یادداشت سردبیر: IMAX بسیار محبوب است، در حالی که فیلم های واقعیت مجازی در حال افزایش است. اما در مورد اختراعات فیلمی که هرگز مطرح نشدند، چطور؟ چه زمانی به حق خود می رسند؟

مطمئنا، Razzies هستند که به بدترین بازی های بازیگری و مشاغل کارگردانی احترام می گذارند. اما برای نوآوری های فیلم که نتیجه معکوس داشته باشد، هیچ (بی) افتخاری وجود ندارد.

از چهار کارشناس فیلم خواستیم که هر کدام در مورد فلاپ متفاوتی بنویسند. برخی از ایده ها در مسیر درستی قرار داشتند و در نهایت به این شکل یا آن شکل محقق می شدند. اما برخی دیگر احتمالا به بهترین وجه به زباله دان تاریخ منتقل می شوند.

اول حرکت، سپس صدا، سپس … بو؟

لئو برودی، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی

در دهه 1950، محبوبیت تلویزیون افزایش یافت و صنعت فیلم شروع به آزمایش فناوری‌هایی کرد تا مخاطبان را به سالن‌های سینما بکشاند.

در این زمینه، دو نوآوری بویایی در سال 1959 – AromaRama و Smell-O-Vision – ظهور کردند.

هم روانشناسی و هم عصب شناسی نشان داده اند که بویایی چقدر با حافظه و احساسات مرتبط است . اما ارکستراسیون بو در یک «داستان بو» یا «فیلم بو» موضوع دیگری است.

AromaRama شامل پمپاژ رایحه ها از طریق سیستم تهویه مطبوع بود ، در حالی که 30 بو Smell-O-Vision از دریچه های قرار گرفته در زیر صندلی ها خارج می شد.

اول حرکت کردند، بعد حرف زدند، حالا … بو می دهند؟ مایکل تاد جونیور

برای کارآفرینان تازه کار، بررسی ها نمی توانستند دلگرم کننده باشند.

پس از اینکه Bosley Crowther منتقد فیلم نیویورک تایمز از اولین تجربه AromaRama خود بیرون آمد، نوشت که “با خوشحالی ریه های خود را با آن ازن دوست داشتنی پر از دود نیویورک پر کرد. هرگز اینقدر بوی خوبی نداشته است.»

من ” پشت دیوار بزرگ ” از AromaRama و ” The Scent of Mystery ” از Smell-O-Vision را در طول اجرای کوتاه آنها در نیویورک دیدم، و تنها رایحه هایی که می توانم به یاد بیاورم بوی تند تکه تکه شدن پرتقال و بوی تند است. یک خلیج چینی

به جای تقویت تجربه سینمایی، بوها در نهایت چیزی عجیب و غریب و نه چندان جالب را ارائه کردند، هیچ تفاوتی با یک جلوه ویژه پر سر و صدا نداشت.

در سال 1981، جان واترز، فیلمساز، تکنیک فیلم خود ” پلی استر ” را به صورت طنز احیا کرد و آن را “اودوراما” نامید.

واترز با ایجاد یک کارت ساده که با اعداد روی صفحه نمایش داده می شود، از سیستم های توزیع عطر گران قیمت پیشینیان خود کنار زد. 10 بو – که شامل گل رز (#1)، گوز (#2) و پیتزا (#4) می‌شد – شجاعانه تلاش کردند که متمایز باشند. اما برای من همه آنها به طور مبهم عطر پونه کوهی را تقریب زدند.

چند سال بعد موزه شهرستان لس آنجلس سالگرد نمایش “پلی استر” را برگزار کرد. من و همسرم نقش های کوچکی در این فیلم داشتیم، بنابراین با هم پیش رفتیم. مطمئناً، به محض شروع نمایش، تقریباً هر یک از مخاطبان مملو از کارت‌های گران‌بهای خود را بیرون آوردند.

حتی با وجود اینکه افزودن بو به فیلم ها هیچ گاه از بین نمی رفت، حداقل ارتباط بین بو و حافظه همچنان قوی بود.

اجازه دادن به مخاطبان در پیچیدگی طرح

اسکات هیگینز، دانشگاه وسلیان

هنرمندان مدت‌هاست که به دنبال پاک کردن مرز بین یک فیلم و تماشاگران آن بوده‌اند، و « Carne y Arena » برنده جایزه اسکار در سال 2017، نصب واقعیت مجازی آلخاندرو ایناریتو نزدیک شده است.

اما رؤیای قرار دادن تماشاگران در فیلم به تعدادی از ناکامی‌های فیلم دامن زده است، از جمله خرابی اوایل دهه 1990 به نام Interfilm .

اینترفیلم که به‌عنوان «جهش کوانتومی به سوی آینده» شناخته می‌شود، در دسامبر 1992 در مالتی پلکس لووز نیویورک با فیلم کوتاه « من مرد شما هستم » به نویسندگی و کارگردانی مخترع باب بژان به نمایش درآمد.

این چیزی شبیه به کتاب « ماجراجویی خودت را انتخاب کن » بود که به لطف فناوری پیشرفته دیسک لیزری به صفحه نمایش بزرگ آورده شد . دسته های بازو با جوی استیک های سه دکمه ای تجهیز شده بودند. هر چند دقیقه ویدیو متوقف می شد و بینندگان 10 ثانیه فرصت داشتند تا به یکی از سه گزینه برای مسیر داستان رأی دهند.

حتی با وجود اینکه فیلم تنها 20 دقیقه بود، نیاز به 90 دقیقه فیلم ذخیره شده روی چهار پخش کننده دیسک لیزری داشت تا 68 نوع داستان را در خود جای دهد . برای پذیرش 3 دلاری، بینندگان می‌توانند در نمایش‌های متعدد بمانند و فیلم را از دیدگاه‌های مختلف زنده کنند.

یک تبلیغ تلویزیونی در اواسط دهه 1990 اینترفیلم را هیاهو می کند.

همانطور که ممکن است از فقدان جوی استیک در سینماهای امروزی حدس بزنید، “جهش کوانتومی” Interfilm دچار مشکل شد.

علیرغم حمایت سونی پیکچرز، تعداد کمی از غرفه داران حاضر به تقبل هزینه 70000 دلاری بازسازی یک سالن سینما بودند. این فیلم با وضوح استاندارد از طریق ویدئو پروژکشن نشان داده شد ، که نمی‌توانست به کیفیت فیلم 35 میلی‌متری پخش‌شده همسایه نزدیک شود. و برخی از مخاطبان از سیستم رای گیری با رقابت بین صندلی های خالی برای دادن رای های متعدد به داستان دلخواه خود سوء استفاده می کنند.

اما خود فیلم ها ممکن است بزرگترین مانع بوده باشند. کارگردان باب بیجان فیلم «من مرد تو هستم» را در کمتر از یک هفته با استفاده از ساختمان اداری خود به عنوان لوکیشن فیلمبرداری کرد. ادامه‌ی او، « آقای بازپرداخت »، که در سال 1995 در 44 سینما اکران شد، به تماشاگران این امکان را داد که بین روش‌های تنبیه شخصیت‌ها یکی را انتخاب کنند: تحریک گاو، سوزاندن شلوار یا مغز میمون.

راجر ایبرت، منتقد فیلم، به این نتیجه رسید که فیلم «توهین آمیز و متفکرانه» «Mr. «بازپرداخت» «یک فیلم» نبود، بلکه «روان‌شناسی توده‌ای بود، با اوباش که مشتاقانه دکمه‌هایشان را می‌کوبیدند و به سمت پایین‌ترین مخرج مشترک حرکت می‌کردند».

در همان سال، سونی پیکچرز پشتیبانی خود را قطع کرد و اندکی پس از آن Interfilm دیگر وجود نداشت.

یک پروژکتور فیلم پرنده غول پیکر

استیون گرونینگ، دانشگاه واشنگتن

در دهه 1960، امریکن ایرلاینز سازنده تجهیزات فیلم Bell & Howell را استخدام کرد تا یک سیستم سرگرمی در پرواز طراحی کند که می توانست با سیستم تک صفحه ای بزرگ TWA که در سال 1961 نمایش داده شده بود رقابت کند (و در تضاد باشد).

نتیجه Astrocolor بود ، یک سیستم سرگرمی در حین پرواز با یک سری صفحه نمایش 17 اینچی که از قفسه چمدان آویزان شده بودند.

امریکن در کمپین تبلیغاتی خود، Astrocolor را به عنوان “دموکراتیک” تبلیغ کرد و بر آزادی انتخاب تاکید کرد . از آنجایی که نمایشگرها در هر پنج ردیف (و هر سه ردیف در درجه اول) قرار می‌گرفتند، این تنظیمات برای کسانی که در پشت کابین نشسته بودند تبعیض قائل نشد. و چون صفحه نمایش ها کوچک بودند، مسافران از ظلم و ستم صفحه نمایش بزرگ TWA رها بودند. آنها به راحتی می توانند تصمیم بگیرند که فیلم را تماشا نکنند و فعالیت متفاوتی را دنبال کنند.

یک مانیتور Astrocolor از کابین درجه یک هواپیمای امریکن ایرلاینز آویزان شده است. با حسن نیت از مجموعه های ویژه، کتابخانه های دانشگاه میامی ، نویسنده ارائه شده است

اما این قبل از ظهور MP4، DVD، نوار ویدئویی مغناطیسی و دیسک لیزری بود و خطوط هوایی نیاز به استفاده از چاپ های سلولوئیدی 16 میلی متری برای نمایش فیلم ها در هواپیما داشتند.

بنابراین این فیلم به طور عجیبی در طول کابین در کنار محفظه های بار بالای سر کشیده شد. هر صفحه پروژکتور مخصوص به خود را داشت که فیلم را به صورت رنگی و با نسبت تصویر اصلی فیلم روی صفحه نمایش می داد. در هر زمان، نزدیک به 300 فوت فیلم از سیستم پیچیده چرخ دنده ها و حلقه ها عبور می کرد.

این بدان معناست که مسافران در عقب هواپیما نزدیک به پنج دقیقه پس از مسافران در جلو صحنه ای را مشاهده کردند. و با تعداد زیادی قطعات متحرک و نوار فیلمی که می‌توانست به طول 9000 فوت برسد، میزان شکست 20 درصد بود.

Astrocolor به طور موثر هواپیما را به یک فیلم پروژکتور غول پیکر تبدیل کرده بود و تعمیر و نگهداری سیستم سرگرمی پیچیده در پرواز می تواند برنامه پرواز یک شرکت هواپیمایی را مختل کند.

بر اساس اسناد داخلی خطوط هوایی پان امریکن (که سیستم بل و هاول را نیز پذیرفته است)، میزان شکست منجر به عصبانیت مسافران و تأثیر بر روحیه خدمه ، به ویژه در طول مسیرهای فرا اقیانوس اطلس شد. طی چند سال، American و Pan Am به سیستم نوار کاست فیلم 8 میلی‌متری TransCom روی آوردند و تا سال 1978 Bell & Howell اولین سیستم VHS در پرواز را معرفی کردند .

حتی اگر Astrocolor را می‌توان به‌عنوان یک شکست در نظر گرفت، طنز نامیدن آن به عنوان یک «فلاپ» این است که طراحان Bell & Howell به دنبال چیزی بودند. سیستم صفحه نمایش کوچک از آن زمان به مدل غالب سرگرمی در پرواز تبدیل شد و سیستم تک صفحه ناپدید شد.

بزرگ شدن – و رفتن به خانه

توماس دلاپا، دانشگاه میشیگان

از ابتدای پیدایش سینما، فیلمسازان با بزرگ‌کردن صفحه نمایش و کنار زدن محدودیت‌هایی که «نسبت‌های تصویر» یا نسبت بین عرض و ارتفاع صفحه نمایش نامیده می‌شوند، آزمایش کرده‌اند.

استاندارد تصویر متحرک 35 میلی متری بر دوران فیلم صامت تسلط داشت و حتی در عصر دیجیتال ما نیز باقی می ماند. در هالیوود کلاسیک، این به معنای یک قاب مربع شکل است: نسبت عرض تقریباً 1.33 به ارتفاع 1. ریک و ایلسا در «کازابلانکا»، اسکارلت و رت در «بر باد رفته» و نورما دزموند در «سانست بلوار» همگی در دنیای مجازی دنج ماسه‌بازی 1.33 بازی کردند.

اما مبتکران فیلم در نهایت به دنبال راه هایی برای گسترش و بزرگتر شدن شدند. پروسه پلی ویژن سه پرده کارگردان فرانسوی آبل گانس برای حماسه سال 1927 او ” ناپلئون ” وجود داشت. سنج فیلم « نچرال ویژن » با عرض 70 میلی متر استودیو RKO وجود داشت که در دهه 1920 ظاهر مختصری داشت.

اما از میان تمام اختراعات صفحه عریض «قبل از زمان خود» که ظاهر شد و ناپدید شد، تعداد کمی از آنها به بزرگی فرآیند Grandeur بودند که در اواخر دهه 1920 توسعه یافت. استفاده از نوار فیلم با عرض 70 میلی متر – دو برابر عرض استاندارد 35 میلی متر – به راحتی جاه طلبانه ترین تلاش زمان خود برای تبدیل شدن به صفحه نمایش عریض در ایالات متحده بود.

شرکت فیلم فاکس (که تبدیل به فاکس قرن بیستم شد) حامی اصلی گراندور بود. این فناوری در سپتامبر 1929 در شهر نیویورک به نمایش درآمد، زمانی که فاکس برنامه‌ای از فیلم‌های خبری را نمایش داد که شامل تور پرشور آبشار نیاگارا بود.

سرگرمی های پر زرق و برق در دهه 1930 « مسیر بزرگ »، یک وسترن حماسی با بازی یک ستاره سابق فوتبال کالج که در آن زمان ناشناخته بود و خود را جان وین می نامید، دنبال شد. در تئاتر غول‌پیکر روکسی 6000 نفری فاکس در منهتن، دوک روی صفحه‌ای با عرض 42 فوت در 20 فوت تاخت و منظره مجازی عظیمی را ایجاد کرد که آن‌ها را در اکثر «کاخ‌های تصویری» دهه 1920 کوتوله کرد.

عکسی از “مسیر بزرگ”. فاکس قرن بیست و یکم

علیرغم عظمت فوران گرندور، صاحبان تئاترهای ایالات متحده از چشم انداز دو برابر کردن پروژکتورها و صفحه نمایش های جدید برای تطبیق نمایش واقعاً بزرگ آن استقبال کمتری داشتند.

نه تنها وال استریت به طرز بدنامی یک تخم غول پیکر گذاشته بود، بلکه صاحبان آن به تازگی پول کلانی را برای تبدیل کردن به « پراکنده‌های » دوران نوپای صدا خرج کرده بودند. باکس آفیس کوچک فیلم «مسیر بزرگ» به پرونده بزرگ کمک نکرد.

آزمایش‌های صفحه عریض تا دو دهه آینده تا حد زیادی ناپدید می‌شوند، اما در دهه 1950 احیا شدند، که نشان‌دهنده آغاز دوران استروئیدی صفحه‌های بزرگ بود. CinemaScope که در سال 1953 راه اندازی شد، تقریباً نسبت فریم را دو برابر کرد و به 2.35 به 1 رساند. سپس سینرما با سه پروژکتور و تکرار فیلمسازی 70 میلی متری در فیلم های موفق برنده اسکار مانند ” دور دنیا در 80 روز ” وجود داشت.

اشتباه اصلی Grandeur زمان بندی بد حماسی بود. در عصر دیجیتال در حال تکامل امروزی، قالب‌های صفحه عریض با اندازه‌های مختلف در سرتاسر جهان رایج هستند – اگر نه دقیقاً عظمت.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *