نوآوری را تا کنون باز کنید

بسیاری از منتقدان نوآوری باز، عدم تازگی این مفهوم را به عنوان مهمترین نقطه ضعف خود این ایده ذکر می کنند. دلیل این امر این است که ایجاد مشترک، جوجه کشی شرکتی، سرمایه گذاری مشترک و اتحادها، حتی جمع سپاری، همه فعالیت هایی هستند که به طور مستقل – و در برخی موارد خیلی زودتر از نوآوری باز – توسعه یافته اند و در عین حال زیر چتر آن همگرا شده اند. حتی بیشتر، آنها اغلب به عنوان فعالیت های اصلی این رویکرد به نوآوری در نظر گرفته می شوند و به نظر نمی رسد دلیل خاصی برای فراتر از نوآوری باز داشته باشند.

با این وجود OI (نوآوری باز) بدلیل معرفی دو ایده، که در رویکردی ساختارمندتر ارائه شده اند، بدیع است. اول از همه، درک این موضوع که دانش – که اکنون بیش از هر زمان دیگری گسترده، جهانی و در دسترس است – می تواند در بین سازمان ها، شرکت ها، موسسات و مترجمان آزاد تولید، دستکاری، خرید و فروش شود. مرزهای دانش یک شرکت متخلخل می شود و دانش یک فرصت انحصاری برای سازمانی که در آن منشا گرفته است را نشان نمی دهد. علاوه بر این، دانش ترکیبی از مالکیت فکری و قابلیت نوآوری است: اولین هسته برای تحقیق و توسعه، دومین هسته وابسته به توانایی تحقیق و توسعه با کارکردهای دیگر، در تبدیل اختراعات به مشاغل واقعی است.

نوآوری دوم OI در تقسیم تحقیق و توسعه به زیر گروه ها است: داخلی و خارجی، که دومی مسئول جستجوی دانش خارجی یا چرخش IP داخلی برای بهره برداری فراتر از مرزهای شرکت است.

نوآوری مشترک: شرکتی بدون مرز

در مرزهای نوآوری باز مفهوم نوآوری مشترک قرار دارد . این مفهوم متکی بر تعریف شرکتی است که باز است، فراتر از باز بودن OI، تقریباً به معنای “منبع باز” این اصطلاح. این شرکت به عنوان یک پلتفرم در نظر گرفته شده است که به موجب آن مشتری، تامین‌کنندگان، سازمان‌های خارجی و شریک می‌توانند برای نوآوری مشترک ، یا برای نوآوری مشترک همکاری کنند ، یا برای نوآوری مشترک ایجاد کنند .

همگرایی مفهومی است که رابطه بین بازیگران و ایجاد هم افزایی برای ایجاد ارزش برای مشتریان یکدیگر را توضیح می دهد. این همان چیزی است که در منطق غالب خدمات به عنوان هم‌آفرینی ارزش از آن یاد می‌شود. به تلفن و رایانه لوحی خود فکر کنید: آیا اگر فروشگاه برنامه نداشتند، ارزش مشابهی برای شما ایجاد می کردند؟ همگرایی فرآیندی است که از طریق آن شما به‌عنوان مشتری و مصرف‌کننده، سازنده گوشی و سازنده‌های اپلیکیشن روی تلفنتان، برای یکدیگر ارزش ایجاد می‌کنید.

همکاری به شکلی دوگانه در نظر گرفته شده است: از یک سو، به معنای گسترده به اشتراک گذاری دانش در معنای منبع باز این اصطلاح ترجمه می شود. این است که چگونه شرکت با ایجاد ارزش اجتماعی به هدف خود وفادار می ماند. علاوه بر این، همکاری یک شکل سازمانی است که بر ساختارهای چابک و مقیاس‌پذیر متکی است که برای مقابله با ناشناخته‌های ناشناخته و زمان‌های آشفته مناسب‌تر هستند.

در نهایت منظور از هم‌آفرینی هم در سطح هم‌آفرینی با مشتریان و مصرف‌کنندگان است (به‌عنوان مثال، به معنای هم‌طراحی، کار با کاربران اصلی یا نه)، و همچنین در مفهوم جمع‌سپاری راه‌حل‌های فنی از طریق شرکا، تأمین‌کنندگان. ، و موسسات شخص ثالث.

این از دیدگاه بازاریابی به چه معناست؟

ابتدا و مهمتر از همه، ما باید تغییرات بزرگ بازاریابی در 15 سال گذشته را با جزئیات بیشتری توضیح دهیم: ما از یک مدل بازاریابی محصول محور به یک مدل غالب خدمات حرکت کردیم . این دگرگونی بر تغییر دیدگاه تأکید می‌کند – که تا حدی ناشی از تحول دیجیتال و ارائه خدمات داخلی آن است – و تأثیر آن بر نحوه تغییر نحوه مصرف محصولات، خدمات و مارک‌ها.

ما اغلب شعار «اول تلفن همراه» را می شنویم که نمونه ای از یک پدیده گسترده تر است: ما محصولات جدید و مارک های جدید را در رسانه های اجتماعی از طریق تلفن / تبلت خود کشف می کنیم. این بدان معناست که سایر بازیگران در اکوسیستم مصرف (به عنوان مثال، دوستان من در فیس بوک، دنبال کنندگان توییتر شما)، در نحوه یادگیری ما در مورد مارک های جدید نقش دارند. آنها به همان اندازه که توسعه دهندگان برنامه ها (به عنوان مثال، فیس بوک، توییتر)، تولید کننده گوشی های هوشمند و خرده فروشان مختلف، حامل ها و غیره، یکپارچه کننده منابع هستند. به معنای واقعی کلمه به این معنی است که یک برند برای ایجاد اولین تأثیر خود بر مصرف کنندگان به شبکه ای از بازیگران متکی است. همچنین به این معنی است که ما به طور موثر از یک تولید کننده/مصرف کننده دوتایی به اکوسیستمی متشکل از شبکه های متعدد منتقل شده ایم، جایی که ارزش “ایجاد و تخصیص” نیست، بلکه به صورت مشترک ایجاد می شود.برای همدیگر.

چگونه این کار بازاریابی را تغییر می دهد – همچنین در زمینه نوآوری مشترک؟

بازاریاب‌های سنتی برندهای خود را جایگاه‌یابی می‌کنند و سپس موقعیت‌یابی را به یک سری پلت‌فرم‌های فعال‌سازی ترجمه می‌کنند، که سپس در فعالیت‌های تبلیغاتی و ارتباطی مشتق می‌شوند. اینها البته شامل کل زنجیره ارزش، نه تنها در سطح خریدار و مصرف کننده، بلکه در سطح مشتری و تجویز کننده (یعنی: به نقش بارمن ها در زنجیره تامین آبجو، شراب و مشروبات الکلی فکر کنید). از این نظر، برند یک هدف دوگانه را دنبال می‌کند: الهام‌بخش است، اما همچنین فیلتری برای پلتفرم‌ها و فعالیت‌ها است. در شرایط جدید، جایی که سفیران برند، کاربران پیشرو، متخصصان معتبر و توسعه دهندگان یا فقط علاقه مندان به برند، نقش مهمی در ایجاد ارزش برند دارند، بازاریابان نمی توانند تنها به موقعیت یابی فکر کنند. آنها باید برای راه اندازی یک هسته برند کار کنندکه در بلندمدت صادق است، غیرقابل لمس و غیرقابل مذاکره با ذینفعان است. و حاشیه برند ، که در آن ذینفعان در توسعه پلت فرم و در اجرای آن مشارکت می کنند . در حالی که گفتن این کار آسان تر از انجام آن است، کلید عملکرد این سیستم خلق مشترک، احترام متقابل به هویت فرهنگی یکدیگر است . هنگامی که آنها به یکدیگر احترام می گذارند، یک چرخه خود-تقویت کننده مثبت رخ می دهد: هسته برند را تقویت می کند و امکان توسعه یک حاشیه یکپارچه را فراهم می کند. وقتی این احترام متقابل از بین می رود، دایره باطل می شود و آسیب های وارده به برند غیرقابل اندازه گیری است.

از نقطه نظر سازمانی، عملکرد بازاریابی نیز ممکن است تغییر کند: در حال حاضر، تقسیم بازاریابان جهانی و منطقه‌ای که مسئول موقعیت‌یابی جهانی و تبدیل آن به مجموعه‌ای از دارایی‌های بازاریابی هستند، رایج است (مانند کمپین‌های تلویزیونی، جنبه‌های تبلیغاتی). ، از تیم های محلی متمرکز بر اجرای آن موقعیت ها با توجه به تفاوت های ظریف محلی. یک نام تجاری با هسته و حاشیه احتمالا دارای تیم های جهانی خواهد بود که بر هسته مرکزی تمرکز می کنند، یک گروه منطقه ای برای هماهنگی و بهترین شیوه ها در بین بازارها، و یک تیم محلی که با سهامداران، با حاشیه برند، سروکار دارد .. مشابه دوگانگی تحقیق و توسعه داخلی در مقابل خارجی نوآوری باز، بازاریابان برند در حاشیه برند یک تیم بازاریابی خواهند بود که با ذینفعان خارجی کار می کنند، مثلاً با ارائه زمینه و توزیع برای محتوای تولید شده توسط کاربر.

در نتیجه

با نفوذپذیری مرزهای دانش شرکت، و نقش ذینفعان خارجی در ایجاد مشترک ارزش برند، بازاریابی نیاز به انطباق و سازماندهی مجدد دارد تا فضایی برای نقش سفیران، کاربران اصلی و سایر انواع ذینفعان ایجاد کند. مواجهه با فرمی برای صاف کردن هسته یک برند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *