چگونه در یک مرحله آسان شرکت بزرگ خود را فوق العاده نوآور کنید


وقتی شرکت‌های بزرگ این روزها می‌خواهند نوآوری کنند، تمایل به انجام انواع کارها از جمله: از جمله کلمه “نوآوری” و تغییرات آن در ادبیات شرکتی دارند. ارتقاء مدیران به مدیران نوآوری؛ سرمایه گذاری در نرم افزار مدیریت ایده؛ و برگزاری رویدادهای تفکر خلاق مانند طوفان فکری و جلسات تفکر ضد متعارف . در حالی که همه این اقدامات می توانند منجر به بهبود نوآوری شوند، بهبود محدود است. اگر یک شرکت واقعاً می خواهد به یک نیروگاه نوآوری تبدیل شود، یک اقدام ساده وجود دارد که می تواند انجام دهد: اخراج مدیرعامل و استخدام یک مدیر جدید با چشم انداز متمرکز.

اجازه دهید به چند نمونه نگاه کنیم.

IBM

برای چندین دهه، IBM رهبر جهانی کامپیوتر بود. وقتی شرکت‌ها کامپیوترهایی را خریداری کردند که تا اواخر دهه 70 ماشین‌های عظیمی بودند که هزینه زیادی داشتند، تقریباً به ناچار محصولات IBM را خریداری کردند. در واقع، اغلب گفته می شد که “هیچ کس به خاطر خرید تجهیزات IBM اخراج نشد.” جای تعجب نیست که این شرکت برای مدت طولانی بسیار خوب عمل کرد.

با این حال در دهه 1980، رایانه شخصی (PC) به طور فزاینده ای محبوب و قدرتمندتر شد. در عرض چند سال، اینترنت به آن رایانه‌های شخصی اجازه داد تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، و بسیاری از مزایای ماشین‌های بزرگ را برای رایانه‌های کوچک به ارمغان آورد، اما با کسری از هزینه. در نتیجه، بازار ماشین‌های بزرگ سقوط کرد و آی‌بی‌ام پول را از بین برد. برای نجات غول باید کاری انجام می شد. برای اولین بار در تاریخ، یک فرد خارجی را استخدام کرد: لئو گرستنر که تجربه اش در فناوری نبود. در عوض او شرکت هایی از جمله Nabisco (غذا) و American Express (کارت های اعتباری) را رهبری می کرد.

آقای گرستنر آی‌بی‌ام را تکان داد، بخش‌های منسوخ را بست، بخش‌های مشتری‌محور جدیدی ایجاد کرد و بر ارائه طیفی مرتبط و جامع از محصولات و خدمات برای دنیای تجارت جدید مبتنی بر شبکه رایانه‌های شخصی تمرکز کرد. منبع )

سیب

در سال 1985، استیو جابز، که یکی از بنیانگذاران اپل بود، پس از اختلاف در هیئت مدیره استعفا داد. در دهه بعد، اپل سهم بازار و اعتبار خود را از دست داد. اگرچه گرافیست ها آن را پذیرفتند، اما بقیه جهان احساس کردند که سیستم عامل ویندوز مایکروسافت نه تنها به همان اندازه خوب است، بلکه ارزان تر است و با طیف وسیع تری از برنامه ها کار می کند. اپل به زودی در وضعیت بدی قرار گرفت.

در سال 1997، استیو جابز دوباره به عنوان مدیر عامل موقت استخدام شد و او هرگز آن را ترک نکرد. او بی درنگ طیف محصولات اپل را بر روی محصولات شیک، زیبا و مهندسی شده متمرکز کرد که می توانستند با قیمت های عالی به فروش برسند. افراد بیشتری دوباره به داشتن اپل افتخار کردند. در نهایت، شرکت فراتر از رایانه های شخصی به آی پاد، آیفون و آی پد گسترش یافت. این شرکت اکنون به طرز باورنکردنی سودآور است. منبع )

نوکیا

نوکیا در سال 1865 در فنلاند تأسیس شد و در طول قرن بعد به یک شرکت بزرگ با طیف وسیعی از فعالیت‌ها، از چوب گرفته تا لوازم الکترونیکی مصرفی و تلفن تبدیل شد. در واقع دامنه فعالیت ها بسیار گسترده بود. در دهه 1980، شرکت به شدت از پول خارج شد، مدیر عامل شرکت به خودکشی سوق داد. مدیر عامل جایگزین تلاش کرد تا عملیات را سازماندهی کند، اما هنوز خیلی زیاد بود و شرکت در مشکل باقی ماند.

در سال 1991، جورما اولیلا به سمت مدیرعاملی ارتقا یافت. او بلافاصله تمام بخش‌های نوکیا را که ربطی به تلفن همراه نداشتند فروخت یا تعطیل کرد و نوکیا را به نوآورترین و موفق‌ترین شرکت تلفن همراه دهه 90 تبدیل کرد. متأسفانه، برای نوکیا، این شرکت مزیت رقابتی خود را از دست داد زیرا گوشی‌های هوشمند خشمگین شدند و اپل، سامسونگ و سایرین پیشتاز بازار شدند. شاید تصادفی نباشد، آقای اولیلا در سال 2006 بازنشسته شد. منبع )

چشم انداز

در تمام این نمونه‌ها، شرکت‌های متنوع و غیرمتمرکز با مشکل اقتصادی مواجه بودند. آنها مدیران عامل را با مبتکرانی جایگزین کردند که عملیات را بر روی یک چشم انداز خاص متمرکز کردند و آن تمرکز را حفظ کردند. توسعه محصول، استخدام، تولید، بازاریابی و ارتباطات همه بر روی آن چشم انداز متمرکز بودند که به این معنی بود که نوآوری نیز بر چشم انداز متمرکز است. در دهه 90، هیچ کس در نوکیا وقت خود را با ایده هایی برای تلویزیون های ارزان قیمت یا افزایش راندمان حمل و نقل الوار تلف نمی کرد. خیر. ایده‌ها بر ساخت تلفن‌های GSM بهتر، کوچک‌تر و قابل استفاده‌تر متمرکز بودند.

البته، این بدان معنا نیست که دور انداختن مدیر عامل شما به طور خودکار منجر به نوآوری می شود. اکثر مدیران عامل، قدیمی یا جدید، تمایلی به تمرکز ندارند، زیرا این به معنای خلاص شدن از شر عملیات، بخش‌ها و اغلب کارمندان است. این به عنوان پرخطر تلقی می شود: اگر کسب و کار متمرکز شکست بخورد چه؟ شرکت بر سر چه چیزی بازخواهد گشت؟ علاوه بر این، مدیر عامل با فروش دارایی ها و تعطیلی عملیات، قدرت خود را کاهش می دهد. به طور موقت، او کمتر از زمانی که شروع کرده بود، دارد. انجام این کار برای یک فرد قدرتمند سخت است.

با این وجود، من هیچ نمونه‌ای از مدیران اجرایی بلندمدت نمی‌شناسم که شرکت‌های خود را به شدت متزلزل کرده باشند، بخش‌های نامربوط را فروخته‌اند و تمرکز رویایی روی عملیات داشته باشند.

این بدان معنی است که اگر می خواهید شرکت خود را به یک نیروگاه نوآوری تبدیل کنید، باید مدیر عامل را کنار بگذارید و یک رویاپرداز متمرکز جایگزین او کنید. اما، نیازی نیست به مدیر عامل ناخواسته خود بگویید که این ایده من بوده است – باشه؟

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *