقعی مشتریان و ارائه راهحلهای بلندمدت است. این رویکرد، نیاز به پفک و تزئینات اضافی را از بین میبرد و به مشتریان اجازه میدهد تا تصمیمات آگاهانهتری را بر اساس توضیحات واضح و صادقانه بگیرند.
ایجاد یک نام تجاری بدون BS به شما کمک میکند تا از تکنیکهای بازاریابی سنتی، با دو ویژگی متمایز و مهم، یعنی اصالت و اعتبار، برخوردار باشید. با تمرکز بر ارائه راهحلهای ملموس و حذف تصاویر نمایشی، برند شما معتبر، قابل اعتماد و اصیل خواهد بود. این موضوع، به پیام شما وزن بیشتری میبخشد و باعث افزایش دسترسی شما به مشتریان میشود؛ زیرا مشتریان بیشتر به آنچه که شما ارائه میدهید، اعتماد میکنند.
ثانیا، ایجاد یک نام تجاری بدون BS به ایجاد روابط معنادار با مشتریان کمک میکند، زیرا آنها احساس میکنند وقت خود را برای گوش دادن به اصطلاحات تبلیغاتی خالی از مفهوم تلف نکردهاند. با برآورده کردن نیازهای آنها به طور مؤثر، تجربیات مثبتی ایجاد میکنید که در دراز مدت منجر به وفاداری قویتر میشود. ایجاد روابط معنادار با مشتریان، وفاداری آنها را افزایش میدهد و همچنین در درازمدت، یک سرمایهگذاری با ارزش بازده است. به این ترتیب، تلاش متفکرانه برای توسعه راهحلهای موثر، در نهایت به نفع هر دو طرف خواهد بود.
در نهایت، ایجاد یک نام تجاری موفق بدون BS به معنای ثابت بودن در ارزشهای خود است. تلاشهای شما باید منعکسکننده درک شما از انگیزهها، علایق، مشکلات و غیره مخاطبان باشد. این موارد باید در هر مرحله از فرآیند توسعه شما، لحاظ شوند؛ از تحقیق در مورد رفتارهای مشتری، جمعآوری بازخورد، استراتژیها و غیره استفاده کنید. راهحلهای عملی بر اساس ارزشهای اصلی، در مقایسه با دنبال کردن صرفاً تبدیلهای فروش به هر قیمتی، اعتبار و اعتماد بیشتری را برای مصرفکنندگان بالقوه ایجاد میکنند.
با تعامل متقابل رشد کنید
ایجاد روابط قوی با مشتریان، شرکا و سایر ذینفعان، برای رسیدن به موفقیت پایدار در هر کسب و کاری، بسیار حائز اهمیت است. برای ایجاد ارتباطات مفید و معنادار، نیاز به زمان و اعتماد دو طرف وجود دارد و این تنها زمانی ممکن است که یک شرکت از اصل سود متقابل پیروی کند. وقتی که شرکتها از اخلاق کسب و کار رعایت میکنند، اطمینان حاصل میکنند که اقداماتشان به نفع افرادی است که با آنها تعامل دارند و برای رسیدن به دستاوردهای بلندمدت، پایهای قوی ایجاد میکنند که منجر به سود بالا، جذب مشتریان بیشتر و مشارکتهای سازنده خواهد شد.
روابط سودمند متقابل، افراد و شغلها را به یکدیگر نزدیک میکند. ایجاد برند با تمرکز بر نقاط قوت و تبادل متقابل، محیطی الهامبخش به وجود میآورد که همه در آن موفقیتآمیز هستند. رفتار متقابل یک راه برای برقراری ارتباط عاطفی با مردم است و آینده بازاریابی سالم و معنادار است. بازاریابی متقابل اعتماد، وفاداری و حسن نیت را بین شرکت و مشتریانش تقویت میکند و مشتریان را تشویق میکند تا فراتر از خرید ساده بروند و به سفیران برندی تبدیل شوند که به انتشار اخبار محصول یا خدمات شما کمک میکنند.
عمل متقابل زمانی رخ میدهد که دو طرف بدون انتظار از هم، کالا یا خدمات را به یکدیگر اهدا میکنند. این تبادل نه تنها به یک معامله محدود نمیشود، بلکه یک رابطه را در بر میگیرد که در آن هر دو طرف درک میکنند که مشارکت طرف دیگر توسط آنها قدردانی خواهد شد. مشتریان باید به خاطر حمایت خود از کسب و کار، احساس قدردانی کنند و احساس کنند که برای شما ارزشی داشتهاند.
ایجاد تجربیات مثبت برای مشتریان، شامل نشان دادن اینکه به آنها اهمیت میدهید، است. این میتواند به سادگی با ارائه هدایای رایگان یا تخفیف برای مشتریان وفادار به دست آید. ضروری است که در تعامل با مشتریان، شخصی باشید تا بتوانید ارتباط معناداری با آنها برقرار کنید.
هنگام ایجاد فرصتهای تبادل ارزش متقابل، باید اطمینان حاصل کنید که هر دو شرکتکننده در آن بهرهای به دست میآورند. شما میخواهید یک تعادل پویا ایجاد کنید که در آن انتظار میرود یک طرف بیشتر از طرف دیگر تسلیم شود. یک نمونه از تبادل ارزش متقابل، ارائه دورههای آنلاین رایگان در ازای بازخورد در مورد چگونگی بهبود محصولات یا خدمات شما است.
محیطی را ایجاد کنید که در آن کسبوکارها و مصرفکنندگان بتوانند آزادانه با یکدیگر تعامل کنند و امکان بحثهای صادقانه درباره مشکلات، ایدههای جدید و فرصتهای نوآوری فراهم باشد. این گفتوگوی باز، نشاندهنده احترام کسبوکارها به مشتریانشان است، مشتریانی که در هر مرحله از تصمیمگیری مورد توجه قرار میگیرند و این امر، وفاداری آنها را تقویت و روابط پایداری را ایجاد میکند.
تو باش تاثیر بگذارد
اعتماد به نفس، سنگ بنای جذب فراوانی در زندگی شماست، برای هر کسی که در یک برند به عنوان کارمند باشد یا به صورت فردی فعالیت داشته باشد، ضروری است. زمانی میتوانید هر کاری را انجام دهید که به خود، استعدادها و تواناییهای خود اعتماد داشته باشید و تعهد خود را به انجام آن انجام دهید. با این حال، اعتماد به نفس و رسیدن به پیروزی بیش از حد مورد انتظار، صرفا با وجود داشتن اعتماد به نفس، امکانپذیر نیست. برای رسیدن به پیروزی بیشتر، به تلاش، پشتکار و پیگیری مسیری برای شکل دادن به آرزوها نیاز است. یک راه عالی برای تقویت اعتماد به نفس، سازگاری مداوم است که میتوان آن را در استراتژی برندسازی یا پیامهای خارجی خود نیز اعمال کرد: تحول الهامگرفته.
دگرگونی یک طرح، حکایتی خوب است که برندها – به ویژه در فضاهای تناسب اندام، زیبایی و سلامت – اغلب برای فریب دادن افرادی که به دنبال پیروزی سریع هستند، استفاده میکنند و این کار با تصاویر قبل و بعد بیان شده است. با این حال، نکته مهم این است که دگرگونی میتواند در شکلها و اندازههای مختلف رخ دهد و لازم نیست بزرگ و جسورانه باشد. بهتر است که دگرگونی کوچک و تدریجی باشد و در برخی موارد، کوچکترین تغییرات میتواند به نتایج قابل توجهی منجر شود.
دگرگونی، چیزی است که شما خودتان میسازید و بیش از یک معامله یا خرید ساده است. این سفری از فراز و نشیب، بالا و پایین است که همه اینها میتوانند به تصویر بزرگتر کمک کنند. در حالی که در مسیر تحول برای خود و شرکت خود هستید، به یاد داشته باشید که همیشه خودتان باشید. دریای همسانی کمتر از آن چیزی که به نظر میرسد جذاب است. زندگی بیشتر از دنبال کردن جمعیت است و باید به تلاش خودتان ادامه دهید تا اهدافتان را به دست آورید.
اگر الگوها و تاکتیکهای مشابه با دیگران را ترکیب و دنبال کنید، ممکن است زندگی خوبی داشته باشید، اما هرگز تعجب نکنید که چه چیزی کم است. بهتر است یک ترکیب خاص را انتخاب کنید، در مورد آنچه دارید، انتخابهای عمدی داشته باشید و مانند یک رنگین کمان، هر یک از استعدادهای خود را تابش کنید و تأثیر بگذارید. یک خاطره انگیز، متمایز کردن خود بیش از منحصر به فرد بودن به خاطر منحصر به فرد بودن است. برای واقعی بودن برای خود، باید هدایای خود را به روشی که فقط خودتان میتوانید با جهان به اشتراک بگذارید. پس کدام را انتخاب خواهید کرد؟
فراوانی آشکار: آیا ما چیزهایی را تصور میکنیم که وجود ندارند؟
وجود چیزی که میخواهید، فراوانی را تعریف میکند و تجلی آن مربوط به زندگی با معیارهای “کافی” شماست، تا زمانی که به واقعیت برسد. بنابراین، آیا این بدان معناست که شما مثل یک میلیونر زندگی کنید و خرج کنید، به امید اینکه حتی زمانی که دیگر نیستید، معتبر باشد؟ پاسخ ممکن است بله و خیر باشد.
این مفهوم ممکن است در نگاه اول گمراه کننده به نظر برسد، زیرا مردم را تشویق میکند تا زندگی ای را داشته باشند که در مورد آن خیال پردازی میکنند، حتی زمانی که توانایی پرداخت آن را ندارند. اما این تنها بخشی از کل مفهوم تجلی فراوانی است.
در اطراف ما فراوانی وجود دارد؛ طبیعت، ثروت، موفقیت، عشق و غذا. این چیزها ممکن است اکنون متعلق به شما نباشد، اما اگر بخواهید، میتوانند. تنها کاری که باید انجام دهید، این است که باور داشته باشید.
یک طرح بدون استراتژی، همانطور که میگویند، فقط یک ایده است. بخشهای زیر نشان میدهد که چگونه میتوانید با سفارشیسازی استراتژیهایی که مطابق با اهداف، خلق و خوی و انرژی شما هستند، هر چیزی را به دست آورید.
- جایی که هستید، و جایی که دوست دارید باشید را ثبت کنید
در سال ۲۰۲۰، یکی از دانشآموزان من در اولین کارگاه ویژن، به عنوان عضو هیئت مدیره شرکت کرد. پس از ایجاد تابلوی خود، فهمید که باید آن را در جایی قرار دهد که بیشتر دیده شود. تصمیم گرفت تختش را به عنوان مکانی برای قرار دادن تابلو انتخاب کند، به طوری که این تابلو، اولین چیزی بود که هر روز صبح او را به خودش میآورد. یک سال بعد، وقتی به همان تابلو نگاه میکرد، متوجه شد که در طول همهگیری، به بسیاری از اهدافی که روی آن نوشته بود دست یافته است – به علاوه بیشتر.
هیئت مدیره به او کمک کرد تا متوجه شود که تکرار این تجربه، تنها راه نیست که میتوانید به دستیابی به اهدافتان کمک کنید. یک عمل کوچک مانند نگاه کردن روزانه به تابلو، میتواند به عنوان یادآوری برای همه چیزهایی که برای آن تلاش میکنید، خدمت کند. این روال، به صورت روزانه اهداف او را در سرلوحه ذهنش قرار میداد و بر واقعیت او تأثیر میگذاشت.
- فراوانی را از طریق قانون جذب آشکار کنید
ذهن انسان به اندازه کافی قدرتمند است که بتواند افکاری را تولید کند که واقعیتهای مشابه را به خود جذب کند. بنابراین، اگر خوشبین باشید، احتمالاً با فرصتهای بزرگتری روبرو خواهید شد نسبت به یک بدبین که با نگاه بدبینانه به جهان نگاه میکند. آیا به این دلیل است که فرد بدبین لیاقت کمتری دارد؟ خیر. این فقط به این دلیل است که فرد خوشبین نسبت به چالشها بازتر است و جنبه مثبت شرایط را بررسی میکند، بر خلاف یک بدبین که چیزهایی را که برایشان پیش میآید بهطور منفی دریافت میکند.
فکر کردن به چیزهایی که ندارید دو جنبه دارد: میتوانید یا در مورد آن حرف بزنید و همه چیز را خراب کنید یا از آن به عنوان انگیزهای برای تلاش بیشتر و رسیدن به آن استفاده کنید. با رعایت قانون جذب، برای رسیدن به آنها به جای نگرانی در مورد زندگی نکردن آنها در حال حاضر یا اتفاقات گذشته، باید روی جنبه مثبت رویاها تمرکز کنید.
آیا احساس بدبینی میکنید؟ فکر کنید که در گذشته آن را داشتید و به دست آوردید. این انگیزهای برای تلاش بیشتر و رسیدن به آن به شما میدهد.
- در مورد آرزوهای خود و چیزهایی که واقعاً شما را خوشحال میکنند، به صورت عمیق فکر کنید. اهداف مشخصی را تعیین کنید که در حال حاضر کجا هستید و فردا کجا میخواهید باشید، یک سال بعد و سپس پنج سال بعد.
- یک تابلوی چشمانداز ایجاد کنید و چشمانداز و اهدافتان را در محلی که هر روز به آن نگاه میکنید، نمایش دهید.
- در مورد خدماتی که ارائه میدهید و به چه کسانی خدمت میکنید، بسیار دقیق باشید.
- ممکن است شما بخواهید دیگران را شاد کنید، اما نمیتوانید رضایت آنها را به دست آورید. تفاوت زیادی بین شادی شما و شادی دیگران وجود دارد. این دو را با هم اشتباه نگیرید.
- همه نظراتی دارند، همانطور که شما هم دارید. اما نگذارید نظرات دیگران شما را از رسیدن به هدفتان منع کنند.
- مهارتهای خود را تجزیه و تحلیل کنید و به توانایی خود برای انجام کار با منابع و فرصتهای موجود اعتماد کنید. رویاهای شما مهم هستند، پس به دیگران اجازه ندهید در مورد آنها نظر بدهند.
- اطراف خود را با افراد و چیزهایی که با فرکانس احساسی و فکری شما همخوانی دارند، احاطه کنید تا شما را به سمت اهدافتان سوق دهند.
- به یاد داشته باشید که شما زندگی خود را کنترل میکنید، نه دوستان، خانواده یا همسایگانتان. عواقب تصمیمات خود را خودتان باید بپذیرید، پس با دقت انتخاب کنید.
- برای رسیدن به هدفتان، نیاز است که هر روز کمی تلاش کنید و به کم کم پیشرفت کنید.
- فقط به امید و ایمان تکیه نکنید! برنامهای را طراحی کنید و به طور مداوم آن را اجرا کنید. ممکن است این شامل ارسال محتوا در وبلاگ، ارتباط با افرادی که به پیشنهاد شما علاقه مند باشند، شبکهسازی با دوستان یا پرسیدن سؤالات باشد، اما همیشه در تلاش باشید.
- به دنبال آینده بهتر باشید، اما نسبت به زمان حضوری هم حساس باشید. زندگی را در حال حاضر و برای لحظههایی که دارید، تقدیر کنید. همینطور نسبت به اشتباهات خود هم فراموش نکنید؛ آنها یک فرصت برای یادگیری و بهبود در آینده هستند. همیشه به خودتان اجازه دهید برای شادی و رضایت خود تلاش کنید، و نه برای ارضای نیازها و نظرات دیگران.
بدون نظر