من می ترسم که نوآوری در کسب و کار از (اول) یک فرآیند تجاری که به طور جدی توسط چند کسب و کار انجام می شود به (دوم) یک نیاز قابل درک در دنیای تجارت تبدیل شده است و (در نهایت و در حال حاضر) به یک کلمه پر سر و صدا تبدیل شده است که در خطر بزرگی قرار دارد. تبدیل شدن به کلمه ای مضحک و بی معنی

چند روز پیش، مقاله ای را خواندم که ظاهراً در مورد نوآوری بود – اما به نظرم درباره تحقیقات بازار بود. در حالی که من قدردانی می کنم که اجرای ایده هایی که از آموخته های تحقیقات بازار حاصل می شود ممکن است نوآوری باشد. تحقیقات بازار انجام نمی شود – مگر اینکه با موفقیت به روشی خلاقانه جدید انجام شود که برای کسب و کار ارزش ایجاد کند. به عنوان مثال، وصل کردن مغز افراد به رایانه به منظور تعیین آنچه که واقعاً می‌خواهند، بر خلاف آنچه که ادعا می‌کنند می‌خواهند، ممکن است نوآورانه باشد (اگر کار کند). اما تحقیقات بازار سنتی نوآوری نیست. تحقیقات بازار است.

نوآوری این مدیر، نوآوری آن مدیر

امروز، کلمه “نوآوری” را در چند وب سایت جستجوی شغل وصل کردم. من مشاغلی مانند “مهندس نوآوری”، “مدیر فروش نوآوری”، “تکنولوژیست نوآوری”، “مدیر نوآوری بازاریابی” و غیره پیدا کردم. با این حال، با نگاهی به پیش نیازهای این موقعیت ها، خواسته ها برای هر کسی که همان موقعیت را داشته باشد، اما بدون کلمه “نوآوری” در عنوان، معمول بود. به عنوان مثال، مدیر بازاریابی نوآوری باید دارای MBA و تجربه بازاریابی باشد. صادقانه بگویم، اگر من به دنبال یک فرد بازاریابی مبتکر بودم، به دنبال فردی بدون مدرک MBA و با تجربه متنوع بودم که حداقل نیمی از آن ربطی به بازاریابی نداشت.

اما اجازه دهید با آن روبرو شویم، این موقعیت‌ها ارتباط چندانی با نوآوری واقعی ندارند و ارتباط زیادی با قرار دادن یک کلمه پرطرفدار در عنوان شغلی و ادعای نوآورانه بودن شرکت استخدام‌کننده دارند. “به قول گلی، ما یک نوآوری بازاریابی مدیر داریم، بنابراین باید نوآور باشیم!” و در واقع، قرار دادن یک کلمه کلیدی در عنوان شغلی بسیار ساده‌تر از تغییر فرهنگ سازمانی برای پذیرش نوآوری است – اقدامی که تعداد کمی از شرکت‌ها با وجود استفاده بیش از حد از کلمه نوآوری انجام داده‌اند.

تعداد زیادی وبلاگ نوآوری

به همین ترتیب، چند سال پیش گزارش 103 یکی از معدود منابع وب در زمینه نوآوری بود (اغلب به آن “وبلاگ” می گویند اما واقعاً اینطور نیست). امروزه هزاران وبلاگ، خبرنامه و توییتر در مورد نوآوری می نویسند. نتیجه سر و صدای بسیار زیاد و ارزش عملی کمی است. در واقع، به نظر می رسد تعداد کمی از این نویسندگان بسیاری از تحقیقات جاری مرتبط با نوآوری را خوانده باشند و در عوض فرضیات زیادی را در مورد نوآوری مطرح کرده باشند.

جستجوی کلمه “نوآوری” در Amazon.com به بیش از 50000 عنوان منجر می شود!

نوآوری دیگر درباره نوآوری نیست؟

این همه فوق العاده است. اما نتیجه این است که نوآوری از نوآوری بازمانده است و کمی بیش از یک کلمه بی معنی شده است. در واقع، کار به جایی رسیده است که اگر واقعاً می خواهید شرکت شما نوآور باشد، اولین کاری که احتمالاً باید انجام دهید این است که کلمه “نوآوری” را ممنوع کنید!

سپس روی چیزهایی مانند تلاش برای دستیابی به چشم انداز استراتژیک خود از طریق خلاقیت تمرکز کنید. سبقت گرفتن از رقابت با بهتر بودن منحصر به فرد از آنها؛ با هدف تنوع هر چه بیشتر در تفکر، افراد و اعمال خود؛ و دنیای خود را تغییر دهید تا آن را به مکانی بهتر تبدیل کنید.

سپس شما با خوشحالی می توانید (از طریق نوآوری واقعی) موفق شوید در حالی که رقبای شما در نوآوری کلامی خود غرق می شوند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *