پسر 19 ساله من کیک و کلوچه های عالی می پزد. در اینجا به او کمک کردم که این کار را با تقریباً انجام هیچ کاری یاد بگیرد.
وقتی پسرانم کوچکتر بودند، دوست داشتند در آشپزخانه کمک کنند – همانطور که بسیاری از بچه ها انجام می دهند. مادر آنها آشپز خوبی است و در تفویض وظایف آشپزخانه مهارت دارد. او اغلب از پسرها می خواست که چیزها را خرد یا با هم مخلوط کنند. من در تفویض اختیار در آشپزخانه چندان خوب نیستم، اما سعی کردم – به خصوص بعد از رفتن مادرشان و اکنون همسر سابقم -. یک روز، پسر بزرگم که احتمالاً در آن زمان حدود نه یا ده ساله بود، از من خواست که کلوچه بپزم تا بتواند کمک کند – و از شیرینی های تازه و خانگی لذت ببرم. من کار داشتم بنابراین، من به او پیشنهاد کردم که خودش آنها را انجام دهد.
ما یک دستور غذای مورد علاقه را در کتاب آشپزی Fannie Farmer پیدا کردیم و او آماده رفتن شد. به او گفتم اگر سوالی داشت می تواند از من بپرسد. همانطور که اتفاق می افتد، کتاب آشپزی Fannie Farmer آمریکایی است و دستور العمل های آن پر از اختصارات عجیب و غریب برای کودکانی است که در سیستم متریک بزرگ شده اند. بنابراین، پسرم مرتباً به اتاقم سر میزد تا از من بپرسد، مثلاً «اُز» یا «قاشق غذاخوری» چیست. هر بار توضیح می دادم و بعد با سرعت به آشپزخانه می رفت تا ادامه دهد.
وقتی شیرینی ها پخته شدند، آنها را امتحان کردیم و با تعجب متوجه شدیم که اصلا شیرین نیستند. بنابراین، من به او گفتم که او یک شکست خورده است و هرگز اجازه نداد دوباره بپزد!
نه، البته این درست نیست. به او اجازه دادم ببیند که کلوچهها شیرین نیستند و وقتی این کار را کرد، از او پرسیدم که چرا فکر میکند این اتفاق افتاده است. فکر کرد و متوجه شد که از افزودن شکر به خمیر غافل شده است. او حساب کرد که دفعه بعد که سعی میکند بپزد، مراقب باشد که تمام مواد را در آن گنجانده باشد.
علیرغم اولین تلاش ناقص، او کاملا از پختن کلوچه لذت می برد و افتخار می کرد که می تواند خودش چیزهایی درست کند. بنابراین، او به آن ادامه داد. دسته بعدی کوکی های او خوب بود، که اعتماد به نفس خوبی را تقویت کرد. سپس زنجبیل درست کرد و تصمیم گرفت با گذاشتن دارچین و زنجبیل بیشتر از مقدار مورد نیاز، خلاقیت به خرج دهد. نتیجه برخی از تندترین اسنپ های زنجبیلی بود که تا به حال تجربه کرده بودم. اما او می دانست چرا آنها اینقدر تند هستند و از آن درس می گرفت.
پسر بزرگ من الان 19 ساله و در دانشگاه است. او اکنون وقت پختن این همه را ندارد. اما وقتی این کار را می کند، یک نانوای عالی است. و من افتخار می کنم که به او کمک کردم تقریباً هیچ کاری جز تشویق او به پختن غذا انجام ندادم، به او اجازه دادم خودش چیزها را بپزد و نتایج را به عنوان تجربیات یادگیری به جای موفقیت و شکست مورد بحث قرار دهد. مطمئناً، مجبور شدیم چند کلوچه و یک یا دو کیک را دور بریزیم که آنقدر که میتوانستند خوب نبود. اما او با شکست ها و موفقیت ها بسیار آموخت. امروزه او نه تنها می تواند دستور العمل ها را دنبال کند، بلکه می داند که چگونه آنها را اصلاح کند و چه نوع نتایجی را انتظار دارد. در واقع، این روزها من هستم که از او در مورد پخت و پز سوال می پرسم.
با اجازه دادن به آنها انجام کارها را به مردم بیاموزید
من معتقدم در اینجا درسی برای والدین و مدیران وجود دارد: یکی از بهترین راهها برای آموزش به مردم این است که به آنها اجازه دهیم کارها را انجام دهند، به آنها اجازه بدهیم اشتباه کنند و در مورد اینکه چه چیزی اشتباه بوده است – و چه چیزی درست بوده است. مزیت بزرگ این رویکرد این است که افراد نه تنها یاد میگیرند که چگونه کارها را انجام دهند – مانند پختن کلوچه و کیک – بلکه یاد میگیرند چگونه مشکلات را در زمانی که همه چیز اشتباه پیش میرود حل کنند و این به نوبه خود به آنها کمک میکند تا خلاقیت را در کارها به کار ببرند.
اجازه دادن به افراد برای یادگیری از طریق انجام دادن به آنها این امکان را می دهد که کنجکاو باشند و به گونه ای آزمایش کنند که یادگیری به صورت خلاصه یا پیروی از دستورالعمل های دقیق اجازه نمی دهد. یادگیری از طریق انجام دادن افراد را قادر می سازد نه تنها یاد بگیرند، بلکه مهارت کسب کنند. پیروی از دستور العمل ها شما را قادر می سازد تا به خوبی بپزید. از سوی دیگر، آزمایش کردن به شما امکان می دهد تا یاد بگیرید که اگر می خواهید دستور العمل ها را تغییر دهید، چگونه نتایج را تصور کنید. در نهایت، دانشی را برای ایجاد دستور العمل های خود ایجاد می کنید.
والدین
بهعنوان والدین، میتوانید به فرزندانتان بیاموزید که پختن، درست کردن چیزها، نقاشی کردن و خیلی چیزهای دیگر را به سادگی با دادن اجازه به آنها برای انجام این کار خودشان انجام دهند. به سوالات آنها پاسخ دهید، اما به آنها آزادی عمل بدهید تا اشتباه کنند و سعی کنند آن اشتباهات را اصلاح کنند. وقتی همه چیز بد پیش میرود، فرزندانتان را سرزنش نکنید، تلاشهایشان را تعریف کنید و از آنها بپرسید که فکر میکنند چه اشتباهی رخ داده است و دفعه بعد چه کاری متفاوت انجام خواهند داد.
سپس باید به آنها اجازه دهید این کار را انجام دهند. این می تواند سخت باشد. به عنوان والدین، شما می خواهید فرزندانتان خوب عمل کنند و اگر دیدید که آنها کار اشتباهی انجام می دهند، کمک به آنها و اصلاح اشتباه وسوسه انگیز است. اما شما باید خود را مهار کنید. اینکه به فرزندتان بگویید اشتباه می کند و اصلاح او نشان دادن اعتماد و اعتماد به فرزندتان نیست. این یک ضربه کوچک به عزت نفس است. در واقع، بهترین کار این است که اتاق را به طور کامل ترک کنید و اجازه دهید فرزندتان با آن کار کند، مگر اینکه نگرانی های ایمنی وجود داشته باشد.
اگر به کمال گرایی تمایل دارید، باید مراقب باشید. به یاد می آورم که یک بار در خانه یکی از دوستان بودم که آنها شروع به تهیه شام کردند. پسر دوستم می خواست کمک کند و به همین دلیل پدر به او اجازه داد هویج را برای خورش برش دهد. وقتی پسر تمام شد، پدر شروع به بریدن هویج به قطعات کوچکتر کرد. من نمی دانم چرا. مطمئناً داشتن تکه های کمی بزرگتر هویج در خورش آن را خراب نمی کند. در حالی که بریدن تکه های هویج کوچکتر پیامی را برای پسر ارسال می کرد و آن پیام این بود: “تو کار خوبی در بریدن هویج نکردی”. این ممکن است بی اهمیت به نظر برسد، اما ضربه ای به عزت نفس است و عزت نفس کودکان به اندازه کافی شکننده است. و اگر هویج واقعا خیلی کوچک بود، روش بهتر این بود که بگوییم: «تکههای هویج برای این خورش باید کوچکتر باشند.
بنابراین، به فرزندانتان اجازه دهید کارها را به تنهایی انجام دهند، دهان خود را ببندید و روی دستان خود بنشینید، اگر وسوسه میشوید که اعمال فرزندانتان را اصلاح کنید. سخت است، اما شما با انجام هیچ کاری به فرزندانتان بسیار بیشتر از مداخله در تلاشهای اولیه و احتمالاً ناشیانهشان برای انجام کارها به خودشان آموزش خواهید داد.
مدیران
بهعنوان مدیر، میتوانید تقریباً با هیچ کاری به اعضای تیم خود آموزش دهید. وقتی به افراد وظایفی میدهید، روی نتایجی که انتظار دارید تمرکز کنید و به آنها آزادی عمل بدهید تا راههایی را برای دستیابی به آن نتایج آزمایش کنند. اگر گزارش های مستقیم شما از شما می خواهند که دستورالعمل های گام به گام به آنها بدهید، از آنها بپرسید که فکر می کنند باید چه کار کنند. و اینجا زمانی است که ممکن است دشوار باشد. گزارش مستقیم شما ممکن است رویکردی بسیار متفاوت با رویکرد آزمایش شده و آزمایش شده شما داشته باشد. وقتی این اتفاق میافتد، باید این رویکرد آزمایش شده را برای خود نگه دارید و، مگر اینکه کارمند احتمال اشتباهی را مرتکب شود که میتواند عواقب جدی داشته باشد، باید به او اجازه دهید آن را به روش خودش امتحان کند. مطمئنا، او ممکن است شکست بخورد. اما به احتمال زیاد، او اشتباهات جزئی را مرتکب خواهد شد که می تواند از آنها درس بگیرد.
در واقع، گاهی اوقات یک کارمند رویکردی را پیشنهاد میکند که مطمئن هستید کارساز نخواهد بود. مگر اینکه عواقب رویکرد او جدی باشد، اجازه دهید به روش خودش این کار را انجام دهد، اشتباه کند و یاد بگیرد.
در نهایت، گزارشهای مستقیم شما راههایی را برای انجام وظایفی که ممکن است متفاوت از کارهای شما باشد، کشف میکند، اما احتمالاً به همان اندازه – و احتمالاً مؤثرتر از – شما هستند. علاوه بر این، با انجام اشتباهات و اصلاح خود، انعطاف پذیر خواهند بود. وقتی در آینده همه چیز طبق برنامه پیش نرود، آنها برای مقابله و یافتن راه های جایگزین برای انجام وظایف خود آمادگی بهتری خواهند داشت. در حالی که اگر آنها فقط یک رویکرد گام به گام آموزش داده شده توسط شما را یاد گرفته بودند، کمتر احتمال داشت که این انعطاف پذیری و توانایی حل مشکلات را بدون شما داشته باشند.
اهمیت بسته نگه داشتن دهان
این نه تنها یک روش آموزشی بسیار مؤثر است، بلکه به حداقل تلاش شما نیاز دارد. در واقع، بزرگترین چالش این رویکرد اغلب بسته نگه داشتن دهان است! به عنوان یک مدیر با تجربه، وقتی فکر می کنید روش آنها به خوبی شما نیست، اصلاح افراد وسوسه انگیز است. و اگر آنها در این کار جدید هستند، احتمالاً روش آنها به خوبی شما نیست. اما، بسته نگه داشتن دهان شما حجم کاری شما را کاهش می دهد و گزارش های مستقیم شما را قادر می سازد تا با انجام دادن، اشتباه کردن و اصلاح آن اشتباهات یاد بگیرند.
وقتی صحبت از حل مشکلات شد، می توانید و باید از این رویکرد استفاده کنید زمانی که یکی از گزارش های مستقیم شما از شما می خواهد که مشکلی را حل کنید. به جای اینکه به او بگویید چه کاری انجام دهد، از او بپرسید که فکر می کند چه کاری باید انجام شود. احتمال زیادی وجود دارد که او از قبل ایده ای داشته باشد، اما از آن مطمئن نیست. به ایده او گوش دهید و، مگر اینکه احتمال دارد اشتباهات جدی مرتکب شود، به او اجازه دهید آن را امتحان کند، حتی اگر فکر می کنید این بهترین راه حل برای مشکل او نیست.
اگر نمی داند چگونه مشکل را حل کند یا پیشنهاد او اوضاع را بدتر می کند، از او سؤالاتی در مورد مشکل بپرسید تا به او در درک بهتر آن کمک کنید. به احتمال زیاد این امر او را به ابداع راه حلی مناسب سوق می دهد. سپس به او بگویید که آن را امتحان کند، حتی اگر فکر می کنید راه حل بهتری می دانید.
راه حل عالی شما ممکن است بهترین نباشد
اگر به تیم خود اجازه دهید با انجام کار یاد بگیرند، ناگزیر هر از چند گاهی از اینکه راه حل های آن ها حتی بهتر از راه حل های شما کار می کند، شگفت زده خواهید شد. اجازه ندهید این کار به نفس شما آسیب بزند و سعی نکنید راه حل بهتر اعضای تیم خود را سرزنش کنید. این فقط باعث می شود شما کوچک به نظر بیایید و اطمینان حاصل کنید که شرکت شما پیشرفت نمی کند. در عوض، از عضو تیم تعریف کنید و راه حل هوشمندانه او را به دیگران بگویید. این باعث می شود شما بزرگ به نظر بیایید، او احساس خوبی داشته باشد، شرکت را قادر به رشد کند و به دیگران در تیم شما انگیزه دهد. این یک پاداش بزرگ برای کمی بزرگواری شماست.
خلاقیت
اجازه دادن به افراد برای انجام کارها به طور اجتناب ناپذیر منجر به اشتباهات آنها در این مسیر می شود. اغلب، این اشتباهات را می توان با کمی تفکر خلاق برطرف کرد و این یک مزیت اضافه برای روش تدریس تنبل من است: این امر مستلزم آن است که افراد از خلاقیت خود استفاده کنند که به نوبه خود خلاقیت خود را تمرین کرده و بهبود می بخشد. اگر افراد صرفاً دستورالعملها را دنبال کنند و قدرت آزمایش نداشته باشند، در زمانی که همه چیز اشتباه میشود، بسیار کمتر میتوانند خلاق باشند.
اجازه دهید آنها آن را انجام دهند
بنابراین، یکی از بهترین راهها برای آموزش به کودکان و بزرگسالان این است که به سادگی به آنها اجازه دهیم خودشان آن کارها را انجام دهند، حتی اگر بیتجربه باشند. اگر شکست خوردند، در مورد اینکه چه چیزی اشتباه بوده و چه چیزی درست بوده است، صحبت کنید. با گذشت زمان، با کمترین تلاش از سوی خود، متخصصانی ایجاد خواهید کرد. در واقع، بزرگترین چالشی که در این تکنیک با آن روبرو می شوید، سکوت و اجازه دادن به افرادی است که به آنها اهمیت می دهید، اشتباه کنند. اما اجازه دادن به آنها خطا کردن، لطف بزرگتری نسبت به عدم اجازه دادن به آنهاست. بهتر از همه، این رویکرد به آموزش به شما زمان بیشتری برای تمرکز روی پروژه های خود می دهد.
بدون نظر