آخرین اندازه گیری بهره وری هیئت کنفرانس نشان می دهد که کارایی همچنان یک مشکل برای اقتصاد جهانی است – و جالب است که نوآوری، علیرغم وقوع، ممکن است کمک کننده نباشد.
گزارش گروه تحقیقاتی کسب و کار نشان می دهد بهره وری در سراسر جهان برای سومین سال متوالی کند شده است. اقتصادهای نوظهور 1.8 درصد سهم منصفانه در رشد جهانی داشتند در حالی که اقتصادهای بالغ 0.4 درصد سهم داشتند. بهرهوری کل عوامل (TFP)، یعنی اینکه چگونه نهادههای نیروی کار با نهادههای سرمایه ترکیب میشوند تا تولید تولید کنند، نیز پایین بود و در سال 2013 به زیر صفر رسید.
رشد جهانی بهره وری نیروی کار (بازده به ازای هر نفر) از 1.8 درصد (2012) به 1.7 درصد کاهش یافت و از اوج خود یعنی تقریباً 4 درصد در سال 2010 عقب نشینی کرد. در ایالات متحده، رشد بهره وری نیروی کار در 0.9 درصد ثابت بود، اروپا به 0.4 درصد کاهش یافت در حالی که اقتصادهای نوظهور نیز به 3.3 درصد کاهش یافتند. استرالیا در سال 2013 شاهد بهبود متوسط 0.6 درصدی بود.
مهم است که به یاد داشته باشید که اعداد تنها بخشی از داستان را به تصویر می کشند. به عنوان مثال، اسپانیا، با تولید ضعیف (-1.5٪) و کاهش در ساعات کار (-2.8٪)، داستان رشد بهره وری مثبت (1.4٪) را نشان می دهد. بهره وری استرالیا به طور پیوسته در 24 ماه گذشته 2.7 درصد بهبود یافته است، اما شاهد افزایش بیکاری نیز بوده است. از این رو مهم است که هنگام تفسیر یک داستان بهره وری محتاط باشیم.
ایمیل هفتگی برای اروپایی ها توسط دانشمندان اروپایی
افزایش شدت نیروی کار (افراد بیشتر و ساعات کار) در بسیاری از کشورها شرایط تقاضای اقتصادی را بهبود بخشیده است، هرچند که هنوز شاهد تبدیل به ارقام رشد بهتر تولید نیستیم. این تنها تأیید می کند که چشم انداز جهانی برای سرمایه گذاری و مصرف کاملا محتاطانه بوده است، اما انتظار می رود در سال 2014 پیش بینی رشد جهانی از 2.9 درصد به 3.4 درصد افزایش یابد.
کاهش بهرهوری به موارد زیادی نسبت داده میشود، تقاضای عمدتاً ضعیفتر، عدم تطابق در تخصیص منابع بین نیروی کار و سرمایه، و نتایج کمتر از بهینه نوآوری که علیرغم پیشرفتهای فناوری در اقتصادهای بالغ در حال ظهور هستند.
الگوهای مصرف قوی در اقتصادهای نوظهور هند و چین به رشد تولید آنها ادامه خواهد داد. این اقتصادها به وضوح در حال گذار از رشد صادرات محور به رشد مبتنی بر مصرف داخلی هستند، که به معنای روند شهرنشینی بیشتر و همچنین رشد طبقه متوسط است که فضای بیشتری را برای ارائه دهندگان خدمات بین المللی ایجاد می کند.
چالش نوآوری استرالیا
بر خلاف بسیاری از کشورها، استرالیا برای چندین دهه به منابع طبیعی دسترسی داشته است. به زبان عامیانه این همان چیزی است که استرالیا با آن متولد شد. یک کشور یا این را دارد یا ندارد. همانطور که می گویند، تنها تا اینجای کار وجود دارد که می توان با قهقهه پیش رفت. برای موفقیت نیز باید مغز و شوخ طبعی داشته باشید. این چالش استرالیاست.
استرالیا دارای مجموعه های برتری در نوآوری است که در جهان پیشرو هستند. برای مثال، دیوید لیندبرگ پیشنهاد میکند که کسبوکارهای استرالیایی نوآوران پیشرو هستند و شرکت فنآوری او Scantech یکی از نمونههای آن است. اما آیا این سطح از برتری در بسیاری از صنایع قابل مشاهده است؟
با نگاهی بینالمللی ، در هند 23 درصد از پتنتها توسط بخش دولتی ثبت میشوند در حالی که این رقم در استرالیا 8 درصد و میانگین OECD 6 درصد است. علیرغم اینکه هند در شاخص جهانی نوآوری در رتبه 64 قرار دارد (استرالیا در رتبه 23)، سهم هند از تولید تحقیقات جهانی همچنان با 3.5 درصد بیشتر از استرالیا 3.2 درصد است. منصفانه است که بگوییم سرعت نوآوری ممکن است در اقتصادهای توسعه یافته کند شود و این یکی از عوامل منفی رشد بهره وری است.
در کنار فشار برای ایجاد محصولات و خدمات جدید، شرکت ها به طور فزاینده ای بر نوآوری مدل کسب و کار (BMI) تمرکز می کنند. به طور گسترده پذیرفته شده است که ایجاد ارزش از طریق BMI می تواند سطح بهره وری را بیشتر افزایش دهد. یک یافته توسط واحد اطلاعات اقتصادی (EIU) از یک نظرسنجی جهانی که انجام داد نشان داد که 54 درصد از 4000 مدیر ارشد BMI را به عنوان منبع مزیت رقابتی به جای محصولات یا خدمات جدید ترجیح می دهند. این یافته با مطالعه مشابه انجام شده توسط IBM که در آن با بیش از 750 رهبر سازمانی مصاحبه کرد که تأیید کردند BMI در لیست اولویتهای مدیران عامل، در نتیجه فشارهای رقابتی، بسیار بالاتر از آنچه قبلاً تصور میشد، مصاحبه کرد.
در مواجهه با تضعیف تقاضای کالا و منابع طبیعی، استرالیا نیز نیاز به انتقال دارد. همانطور که ما شاهد انتقال تلفن همراه از نوکیا در فنلاند، به بلک بری در کانادا، به اپل در ایالات متحده و اکنون سامسونگ در کره بودیم – این روند واضح است، تغییر از غرب به شرق آغاز شده است.
برای استرالیا، این بدان معناست که موج بعدی تحول اقتصادی از ارائه خدماتی خواهد آمد که لزوماً مبتنی بر منابع طبیعی نیستند.
استرالیا باید با اقتصادهای اروپا، آمریکای شمالی و آسیا در ارائه این خدمات رقابت کند – این هیچ رازی نیست. بخشهایی مانند گردشگری، آموزش، کشاورزی مهم و برجستهتر خواهند شد، اما استرالیا باید بداند که در مقایسه با بقیه بازارهای جهانی، لزوماً در برخی از این بخشها برتری ندارد.
از منظر سیاست پولی و مالی، اتکا به نرخهای بهره پایینتر برای افزایش تقاضا و رشد بلندمدت، یک ریسک واقعی وجود دارد. این رویکرد محدودیت هایی دارد. در عین حال، واداشتن دولتها به سمت رشد و شکوفایی همیشه نتیجه نمیدهد.
همکار به جای تهیه کننده؟
هر چقدر هم که کلیشه ای به نظر می رسد، باید یک استراتژی میانه راه متعادل در نظر گرفته شود و به کار گرفته شود – استراتژی که در کوتاه مدت کمتر متخاصم باشد و بیشتر به آینده نگاه کند.
برای اینکه استرالیا به عنوان یک مشارکت کننده ارزشمند در منطقه شناخته شود، باید توانایی داخلی خود را افزایش دهد و در بازاریابی خود تهاجمی تر شود.
همچنین مهم است که تشخیص دهید آنچه در گذشته کار می کرد ممکن است در آینده کارساز نباشد. استرالیا برای فروش اجناس خود در بازار جهانی لزوماً نباید «تولیدکننده» باشد. حتی اگر مجبور به شناسایی بازارها و فرصتهای جدید از طریق پیوند دادن تولیدکننده در چین با بازار خدمات در ایالات متحده باشد، میتواند به ارزش خود پی ببرد.
به عنوان مثال، بخش تجارت کشاورزی در حال حاضر با ترکیب غلات تولید داخل با غلات خارج شده از منطقه دریای سیاه و فروش این غلات به بخش هایی از خاورمیانه و آسیا، در چنین تلاش هایی سرمایه گذاری می کند. چنین تفکری باید در سایر بخش های اقتصاد نیز گسترش یابد.
در کلیولند در ایالات متحده، شرکای غیرسنتی مانند دانشگاهها و بیمارستانهای رقیب به جمع آوری میلیاردها سرمایه برای تغییر وضعیت اقتصادی جوامع آن پیوستند. به طور مشابه در آتلانتا، ده شهرستان و سازمان تجاری برای افزایش مالیات های منطقه ای و انتشار اوراق قرضه 8 میلیارد دلاری برای ارتقای رشد اقتصادی به یکدیگر پیوستند.
این روحیه «رقابت مشارکتی» باید در سطح بینالمللی گسترش یابد و به نوآوری و تفکر جدید اجازه رشد دهد و اقتصادها در زنجیره ارزش فعالیتهای با تولید بالا حرکت کنند.
بدون نظر