روز دیگر، داشتم با یک مدیر نوآوری در مورد پروژه طرح پیشنهادی صحبت می کردم که شرکت او روی آن کار می کرد. از چند جهت ناقص بود و همانطور که توضیح دادم که چرا برخی از این کارها کار نمی کنند یا کار نمی کنند و باید چه کاری انجام دهند، از بی تفاوتی او نسبت به نتایج شگفت زده شدم. من یک سوء ظن پنهانی داشتم و گفتم: «البته بستگی به این دارد که شما چه کاری انجام دهید. اگر میخواهید نوآوریهای بالقوه را شناسایی و توسعه دهید، احتمالاً حتی نوآوریهای موفقیتآمیز، با مشکلاتی مواجه خواهید شد. اما اگر هدف شما ایجاد ایدههای زیاد، ایجاد تبلیغات و ایجاد احساس خوبی در مردم برای به اشتراک گذاشتن ایدهها باشد، احتمالاً مدل شما به خوبی کار خواهد کرد.»
او اعتراف کرد که آنها بیشتر به تبلیغات، ایده های زیاد و عامل احساس خوب علاقه داشتند. البته اگر آنها ایده های خوبی داشتند، عالی می شد. اما آنها فقط انتظار ایده های بهبود تدریجی را داشتند.
این نگرش ممکن است احمقانه به نظر برسد. در واقع، این در سطح حرفه ای برای من مفید است. اگر هدف فقط ایجاد احساس خوب در مردم است، چرا باید برای راهاندازی و حفظ یک ابتکار نوآوری هزینهها و مشکلات را به خرج دهیم؟ پس از کمی فکر کردن به این موضوع، من معتقدم که دلایل متعددی وجود دارد که چرا یک ابتکار نوآوری ممکن است بیشتر بر ایجاد احساس خوب در افراد تمرکز کند تا نوآوری:
- این تصور را ایجاد می کند که نوآوری را بدون دردسر و سردرگمی اجرای ایده هایی که باعث ایجاد تغییرات مخرب در سازمان می شود، ایجاد می کند.
- آنها می توانند نتایج را بر اساس سطح مشارکت، تعداد ایده ها و سایر معیارهای آسان اندازه گیری کنند و اطمینان حاصل کنند که نتایج چشمگیر به نظر می رسند (حتی اگر بی معنی باشند).
- این باعث می شود که کارمندان، شرکا و/یا مشتریان احساس کنند که به آنها گوش می دهید و در فرآیند نوآوری سازمان مشارکت دارند.
- این به افراد فرصتی می دهد تا احساس باهوشی و حمایت کنند.
- تبلیغات خوبی برای شرکت به عنوان یک مبتکر ایجاد می کند.
در حالی که این دلایل هیچ ارتباطی با نوآوری ندارند، آنها استدلال های منطقی برای اجرای یک اقدام نوآوری احساس خوب هستند.
جمع سپاری احساس خوبی داشته باشید
شناختهشدهترین ابتکارات نوآوری با احساس خوب، وبسایتهای بزرگ جمعسپاری هستند که توسط شرکتهای بزرگ تجاری به مصرفکننده (B2C) راهاندازی شدهاند تا ایدههای مردم را جذب کنند. این سایتها عموماً ایده میخواهند، کانون خاصی را نشان نمیدهند، مردم را تشویق میکنند تا در مورد ایدههای یکدیگر نظر بدهند و به مردم اجازه میدهند به ایدهها رأی دهند. در حالی که چنین سایتهایی به تعداد ایدههای ارائهشده افتخار میکنند، درباره تعداد ایدههایی که واقعاً اجرا شدهاند مبهم هستند. ایدههای معمولی عبارتند از: «دونات دارچینی را در کافیشاپهای خود سرو کنید» و «ارائه لپتاپ با لینوکس از پیش نصب شده اوبونتو [درست مانند بسیاری از شرکتهای دیگر]». خوب است، اما چیزی برای الهام بخشیدن به کلی کریستنسن برای نوشتن کتاب دیگری در مورد نوآوری مخرب نیست.
از سوی دیگر، این سایت ها ده ها هزار ایده و صدها هزار کاربر دارند. این نتایج چشمگیر به نظر می رسد و به این معنی است که صدها هزار نفر در طرح های جمع سپاری این شرکت ها مشارکت دارند. بهتر از این، تیمی که مسئول طرح جمعسپاری است، اعداد خوبی برای به اشتراک گذاشتن با مدیریت دارد. که مطمئناً احساس شگفت انگیزی دارد. اگر مدیریت ارشد چیزی دوست داشته باشد، اعداد خوبی است.
علاوه بر این، اکثر ایدهها حداقل دارای چند رأی مثبت و نظرات حمایتی هستند («بله، من واقعاً دونات دارچینی هم دوست دارم!») که اطمینان حاصل شود که شرکتکنندگان در مورد ایدهها و مشارکت خود احساس خوبی دارند. احتمالاً این باعث می شود که آنها نسبت به شرکتی که سایت را راه اندازی کرده احساس خوبی داشته باشند.
حتی اگر شرکتهایی که میزبان این سایتها هستند واقعاً ایدههای نوآورانه یا حتی ایدههای قابل اجرا تولید نمیکنند، باعث میشوند مشتریان بیشتر احساس مشارکت کنند، احساس خوبی در آنها ایجاد میکنند و تبلیغات ایجاد میکنند. اینها چیزهای خوبی هستند.
احساس خوب طوفان فکری
یکی دیگر از اقدامات نوآورانه با احساس خوب، طوفان فکری سنتی است. اکثر سازمان هایی که طوفان فکری را تجربه کرده اند، موفقیت چندانی در این زمینه نداشته اند. این عمدتاً به این دلیل است که طوفان فکری سنتی خیلی خوب کار نمی کند (به روش تفکر ضد متعارف من مراجعه کنید تا بدانید چرا نه ). با این وجود، همین سازمانها به اجرای فعالیتهای طوفان فکری که ایدههای کمی را تولید میکنند، ادامه میدهند، که بیشتر آنها پیشرفتهای تدریجی هستند. چرا این هست؟ شاید برای این است که مردم احساس خوبی داشته باشند.
Jonah Lehrer، نویسنده Imagine: How Creativity Works (که من نخوانده ام، باید توجه داشته باشم) در مصاحبه ای در Barns and Noble Review گفت . “من فکر می کنم جذابیت طوفان فکری از این واقعیت که احساس خوبی دارد جدا نیست. گروهی از مردم را در اتاقی دور هم جمع میکنند و به آنها میگویند آزادانه معاشرت کنند، بدون هیچ انتقادی. (تخیل ملایم و خجالتی است – اگر نگران باشد که مورد انتقاد قرار بگیرد، سرکوب می شود.) خیلی زود، تخته سفید با ایده ها پر می شود. همه کمک کرده اند. هیچ کس مورد انتقاد قرار نگرفته است.» وای! با خواندن آن نقل قول احساس خوبی داشتم. مطمئناً طوفان فکری احساس بهتری داشتند!
به طور خلاصه، طوفان فکری سنتی از منظر خلاقیت و نوآوری بسیار مؤثر نیست، اما باعث می شود شرکت کنندگان احساس خوبی داشته باشند. این لزوما چیز بدی نیست.
آیا نوآوری احساس خوب بد است؟
آیا ابتکارات نوآوری که برای ایجاد احساس خوب در افراد طراحی شده اند، چیز بدی هستند؟ اصلا! این که کارمندان، شرکای تجاری و مشتریان احساس کنند باهوش، خلاق و بخشی از فرآیند نوآوری شما هستند، احتمالاً کار بسیار خوبی است. من یک متخصص بازاریابی نیستم، اما فکر میکنم وفاداری به برند و احتمالاً تبلیغات دهان به دهان ایجاد میکند (“به آنها گفتم باید دونات دارچینی بفروشند و حالا میفروشند! آنها را امتحان کنید!!”). کارمندانی که از کار کردن برای شما احساس خوبی دارند و احساس میکنند که ایدههایشان شنیده میشود، خوشحالتر از کارمندانی هستند که احساس دیگری دارند.
تنها خطر واقعی این است که افراد ممکن است مشکوک شوند که شما فقط سعی می کنید احساس خوبی در آنها ایجاد کنید و واقعاً به ایده های آنها اهمیت نمی دهید. در واقع، شما هر از چند گاهی این اتفاق را در برخی از مخازن بزرگ ایده جمع سپاری می بینید. “من فکر می کنم [شرکت] باید با همه ایده های اینجا کاری انجام دهد!” – با این حال، چنین پیشنهادهایی معمولاً نظرات مثبت و مثبت زیادی را دریافت می کنند. بنابراین شاید حتی در فریب آنها، چنین طرح های پیشنهادی احساس خوب کار کنند!
چه چیزی می خواهید؟
بنابراین، اگر در حال برنامه ریزی یک ابتکار نوآوری برای شرکت خود هستید، باید از خود در مورد هدف بپرسید. آیا هدف شما این است که به مردم احساس خوبی داشته باشید و احساس کنند که در حال مشارکت هستند؟ یا واقعاً می خواهید نوآوری کنید؟ اگر هدف شما ایجاد احساس خوب در مردم است، پس طرح های پیشنهادی جمع سپاری، مدیریت ایده و طوفان فکری به راحتی قابل اجرا هستند و برای احساسات مثبت عالی هستند.
با این حال، اگر واقعاً می خواهید نوآوری کنید، باید سخت تر کار کنید و روش های نوآوری مؤثرتری را کشف کنید.
PS
یک نکته پایانی و بسیار مهم! در حالی که واضح است که بسیاری از طرحهای پیشنهادی جمعسپاری بیشتر برای ایجاد احساس خوب در افراد است تا حمایت از نوآوری، این موضوع در مورد همه طرحهای نوآوری باز صادق نیست. برخی به صورت هوشمندانه با هدف جذب ایده های متمرکزی طراحی شده اند که به طور بالقوه مشکلات خاص تجاری را حل می کنند. به همین ترتیب، طوفان فکری یک اصطلاح بسیار شلوغ است که برای انواع تمرینات ایده پردازی استفاده می شود. یک تسهیل کننده خوب که نقاط ضعف طوفان فکری سنتی را درک می کند، می تواند جلساتی را برگزار کند که راه حل های واقعا خلاقانه ای برای مشکلات ارائه دهد.
بدون نظر