همانطور که احتمالاً متوجه شده اید، هوش مصنوعی اخیراً در اخبار مطرح شده است – به ویژه بحث در مورد اینکه آیا این یک چیز واقعاً شگفت انگیز خواهد بود یا آغاز پایان نسل بشر است که نیازی به گفتن نیست. یک چیز واقعا شگفت انگیز باشد مشاهیر بسیار بزرگتر از من در بحث هستند، بنابراین من آن را به آنها می سپارم. با این وجود، همانطور که بحث شکل می گیرد، این سوال در ذهن من ایجاد می شود که آیا هرگز خلاقیت مصنوعی وجود خواهد داشت یا خیر، به عبارت دیگر: آیا هرگز ماشین های هوشمندی وجود خواهند داشت که بتوانند از نظر تفکر خلاق با انسان ها رقابت کنند.

پاسخ من این است: نه. زیرا در آینده قابل پیش‌بینی به لطف نقص‌های ما مانند استعداد در اشتباه کردن، پشتکار در مواجهه با شکست، حس غیرمنطقی، عدم صداقت، میل جنسی، تنبلی، بیماری روانی و سایر ویژگی‌هایی که ممکن است منفی به نظر برسند، خلاقیت در آینده قابل پیش‌بینی است. اما ذاتی خلاقیت هستند.

تنبلی

یکی از بزرگترین نوآوری های قرن بیستم بدون شک پنی سیلین، اولین آنتی بیوتیک بود. این امر جان افراد بی‌شماری را نجات داده و آسیب‌های ناشی از بیماری و جراحت را بسیار کاهش داده است. با این حال، پنی سیلین به لطف تنبلی الکساندر فلمینگ کشف شد که حوصله سر و سامان دادن به آزمایشگاهش را نداشت و قبل از تعطیلات یک ماهه با خانواده‌اش. هنگامی که به آزمایشگاه خود بازگشت و چیزی عجیب در یکی از پتری ظروف خود دید، به زودی به معنای آن پی برد و با تحقیقات بیشتر پنی سیلین را کشف کرد.

ماشین‌ها، به‌ویژه باهوش‌ترین‌ها، مطمئناً طوری طراحی می‌شوند که خودشان را تمیز کنند، به‌خصوص اگر با باکتری‌های بالقوه خطرناک سر و کار داشته باشند.

در محیط کسب و کار، کارمندان خلاق به دلیل کشف راه های خلاقانه برای اجتناب از کار بدنام هستند. این راه‌ها می‌توانند شامل موارد تحسین‌برانگیز مانند کشف روش‌هایی برای خودکارسازی یا ساده‌سازی فرآیندها و همچنین راه‌های کمتر تحسین‌برانگیز مانند باز کردن یک صفحه گسترده نیمه تکمیل‌شده در پس‌زمینه رایانه‌هایشان در حین مرور فیس‌بوک باشد. اگر مدیری از کنارش رد شود، کارمند تنبل به سادگی روی برگه صفحه گسترده کلیک می کند تا آن را در جلوی صفحه قرار دهد.

شاید روزی رایانه‌های باهوش مصنوعی تصمیم بگیرند که همیشه باهوش بودن و لذت‌های تنبل بودن خسته‌کننده است، اما این یکی از جهت‌های توسعه هوش مصنوعی نیست و بعید است که هرگز چنین شود.

اشتباهات

در شش سالی که گوگل ماشین‌های بدون راننده را در جاده‌ها آزمایش می‌کند، آن‌ها 1.8 میلیون مایل (2.9 میلیون کیلومتر) را طی کرده‌اند و در ده‌ها تصادف دخیل بوده‌اند که همگی جزئی و همگی ناشی از خطای انسانی بوده‌اند. . این فقط یک یادآوری است که رایانه‌ها طوری برنامه‌ریزی شده‌اند که اشتباه نکنند و در مواقعی که کار اشتباه می‌شود، ناگزیر نتیجه خطای انسانی است. با این حال، ما از اشتباهات خود درس می گیریم. در واقع، به لطف تصادفات خودرویی است که کمربند ایمنی، کیسه هوا، مناطق مچاله و بسیاری ویژگی های دیگر در خودروها داریم که نه تنها از رانندگان در هنگام تصادف محافظت می کنند، بلکه کاربردهای دیگری نیز دارند.

بسیاری از اختراعات – از جمله پنی سیلین آقای فلمینگ، اجاق های مایکروویو و اسلینکی – نتیجه مستقیم اشتباهات بوده است. به عنوان مثال، پرسی اسپنسر یک مهندس در Raytheon بود. یک روز، آقای اسپنسر در حین کار روی مگنترون متوجه شد که یک آب نبات در جیبش آب شده است. او با درک احتمالات، شروع به آزمایش با اشعه مایکروویو و غذا کرد. پس از اشتباهات متعدد، از جمله انفجار تخم مرغ، او اولین اجاق مایکروویو را ساخت. برای انجام این کار، او باید درک درستی از کاری که در ابتدا قرار بود در یک زمینه انجام دهد (توسعه دستگاه رادار)، مشاهده اشتباه (آب نبات ذوب شده)، کنجکاوی در مورد پتانسیل اشتباه و ایجاد ارتباط بین کارش بود. اشتباه و زمینه کاملا متفاوت (تهیه غذا).

کامپیوترهای هوش مصنوعی برای یادگیری از اشتباهات برنامه ریزی شده اند، اما این یادگیری بر بهبود فرآیندها متمرکز است. اشتباه کردن و تکرار آن به منظور توسعه مفهومی کاملاً متفاوت از کار در دست، مستلزم یک جهش فکری است که فکر نمی‌کنم هوش مصنوعی برنامه‌ریزی شود یا بتواند آن را ایجاد کند – حداقل برای مدت طولانی.

قوزهای غیرمنطقی

در اوایل دهه 1900، زمانی که اسب‌ها شکل اصلی حمل‌ونقل شخصی بودند، به‌ویژه برای طبقات متوسط ​​رو به رشد، هنری فورد تصور می‌کرد که بهترین راه برای بهبود کالسکه‌های اسب‌کشی جایگزینی آنها با موتورهای ارزان قیمت است. در اوایل دهه 1970، زمانی که رایانه‌ها دستگاه‌های پیچیده‌ای بودند که توسط شرکت‌های بزرگ و دانشمندان مورد استفاده قرار می‌گرفتند، بیل گیتس این تصور را داشت که رایانه شخصی کوچک در همه جا حاضر می‌شود و نرم‌افزار سود بیشتری نسبت به سخت‌افزار دارد. در اوایل دهه 1990، جف بزوس این تصور را داشت که آینده خرید در دنیای واقعی نیست، بلکه در دنیای مجازی نوپای آن زمان است. این مردان و بسیاری دیگر در مورد روندهای آتی که به طور بنیادی از روندهای موجود منحرف می شود، پیش بینی هایی داشتند.

علاوه بر این، آنها در توسعه محصولات خود پافشاری کردند، حتی اگر شواهد کمی وجود داشت که حق با آنها بود، حداقل در ابتدا.

هوش مصنوعی را می‌توان برای تجزیه و تحلیل داده‌های عمیق برنامه‌ریزی کرد و می‌تواند عمیق‌تر کند و همبستگی‌هایی را کشف کند که انسان‌ها نمی‌توانستند انجام دهند – حداقل در هر بازه زمانی معقولی. اما آیا می تواند روندی را شناسایی کند که انقلابی است تا تکاملی؟

عشق و شهوت

چند کتاب و فیلم درباره عشق است؟ چند آهنگ در مورد عاشقان است؟ چه تعداد از هنرمندان مشتاق خواسته اند که یکی از اعضای جنس مخالف را تحت تاثیر قرار دهند؟ اعداد ناگفته اگرچه در تجارت کمتر برجسته است، اما من مطمئن هستم که بسیاری از کارآفرینان رانده شده اند تا یک مرد یا زن را تحت تاثیر قرار دهند. در این فیلم، شبکه اجتماعی ، که روایتی از ایجاد فیس بوک توسط مارک زوکربرگ است، به طور ضمنی گفته شد که جرقه ای که او را به دنبال داشت، تا حدی این بود که یک دوست دختر او را انداخته است. درست است یا نه، من نمی دانم. اما، من را شگفت زده نمی کند.

ما انسان ها بیشتر از آنچه که اغلب بخواهیم اعتراف کنیم تحت تأثیر میل جنسی خود هستیم. کار زیادی نمی‌توانیم در مورد آن انجام دهیم، زیرا این انگیزه ذاتی ذاتی ما به عنوان موجودات زنده است. ما نیاز به تولیدمثل داریم و ما رانده شده ایم تا با شرکای تولید مثل کنیم که ژن های خوبی برای فرزندان بالقوه ما ارائه می دهند. بدون میل جنسی، نسل بشر به سرعت نابود می شود.

یکی از راه‌های عالی برای جذب اعضای جنس مخالف، یا همان جنس اگر ترجیح فرد باشد، نشان دادن خلاقیت است. در واقع، خلاقیت یک جاذبه قدرتمند است – فقط به دنبال کنندگان تحسین برانگیز موسیقیدانان برتر فکر کنید، حتی نوازندگانی که در غیر این صورت جذاب نبودند.

بدون میل جنسی، هوش مصنوعی انگیزه ای برای تولید آثار خلاقانه از روی عشق، شهوت یا میل نخواهد داشت. مطمئناً می‌تواند آهنگ‌های عاشقانه زیادی را تجزیه و تحلیل کند و احتمالاً نوعی آهنگ عاشقانه ایده‌آل ریاضی بسازد. اما آن آهنگ فاقد احساس پرشور آهنگ عاشقانه ای است که یک زن درباره مرد رویاهایش می نویسد.

بیماری روانی

ارتباط بین بیماری روانی و خلاقیت بحث برانگیز و نامشخص است. تحقیقات نشان داده است که افرادی که دارای خلاقیت بالا هستند بیشتر از حد متوسط، خویشاوندانی دارند که از اسکیزوفرنی رنج می‌برند و حتی یک فرضیه جالب وجود دارد که اسکیزوتیپی (شکل سبک‌تر اسکیزوفرنی) برای خلاقیت بسیار مفید است . به همین ترتیب، به نظر می‌رسد تعداد بسیار زیادی از نویسندگان از اختلال دوقطبی رنج می‌برند.

بنابراین، مطمئناً به نظر می رسد که بین بیماری روانی و خلاقیت پیوندهایی وجود دارد، اگرچه ماهیت دقیق آن پیوندها نامشخص است. و اشکال اسکیزوتایپی هنگامی که صحبت از تفکر خلاق باشد سودمند است.

با این حال، تصور اینکه هیچ توسعه‌دهنده‌ی هوش مصنوعی برای استفاده از پتانسیل خلاقانه، کامپیوتری را دیوانه طراحی کند، دشوار است. در غیر این صورت، این به نظر طرح یک فیلم علمی تخیلی است و در واقع، به نوعی در سال 2001 یک اودسی فضایی اتفاق افتاده است.

اهداف متضاد

من انتظار دارم که هوش مصنوعی سطح خاصی از خلاقیت داشته باشد. با این حال، از آنجایی که رایانه‌ها طوری طراحی شده‌اند که اشتباه نکنند (و وقتی اشتباه می‌کنند تا از آنها درس بگیرند و برنامه‌های خود را برای تکرار نکردن اشتباه بهینه‌سازی کنند)، زیرا هوش مصنوعی میل جنسی ندارد، زیرا هوش مصنوعی تنبل نیست و به دلیل ضعف‌ها مانند دیوانگی که خارج از سیستم‌های هوش مصنوعی برنامه‌ریزی شده‌اند، هوش مصنوعی هرگز (یا حداقل برای مدت بسیار بسیار طولانی) حتی کسری از خلاقیت انسان‌ها را نشان نخواهد داد.

با این حال، من قویاً معتقدم که هوش مصنوعی به ایده‌ها، اختراعات و نوآوری‌های خلاقانه‌ای منجر می‌شود که در نتیجه انسان‌های خلاق، تنبل، عاشق و مستعد اشتباه، خروجی‌های هوش مصنوعی را تجزیه و تحلیل می‌کنند و آن را به روش‌های جدید و خلاقانه به‌کار می‌برند.

و این چیز خوبی است، زیرا حتی اگر هوش مصنوعی بسیار قدرتمندتر و باهوش تر از ما انسان ها شود، همچنان به خلاقیت انسان برای پیشبرد و رشد واقعی نیاز دارد. اعتقاد من این است که در آینده مسئله انسان در مقابل ماشین نیست، بلکه ادغام انسان و ماشین خواهد بود که دانش و پتانسیل پردازش عظیم ماشین را با پتانسیل خلاق عظیم انسان ترکیب می کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *