کمیته اقتصاد سنای استرالیا در حال حاضر در حال بررسی سیستم ملی نوآوری با توجه به “چالش هایی که برای صنایع و مشاغل استرالیا ناشی از افزایش رقابت جهانی در نوآوری، علم، مهندسی، تحقیق و آموزش ایجاد می شود” است.

این در حالی است که دولت آماده می‌شود تا «برنامه رقابت‌پذیری» خود را با تمرکز بر تجارت کشاورزی، انرژی، فناوری معدن، فناوری پزشکی و تولید پیشرفته نهایی کند.

ایده یک سیستم ملی نوآوری برای اولین بار در دهه 1980 مطرح شد. طبق گزارش OECD:

مفهوم سیستم‌های نوآوری ملی بر این فرض استوار است که درک پیوندهای میان بازیگران دخیل در نوآوری کلید بهبود عملکرد فناوری است.

ایمیل هفتگی برای اروپایی ها توسط دانشمندان اروپایی

در استفاده از اسم “بازیگر” آنها بازی را واگذار کردند. از زمان اختراع این مفهوم، کشورها سیستم‌های نوآوری خود را بررسی می‌کنند و نتایج تقریباً صرفاً برای تنظیم جزوه‌های دولتی به دانشگاه‌ها، ارائه‌دهندگان خدمات و مشاغل درگیر در «نوآوری» استفاده می‌شود. اینها همان بازیگرانی هستند که در وهله اول همه موارد ارسالی را برای نقدها انجام می دهند.

در رشته های علم، فناوری و تجارت، “نوآوری” به طور کلی به فرآیند یا نتیجه ای اشاره دارد که حداقل برای بازیگران درگیر جدید است. معمولاً نوآوری مزایایی را نیز برای مبتکر ایجاد می کند. مشکل تمرکز بر نوآوری این است که تقریباً هر چیزی را می توان به عنوان نوآوری برچسب زد – تنها کاری که یک بازیگر باید انجام دهد این است که ادعای ناآگاهی قبلی داشته باشد.

تست اختراع

از سوی دیگر، اختراع به ایجاد چیزی – یک ایده، یک نتیجه، یک محصول یا یک روش – اشاره دارد که برای بشر کاملاً بدیع و همچنین غیرمنتظره و ارزشمند است. نکته کلیدی این است که همه اختراعات نوآورانه هستند اما تعداد کمی از نوآوری ها اختراع هستند.

در دنیای ثبت اختراع، تعریف اصطلاح “اختراع” کمی دقیق تر است. برای دریافت یک پتنت استاندارد اعطا شده در استرالیا، مشخصات ثبت اختراع باید به طور کامل یک اختراع را توصیف کند و حداقل باید معیارهای زیر را برآورده کند: اختراع باید مفید، بدیع، غیر واضح باشد، و باید آستانه های افشای خاصی را برآورده کند. دارای یک توصیف به اندازه کافی دقیق است که هر کسی که در زمینه مناسب کار می کند باید بتواند از آن استفاده کند.

یکی از این معیارها، آزمون «بدیهی» است. فرض بر این است که با توجه به دانش عمومی رایج، این امر با آنچه که فرد ماهر قبل از ثبت درخواست ثبت اختراع «بدیهی» می‌یابد محدود می‌شود. هنگام در نظر گرفتن اینکه چه کسی یک فرد ماهر است، باید به این موضوع نگاه کرد که مشخصات ثبت اختراع به چه کسی اختصاص داده شده است، و به دنبال افراد معمولی معقول و غیر خلاق در حوزه فنی بگردید (بیایید این شخص را «عملیات کوشا» بنامیم) بپرسید، یا تصور کنید، به طور منطقی می توان از او انتظار داشت که در مورد واضح بودن اختراع مفروض در مشخصات ثبت اختراع چه فکر کند.

اگر بخواهیم کمترین تعریف عملی را از بدیهی بودن یک اختراع ارائه کنیم، همین خواهد بود. و در واقع بیشتر در عمل نادیده گرفته می شود. وکلای ثبت اختراع و بازرسان پتنت عمدتاً از سوابق و پتنت های هنر قبلی برای تصمیم گیری در مورد اختراع در طول فرآیند بررسی استفاده می کنند. این رویکرد تا حدودی آزمایش آشکار بودن را دور می زند که تا حدی توضیح می دهد که چرا تعداد زیادی پتنت غیر اختراعی وجود دارد.

در واقعیت، یک تابع مرحله دودویی بین نوآوری و اختراع وجود ندارد. افراد و گروه های مختلف، با مشاهده یک اختراع پیشنهادی، نظر متفاوتی در مورد میزان اختراع خواهند داشت. سیستم ثبت اختراع ما را مجبور به تصمیم گیری دوتایی در مورد این موضوعات می کند و به نظر من آستانه اختراع که استفاده می شود بسیار کمتر از هر حد قابل دفاعی است، در درجه اول به این دلیل که وکلای ثبت اختراع و مشتریان آنها انگیزه بیشتری برای بالا بردن حد مجاز نسبت به بررسی کنندگان ثبت اختراع دارند. باید عقب بزنند

اندازه گیری خلاقیت واقعی

تعریف شخصی من برای اختراع واقعی این است که باید این شرایط را برآورده کند:

تازگی: اختراع باید نتیجه خوش بینی یا بینش کور کننده باشد، معمولاً فقط توسط ذهن بسیار آموزش دیده و آماده. برای سایرین در این زمینه، یک اختراع احتمالاً “بدیهی” است، اما فقط پس از واقعیت – این را می توان با مفهوم احساسی “انگور ترش” مقایسه کرد.

بدیهی نیست: اختراع واقعی یک ایده در میان مجموعه نامتناهی از احتمالات است و نه یک ایده در میان مجموعه محدودی از احتمالات – مورد دوم را می توان با آزمایش سیستماتیک به دست آورد و احتمالاً این جستجو حتی می تواند خودکار شود.

خلق دانش: اختراع می‌تواند همراه با خلق دانش باشد، اما من هیچ الزامی برای ایجاد دانش جدید با ایجاد یک اختراع غیر از خود ایده نمی‌بینم. برعکس، زمانی که دانش علمی جدید اصیل ایجاد می‌شود، اغلب سال‌ها طول می‌کشد تا کسی بینش مبتکرانه‌ای در مورد چگونگی استفاده عملی از آن دانش داشته باشد.

مفید: البته اختراع باید مفید باشد. در محیط تجاری، این به “پرسود” تبدیل می شود. به طور کلی، احتمال بسیار بیشتری وجود دارد که هر اختراع واحدی از هر تعداد نوآوری مرتبط با ارزش تر باشد.

کفایت: حق ثبت اختراع یک حق انحصاری موقتی است که دولت در مورد یک اختراع اعطا می کند. هدف تاریخی سیستم های ثبت اختراع تشویق به توسعه اختراعات جدید و به ویژه تشویق به افشای جزئیات اختراعات جدید در راستای منافع توسعه فناوری به طور کلی بوده است. اگر طرفی خواهان حمایت از حق اختراع برای یک اختراع باشد، “قیمت”ی که برای مدت محدود انحصار اعطا شده توسط یک حق اختراع پرداخت می شود این است که آنها توضیحات کافی ارائه می دهند که به دیگران امکان می دهد اختراع را درک کنند و به طور بالقوه بتوانند آن را کپی کنند (اما تا زمانی که حق ثبت اختراع منقضی شده است).

زمان برای یک محور

شاخصی وجود دارد که نشان می دهد استرالیا، دوازدهمین اقتصاد بزرگ جهان، هفدهمین مکان برتر جهان برای نوآوری است – این بر اساس یک سیستم امتیازدهی است که آنقدر پیچیده است که فقط می توان آن را به عنوان “نوآورانه” نامگذاری کرد.

با وجود این، من می گویم که مشکل استرالیا فقدان نوآوری نیست – ما آن را در کل داریم. مشکل ما کمبود شدید اختراع مفید است .

پیشنهاد من به کمیته اقتصاد سنا این است که تلاش‌های خود را به سمت بازنگری در سیستم ملی «اختراع» سوق دهد که در آن هر سرمایه‌گذاری حاصل از دلار مالیات‌دهندگان منافع بسیار بیشتری برای اقتصاد داشته باشد. اندازه‌گیری اختراع نیز بسیار آسان‌تر از نوآوری است، و باعث می‌شود اثربخشی هر توصیه‌ای که پیاده‌سازی می‌شود قابل سنجش‌تر باشد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *