دانشگاه ها و سایر مؤسسات تحقیقاتی غیرانتفاعی در مورد تعهدات خود نسبت به منافع عمومی مورد انتقاد فزاینده ای قرار دارند. در ازای وضعیت معافیت مالیاتی، کار آنها قرار است به نفع جامعه باشد.
اما آیا آنها واقعاً در جهت منافع عمومی عمل می کنند که از حقوق ثبت اختراع خود به گونه ای استفاده می کنند که تحقیقات را محدود می کند؟ یا زمانی که اختراعات بالقوه نجات دهنده قیمت آنقدر بالا هستند که دسترسی محدود است؟ عموم مردم تا حدی اکتشافات غیرانتفاعی را از طریق معافیت های مالیاتی می نویسند و در ازای آن سود زیادی نمی بینند.
سؤالاتی مانند این اخیراً در مورد CRISPR، فناوری نویدبخش ویرایش ژن جدید، مطرح شده است. پس از ثبت اختراع، موسسه Broad MIT و هاروارد حق انحصاری توسعه درمان های مبتنی بر CRISPR را به شرکت خواهر خود Editas Medicine فروخت . منتقدان نگران هستند که این انحصار می تواند تحقیقات مهم را محدود کند و منجر به قیمت های گزاف در درمان های نوظهور شود.
ما قبلاً این وضعیت را دیدهایم: به عنوان مثال، Xtandi، یک داروی سرطان پروستات که توسط محققان دانشگاه کالیفرنیا-لس آنجلس ساخته و ثبت شده است، اکنون برای یک دوره درمانی 129000 دلار آمریکا هزینه دارد.
هر هفته پیشرفت های جدید در علم، بهداشت و فناوری را درک کنید
مؤسسات تحقیقاتی غیرانتفاعی معمولاً بحث می کنند که هر درآمدی که از پتنت خود دریافت می کنند در تحقیق و آموزش سرمایه گذاری مجدد می شود. آنها معتقدند این رویکرد تضمین می کند که فناوری های جدید به طور گسترده در بازار در دسترس قرار می گیرند.
اما من استدلال می کنم که مؤسسات غیرانتفاعی می توانند و باید بهتر عمل کنند. در لحظه افزایش هزینه های دارو و کاهش اعتماد به موسسات سیاست علم و فناوری ما، آنها باید روشی حساس تر و سیستماتیک تر برای تفکر در مورد منافع عمومی در استراتژی های مالکیت معنوی خود ایجاد کنند. من یک راه ممکن را پیشنهاد می کنم.
منطق صدور مجوز
درک مؤسسات تحقیقاتی غیرانتفاعی از منافع عمومی مبتنی بر منطق نوآوری ایالات متحده است که به زمان تأسیس این کشور باز می گردد. قوانین اولیه ثبت اختراع همه شهروندان را تشویق می کرد تا در این سیستم شرکت کنند. هر چه افراد بیشتری از حقوق مالکیت انحصاری ارائه شده توسط یک حق اختراع استفاده می کردند، تفکر بیشتر می شد، بخش خصوصی قوی تر، رشد اقتصادی بیشتر و فناوری های جدید بیشتری در دسترس بود.

این منطق تصویب قانون Bayh-Dole 1980 را هدایت کرد که به دانشگاهها، مشاغل کوچک و غیرانتفاعی اجازه میدهد اختراعات و اکتشافاتی را که از تحقیقات با بودجه فدرال سرچشمه میگیرد، داشته باشند.
این قانون با نگرانی سیاستگذاران مبنی بر تردید شرکت ها در تجاری سازی اختراعات با بودجه فدرال آغاز شد. از آنجایی که دولت فدرال هزینه این تحقیق را پرداخت کرده است، مشخص نیست که چه کسی – اگر کسی – مالک اختراعات حاصل شده باشد. شرکتها نگران بودند که به دلیل اینکه نتایج تحقیقات در مالکیت عمومی قرار دارد و توسط پتنتها محافظت نمیشود، اگر تصمیم به توسعه بیشتر فناوری بگیرند، با رقابت و سود محدود مواجه خواهند شد.
اما اگر سازمانهای غیرانتفاعی و کسبوکارهای کوچک بتوانند اختراعاتی را که توسعه دادهاند ثبت اختراع کنند، میتوانند به طور انحصاری مجوز این اختراعات را بگیرند و خطر رقابت را خنثی کنند. هم مؤسسات تحقیقاتی و هم شرکت ها سود خواهند برد. مردم نیز همینطور هستند زیرا به فناوری های جدید دسترسی خواهند داشت. به نظر می رسید برد برد برد.
مجوزها اولین قدم برای کسب سود هستند
در پی بیهدول، بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی دفاتر انتقال فناوری ایجاد کردند تا به اساتید و کارکنان در ثبت اختراع و فروش نوآوریهای خود کمک کنند. این دفاتر حق ثبت اختراع را تضمین می کنند و سپس برای اختراعات و اکتشافات ثبت شده مجوز فعالیت می کنند. مجوزها در دو نوع ارائه می شوند. “انحصاری” به این معنی است که شرکت تنها مجوز توسعه اختراع را خواهد داشت. “غیر انحصاری” به دانشگاه اجازه می دهد مجوزهای متعددی را در یک اختراع ثبت شده به فروش برساند.
مجوزهای انحصاری، مانند مواردی که توسط Broad و UCLA در موارد CRISPR و Xtandi مورد مذاکره قرار گرفت، رایج، اما بحث برانگیز نیز هستند. شاید معروف ترین مجوز انحصاری Zerit باشد، داروی مهم ایدز که توسط محققان دانشگاه ییل تولید شده است. در سال 1998، ییل مجوز ثبت اختراع Zerit خود را به Bristol Myers Squibb داد. شرکت داروسازی این دارو را بیشتر توسعه داد و در نهایت قیمت آن را به قدری بالا برد که برای بسیاری در کشورهای در حال توسعه که بحران ایدز در آنجا شدید بود، مقرون به صرفه نبود.
پزشکان بدون مرز، که با دانشجویان دانشگاه ییل کار میکردند، با موفقیت به دولت ییل فشار آوردند تا به یک شرکت آفریقای جنوبی اجازه دهد نسخه ژنریک این دارو را ایجاد کند و قیمت آن 96 درصد کاهش یافت . این فعالیت باعث ایجاد گروه حمایتی دانشگاه های متحد برای داروهای ضروری شد که اکنون 100 فصل در 18 کشور در سراسر جهان دارد.

عقب ماندن از برخی مجوزها
شرکتها معمولاً از دانشگاهها انتظار دارند که مجوزهای انحصاری را برای بهرهبرداری از پتنتهایشان به آنها بفروشند. آنها بر روی سودهای کلانی که احتمالاً از انحصار یک فناوری ارزشمند به دست میآیند، بانکداری میکنند. دانشگاه ها معمولا قبول می کنند زیرا آنها نیز می خواهند محصول را در دسترس قرار دهند و حداکثر درآمد را ایجاد کنند.
اما برخی از دانشگاه ها به فعالیت های UAEM پاسخ داده اند. به عنوان مثال، هاروارد اکنون حق خود را برای مجوزهای ثبت اختراع به صورت غیر انحصاری برای اهداف بشردوستانه در کشورهای کم درآمد محفوظ می دارد. این پتانسیل برای جریان درآمد کمتری را به عنوان مبادله ای برای قیمت کمتر دارو و دسترسی بیشتر می پذیرد. چنین مقرراتی برای ثبت اختراع داروهای ضروری که می توانند مثلاً زیکا یا اچ آی وی/ایدز را درمان کنند مفید خواهد بود.
در همین حال، در حوزههای دیگری که نگرانیهای اخلاقی، زیستمحیطی و بهداشت عمومی قابل توجهی را به دنبال دارد، مؤسسات تحقیقاتی غیرانتفاعی در حال آزمایش « مجوز اخلاقی » هستند. برای جلوگیری از سوء استفاده از فناوری های ثبت شده آنها، این مجوزها با محدودیت هایی همراه هستند.
به عنوان مثال، مجوزهای انحصاری موسسه براد در مورد فناوری های CRISPR دارای محدودیت های متعددی است. دارندگان مجوز نمیتوانند از فناوری ویرایش ژن برای اصلاح جنین انسان، تغییر اکوسیستم یا رشد گیاهان تنباکوی قویتر استفاده کنند . رویکرد موسسه براد رویکردی سیستماتیک یا شفاف نیست . مشخص نیست، برای مثال، سازمان چگونه یا چرا در مورد این محدودیتها تصمیم گرفت و تحت چه شرایطی تصمیم به اعمال محدودیت برای سایر پتنتهای خود میگیرد.

راه حل بهتر
اگرچه این تلاشها امیدوارکننده هستند، اما هنوز نادر و موقتی هستند. من یک راه حل بهتر، روشمندتر را پیشنهاد می کنم. موسسات تحقیقاتی غیرانتفاعی مستقل، دانشگاه ها و بیمارستان های مستقر در دانشگاه باید کمیته های حاکمیت مالکیت معنوی ایجاد کنند که پتنت ها و مجوزهای معلق را بررسی کنند. این کمیتهها نه تنها شامل وکلای ثبت اختراع، بلکه متخصصان نوآوری در زمینه اجتماعی، اقتصادی و تاریخی آن، متخصصان اخلاق و اعضای عمومی نیز میشوند.
سابقه خوبی برای این رویکرد وجود دارد. در اواخر قرن بیستم، در پاسخ به افشاگریهای تحقیقات غیراخلاقی زیستپزشکی که توسط اساتید دانشگاه انجام شد، دولت فدرال شروع به درخواست کرد که همه مؤسساتی که بودجه فدرال دریافت میکنند زیرساختهای اخلاقی پژوهشی ایجاد کنند . اکنون تمام تحقیقاتی که از سوی فدرال تامین مالی می شود در ایالات متحده که شامل افراد انسانی می شود – مهم نیست که چه نوع موسسه ای آن را انجام می دهد – باید توسط یک هیئت بررسی سازمانی تایید شود . این افراد متشکل از دانشمندان، حقوقدانان، حداقل یک نفر از مردم و سایر افراد دارای تخصص در انجام تحقیقات مسئول هستند.
به طور مشابه، کمیتههای حاکمیت مالکیت فکری که من پیشنهاد میکنم کمک میکنند تا اطمینان حاصل شود که جامعه از شیوههای ثبت اختراع و مجوز این مؤسسات معاف از مالیات سود میبرد. آنها همچنین اعتماد عمومی را ایجاد می کنند و این موضوع را تقویت می کنند که این مؤسسات مستحق معافیت های مالیاتی خود هستند.
فرض کنید محققان یک موسسه تحقیقاتی غیرانتفاعی دارویی تولید کنند که اعتیاد به مواد افیونی را درمان می کند. این دارو به وضوح می تواند مزایای اجتماعی زیادی داشته باشد، زیرا می تواند برخی از 500000 آمریکایی را که پیش بینی می شود طی 10 سال آینده این بیماری را بکشد، نجات دهد. یک کمیته حاکمیت مالکیت فکری میتواند توصیه کند که موسسه فقط درباره مجوزهای غیر انحصاری دارو مذاکره کند – به نوبه خود باعث تقویت تحقیقات، رقابت و قیمتهای پایینتر میشود. علاوه بر این، کمیته ممکن است از یک حق ثبت اختراع محدود برای تشویق نوآوری مرتبط حمایت کند.
دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتی زیست پزشکی غیرانتفاعی چه از این ایده استقبال کنند یا نه، باید پایان معامله اجتماعی خود را با دقت بیشتری حفظ کنند. اگر این کار را نکنند، احتمالاً با بحث و جدل بیشتر و سؤالات بیشتری در مورد اینکه آیا واقعاً شایستگی موقعیت ویژه خود را دارند، مواجه خواهند شد.
بدون نظر