لحن اظهارنظر در مورد مناسب بودن و اثربخشی نوآوری به عنوان محور سیاست دولت استرالیا از شور و شوق، به ویژه در میان جامعه نوپا، به بدبینی و حتی طرد تبدیل شده است.

درست یک روز پس از انتخابات فدرال، قبلاً اشاره شده بود که سیاست های نوآوری درس های سختی را برای ائتلاف به همراه داشته است. مسئله تنها از دست دادن وایات روی ، دستیار وزیر در امور نوآوری نبود، بلکه رأی‌دهندگانی بود که نسبت به شعار « رونق ایده‌ها » نخست‌وزیر مالکوم ترنبول ناپذیرند.

به نظر می‌رسد پیام آینده‌ای هیجان‌انگیز از طریق نوآوری و استارت‌آپ‌های با فناوری پیشرفته به‌طور محسوسی در تعامل با جامعه استرالیا شکست خورده است.

آیا باید تعجب کنیم؟ آیا نوآوری به عنوان مفهومی برای متحول کردن اقتصاد استرالیا تا به حال از قدرت کافی برخوردار بوده است؟

یک ایمیل هفتگی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از بهترین محققان اروپا

نیاز به نوآوری

اول، تکرار این نکته مهم است که بسیاری از استدلال‌ها در طول سال‌ها و یافته‌های تحقیقاتی بی‌شمار، نقش نوآوری را در اقتصاد مدرن به‌طور قاطع تأیید می‌کنند.

ماهیت رقابتی جهانی اقتصاد مدرن، شرکت‌ها را ملزم می‌کند تا به طور مستمر محصولات، خدمات و فرآیندهای تجاری خود را بهبود بخشند تا بقای خود ادامه دهند.

به دلیل این فشار رقابتی، نوآوری بلافاصله در محیط شرکت معنا پیدا می کند. انجام دوباره همین کار فقط باعث تقلید و جابجایی می شود.

نه اینکه تولید و مدیریت نوآوری آسان باشد. با تعریف بسیار ساده آن از «انجام کارهای جدید و بهتر»، نوآوری به راحتی به رویه‌های مبتنی بر قانون نمی‌رسد.

نوآوری ذاتاً قانون شکنی است. از این رو ده نکته برتر برای نوآوری تقریباً همیشه بی معنی هستند. اگر از قوانین دیگران پیروی می کنید، نوآوری نمی کنید.

در سطح ملی، ایجاد سیستم‌های مؤثر و پایدار تحقیق، توسعه، مشارکت و تجاری‌سازی همچنان یک چالش مهم است.

این امر نه تنها با عملکرد نسبتا ضعیف استرالیا در معیارهای مقایسه ای بین المللی عملکرد نوآوری ، و این واقعیت که از 34 عضو OECD از نظر پیچیدگی اقتصادی آخرین است ، بلکه با سطح بالای تحلیل و اصلاح سیاست در کشورهایی که عملکرد بهتری از استرالیا دارند نشان می دهد. .

چه چیزی الهام بخش نوآوری است؟

درس‌هایی که آموخته‌ایم این است که نوآوری از ترکیب نامشخصی از ذهن‌های خلاق، فضایی برای آزمایش و شکست، حمایت مالی متوسط، محیط حمایت‌کننده، اشتیاق و ریسک‌پذیری در بخش‌های نسبتاً کوچک ناشی می‌شود.

فعالیت‌ها و هیاهوی شدید کنونی در فضای استارت‌آپ کمتر به ایجاد نسل جدیدی از میلیاردرها مربوط می‌شود، و بیشتر در مورد تحقق رویکردی جدید و فشرده برای پیگیری و جذب نوآوری است.

اما وقتی به بافت سیاست و مهمتر از آن بافت سیاسی می رویم، معنا و نقش نوآوری بسیار مشکل ساز می شود. کارل سیگان ستاره شناس آمریکایی گفت :

ما جامعه‌ای را در زمینه علم و فناوری ترتیب داده‌ایم که در آن هیچ‌کس چیزی درباره علم و فناوری نمی‌داند […]

من این را اینگونه تعبیر می کنم که بگویم ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به شدت وابسته به نوآوری است، که در آن به ندرت کسی چیزی در مورد نوآوری می داند.

نوآوری آنقدر مفهوم سست و چتر است که می تواند برای افراد مختلف معانی مختلفی داشته باشد. مهمتر از آن، نوآوری تنها وسیله ای برای رسیدن به هدف است. محصولات جدید، مشاغل، رشد اقتصادی، سودآوری چیزی است که ما از نوآوری می خواهیم.

اما اغلب اوقات نوآوری به عنوان یک هدف به خودی خود تلقی می شود، به این معنی که اگر ما فقط چیزی را تغییر دهیم – هر چیزی – زندگی بهتر خواهد شد. این من را به یاد مدیر احتمالاً غیرمعمولی می اندازد که از کارکنان خود می خواهد که نرخ تولید نوآوری خود را از دو به سه و نیم در هفته افزایش دهند – “فقط بیرون بروید و نوآوری کنید!”

آنچه عموم مردم می خواهند

از نگرش عمومی نسبت به نوآوری چه می دانیم؟ داده های نظرسنجی قابل اعتماد کمیاب است.

اما اگر از سیاستمدارانی استفاده کنیم که مهارت اصلی بقای آنها درک علایق و نگرانی های مردم است، اد هوسیک، سخنگوی نوآوری حزب کارگر را می یابیم که می گوید :

اگر من می رفتم و این بحث (سیاست نوآوری) را در کتابخانه Mt Druitt انجام می دادم، فکر نمی کنم بسیاری از مردم به آنچه ما در مورد آن صحبت می کنیم متوجه شوند. بسیاری از این افراد فکر می‌کنند کاری که شما انجام می‌دهید و ما برای آن بحث می‌کنیم، یک قاتل شغلی است […]

موضوع دیگری که بحث برانگیز است این است که آیا فناوری فقط افراد ثروتمند را ثروتمندتر می کند؟ آیا این کار فقط برای بخشی از جامعه که در حال حاضر خوب کار می کند، منافع جمع می کند؟

همه استدلال‌های مثبت در مورد نیاز به گذار از یک اقتصاد مبتنی بر منابع به یک اقتصاد دانش‌آموز (نه اینکه این دو متقابلاً منحصر به فرد هستند) به چارچوب بسیار گسترده‌تری نسبت به تسهیل استارت‌آپ‌ها و سرمایه‌گذاری خطرپذیر نیاز دارند.

این امر مستلزم تغییر شکل عمیق درک از ماهیت یک شغل است و خواهد بود، مهارت‌هایی که برای به دست آوردن آن شغل یا ارائه آن خدمات لازم است، و اینکه چگونه مبنایی را برای کیفیت زندگی مطلوب فراهم می‌کند. روایتی بسیار بزرگتر در انتظار نوشته شدن است.

در طول تاریخ، همیشه برنده و بازنده در زمان تغییرات بزرگ وجود داشته است. حداقل بخشی از تعهد ما به نوآوری باید در یافتن راه های جدید برای تسهیل گذارهای اقتصادی، اجتماعی و روانی باشد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *