در طول سال 2016، من با چندین پیشگام نوآوری مصاحبه کردم تا مهم ترین سؤالاتی را که هر نوآوری باید در سال 2017 بپرسد، بیابم. از آنجایی که «نوآوری» به یک کلمه پرکاربرد تبدیل شده است، سازمان ها توجه بیشتری به برنامه ریزی استراتژیک آینده نگر دارند. با این حال، با افزایش سرعت تغییرات، هر پیشرفتی در نوآوری ممکن است ظرف چند ماه از بین برود (به پدیده اخیر PokemonGO فکر کنید). پس از یک فرآیند دردناک و پرهزینه، ما در شگفتیم که از به اصطلاح نوآوری چه چیزی باقی می ماند .
اگر خود را مبتکری میبینید که میجنگد مخلکننده باشد و میخواهد دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کند، در اینجا سؤالاتی وجود دارد که اغلب با آنها مواجه شدهام:
-
نوآوری واقعاً به چه معناست؟
شرکت ها در نوآوری شکست می خورند، زیرا درک درستی از نوآوری ندارند. این چیزی فراتر از فعالیتهای M&A یا ایجاد بیاهمیت محصولات و خدمات است. بلکه راهی برای بازنگری در چگونگی برآوردن نیازهای مشتریانمان است. این باید یک طرز فکر باشد – شناسایی فرصت های آینده در چالش ها . مدیران باید فراتر از مدلهای کسبوکار موجود نگاه کنند و استراتژیهای خود را با نگاهی به آینده، نه در زمان حال، برنامهریزی کنند. غالباً تصمیم گیرندگان کوته بین هستند و تنها بازده فوری را در نظر می گیرند و در نتیجه نوآوری به اندازه کافی برای رسیدن به پتانسیل کامل خود پیش نمی رود.
-
مشتری من چه نوع تجربه ای می خواهد؟
در حال حاضر مطالب زیادی در مورد تجربه مشتری وجود دارد و من نمی توانم به اندازه کافی بر اهمیت آن تأکید کنم. مشتریان بیش از هر زمان دیگری پیچیدهتر میشوند و داشتن یک رویکرد مؤثر در سطح سیستم که بتواند رفتارها و نگرشهای انسانی را به سرعت در حال تغییر پیشبینی کند، دشوار است. در اقتصاد مبتنی بر تجربه امروزی، شرکتهایی مانند Airbnb و Disney World تجربیات خود را به مشتریان خود میفروشند نه محصولات. ویرجین آمریکا به دلیل اختراع مجدد تجربه پرواز از طریق فناوری، طراحی بهتر کابین و تمرکز بر مسافران شناخته شده است. تا سال 2020، تجربه مشتری از قیمت و محصول به عنوان متمایز کننده اصلی برند پیشی خواهد گرفت . روی جنبه هایی از تجربه کلی محصول یا خدمات خود تمرکز کنید که بیشترین ارتباط را با مشتریان شما دارد.
طراحی تفکر ابزاری است که من دائماً از آن برای سنجش نیازهای برآورده نشده واقعی مشتریان و ایجاد راه حل های انسان محور استفاده می کنم. مردم را در مرکز فرآیند نوآوری خود قرار دهید و در نحوه جذب، برانگیختن و حفظ مشتریان خود تجدید نظر کنید. از سوی دیگر، داده ها دارایی ارزشمندی هستند که هر مبتکری می تواند از آن برای دسترسی به اطلاعات مشتری برای طراحی تجربه استفاده کند.
-
آیا کسب و کار من برای تغییر آماده است؟
اگر کسب و کار شما دارای طرز فکر و فرهنگ مناسبی است، به شما تبریک می گوییم – شما در مسیر درستی هستید. با این حال، در اینجا سؤالی وجود دارد که نمی توانید نادیده بگیرید: سهامداران کلیدی برای نوآوری من چه کسانی هستند؟ تحول را نمی توان یک شبه به دست آورد. تحول از طریق تعهد طولانی مدت حاصل می شود و شما باید از بسیاری از شکست ها در این مسیر درس بگیرید. پیام باید واضح باشد: هیئت مدیره و مدیران اجرایی شما باید گفتگوی باز در مورد نوآوری داشته باشند و برای چالش های پیش رو آماده باشند. مدیران ارشد شما نیاز به حمایت کافی دارند. تیم های شما باید آماده باشند تا در پروژه هایی که هیچ تجربه قبلی ندارند، بپرند. مشتریان شما باید ارزش پیشنهادی شما را درک کنند.
نوآوران نیاز به آینده نگری استراتژیک دارند. آنها باید چابک و در عین حال انعطاف پذیر باشند تا موفقیت را به ارمغان آورند. پیشرفتها سالها تا دههها طول میکشد، اما مدیریت ارشد میخواهد به سرعت نتایج را ببیند، و بیشتر سازمانها برای تعهدات بلندمدت در آینده غیرقابل پیشبینی طراحی نشدهاند. به یاد داشته باشید، اگر ذهنیت نوآورانه ای دارید، به دنبال یافتن فرصت هایی در این چالش ها خواهید بود.
-
آیا معیارهای مناسبی برای سنجش موفقیت نوآوری دارم؟
این سوال سختی است که هر مبتکری باید بپرسد. نوآوری یک مفهوم، یک ایده، یک رویا است – پس چگونه ما واقعا نوآوری را اندازه گیری می کنیم؟ روشهای مرسوم فرصتهای تجاری، رشد کاربر، درآمد تولید شده و افزایش ROI را دنبال میکنند. برخی از شرکت ها شروع به اندازه گیری میزان فعالیت های کارآفرینانه برای تشویق تفکر خلاق کرده اند. همه این روش ها عالی هستند، اما زمان آن رسیده است که نوآوران اندازه گیری نوآوری را هک کنند و شاخص نوآوری خود را تعریف کنند.
بر اساس مطالعه تعالی نوآوری جهانی، نتایج نشان میدهد که “یک همبستگی واضح بین قابلیت اندازهگیری نوآوری و موفقیت نوآوری وجود دارد، با این حال کمتر از 20٪ از شرکتها معتقدند که قابلیت اندازهگیری نوآوری مناسبی دارند.” در اینجا کاری است که می توانید انجام دهید. با تعریف چند KPI به عنوان یک مرجع و حفظ این اندازه گیری به عنوان یک اولویت از روز اول شروع کنید. تعداد پیشنهادات جدید در طول زمان، کل داستان را بیان نمی کند، و نه تنها مسائل مالی. شما باید عامل انسانی را در نظر بگیرید و معیارهای مناسب را برای اندازه گیری موفقیت طراحی کنید. اساسا، تنها معیاری که اهمیت دارد این است که سهامداران شما چگونه ارزش را درک می کنند.
-
درون به بیرون یا بیرون به درون؟
پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد. این بستگی به اندازه شرکت، بازار هدف و توانایی فعلی شما دارد. ترکیب های مختلف می توانند در سناریوهای مختلف کار کنند. آزمایشگاهها و مراکز نوآوری بیشماری در چند سال گذشته ایجاد شدهاند که اختلالات درونی ایجاد کردهاند. آزمایشگاهها به مکانیزمی برای اقدام مشترک، انکوباتورهای رهبران آینده، و بستری برای افراد تبدیل میشوند تا برخی از بزرگترین مشارکتهای خود را در چیزی بزرگتر انجام دهند، نه اینکه فقط یک کار را انجام دهند.» جنیفر کومیسکی، مدیر سابق IDEO گفت. با این رویکرد، تیم شما برای درک و جابجایی بین وظایف مختلف در حین کار به تخصص بین دامنه ای نیاز دارد.
در حالی که نوآوری داخلی شرکتهای بزرگ را به سمت مناطق جدید سوق میدهد، برخی از کسبوکارها مشارکتهای استارتآپی را آزمایش میکنند و به دنبال منابع جایگزین برای نوآوری از بیرون هستند. Google for Entrepreneurs حمایت مالی از جوامع استارتآپ ارائه میکند، و کسبوکار مدیریت ثروت UBS در ایالات متحده با مشاور روبو سیگ فیگ مستقر در سانفرانسیسکو همکاری میکند. Ecosystem 2.0 بر اساس مشارکت نه تنها با همتایان شما، بلکه با بازیکنان در همه سطوح، از استارتاپ ها گرفته تا شرکت های چند میلیارد دلاری ساخته شده است.
خط پایانی : هیچگاه کمبود ایده وجود ندارد، فقط فقدان رویکرد صحیح وجود دارد. من نمی توانم به اندازه کافی بر اهمیت داشتن ذهنیت مناسب برای شروع فرآیند نوآوری تأکید کنم. در مرحله بعد، به اطراف خود نگاه کنید تا نیازهای برآورده نشده مشتریان، سهامداران کلیدی، شرکای بالقوه خود را شناسایی کنید و رویکرد انسان محوری را برای ارضای این نیازها به کار بگیرید. برای شروع موفقیت آمیز سال 2017، نوآوران باید یاد بگیرند که چگونه فرآیند نوآوری را به طور موثر اجرا کنند.
بدون نظر