نوآوری در مقابل چشم انداز

به صفحات وب “صفحه اصلی” و “درباره” نوآورترین شرکت های جهان مانند گوگل، فیس بوک، توییتر، اپل و گور نگاهی بیندازید. کلمه ای وجود دارد که به ندرت در صفحات وب آنها می بینید: “نوآوری”. به این دلیل است که این شرکت ها برای نوآوری تلاش نمی کنند. اکنون به شرکت‌های با نوآوری متوسط ​​نگاه کنید، شرکت‌هایی که محصولات جدیدی ارائه می‌کنند که هدفشان رقابت با محصولات توسعه‌یافته توسط نوآوران برجسته است. به احتمال زیاد کلمه “نوآوری” و مشتقات آن مانند “نوآورانه” و “نوآوری” را در همه جا خواهید دید. دلیل آن این است که این شرکت ها در تلاش هستند تا نوآور باشند.

خب، اینجا چه خبر است؟ حقیقت این است که شرکت‌های واقعاً نوآور، آن‌هایی که محصولات و خدمات موفقی ارائه می‌کنند، آن‌هایی که بازی را در بخش‌های خود تغییر می‌دهند یا بخش‌های جدیدی ایجاد می‌کنند، هدفشان نوآوری نیست. بلکه آنها بی وقفه تلاش می کنند تا از یک استراتژی منحصر به فرد پیروی کنند. فیس بوک در ابتدا هدفش ایجاد شبکه اجتماعی ایده آل بود. اکنون آنها در تلاشند تا جایگزینی برای خود وب جهانی شوند. اپل بی وقفه بر ساخت ابزارهای مهندسی و طراحی زیبا مانند تلفن همراه، کامپیوتر و پد تمرکز کرده است.

رهبران بصیر

رهبران آنها، مانند استیو جابز فقید و مارک زاکربرگ، مبتکر نیستند. آنها رهبران رویایی هستند که آنقدر روی استراتژی های خود تمرکز کرده اند که احتمالاً در مهمانی های کوکتل به طرز وحشتناکی خسته کننده هستند! اما، با به اشتراک گذاشتن چشم اندازهای خود و اشتیاق خود برای چشم انداز خود با کارمندان و شرکای تجاری خود، شرکت های خود را قادر به نوآوری می کنند. با این حال، این نوآوری به جای نوآوری به خاطر نوآوری، بر دستیابی به اهداف استراتژیک منحصر به فرد متمرکز است.

در چنین محیط‌هایی، کارکنان درک می‌کنند که مدیریت ارشد مشتاق اجرای ایده‌هایی است که به آنها در تعقیب استراتژی کمک می‌کند. در واقع، تنها هدف اکثر تیم ها به هر طریقی دستیابی به اهداف استراتژیک است. مدیران میانی در شرکت‌های رویایی می‌دانند که شغل آنها به تلاش در جهت اهداف استراتژیک بستگی دارد. از سوی دیگر، نوآوری برای آنها مهم نیست. این ممکن است طعنه آمیز به نظر برسد زیرا آنها از بهترین شیوه های نوآوری پیروی می کنند. اما نکته کلیدی این است که هدف آنها نوآوری نیست. برای دستیابی به اهداف مبتنی بر استراتژی است.

استراتژی منحصر به فرد

منظور من از استراتژی منحصر به فرد چیست؟ بسیاری از شرکت‌ها، به‌ویژه شرکت‌های بزرگی که در زمینه‌های مختلف تجاری فعالیت می‌کنند، تمایل دارند استراتژی‌های ملایمی داشته باشند، مانند اینکه در هر بخشی که در آن فعالیت می‌کنند بهترین باشند. بیانیه‌های استراتژیک آن‌ها معمولاً عمومی است و می‌تواند به طور یکسان توسط هر شرکتی – حتی شرکتی در بخش کاملاً متفاوت – استفاده شود.

از سوی دیگر، شرکت های رویایی تمایل دارند اهداف استراتژیک بسیار مشخص تری داشته باشند. به عنوان مثال، هدف استراتژیک اولیه گوگل تولید مرتبط ترین نتایج جستجو با استفاده از یک الگوریتم خاص در موتور جستجوی خود بود. هدف Gore تولید محصولات انقلابی برای حل مشکلات خاص صنعتی و پزشکی است.

شرکت های متوسط ​​نوآور

از سوی دیگر، شرکت‌های نوآور متوسط، اهداف استراتژیک‌تری دارند، مانند تولید محصولات با کیفیت بالا. وب سایت های آنها مملو از کلمه “نوآوری” است. به عنوان مثال، لنوو، رایانه‌های باکیفیتی می‌سازد که می‌توان آن‌ها را در خانه‌ها و مشاغل در سطح جهان یافت. این یک شرکت قابل تحسین و در حال رشد است. اما این شرکت به خصوص نوآورانه نیست. در نتیجه، کلمات “نوآوری” و “نوآورانه” بارها در صفحه “درباره” آنها ظاهر می شود.

من هرگز با لنوو کار نکرده ام، بنابراین نمی دانم وضعیت آنها در داخل چگونه است. اما من با شرکت‌های مشابهی کار کرده‌ام: کسب‌وکارهایی با کیفیت و خوب که اخیراً تصمیم گرفته‌اند نوآورتر شوند. یکی از اولین گام‌هایی که چنین شرکت‌هایی برمی‌دارند، استفاده بیشتر از کلمه «نوآوری» در اسناد شرکتی است. این امر با استخدام افراد برای مدیریت نوآوری و راه اندازی برنامه هایی برای ترویج نوآوری دنبال می شود.

نرم‌افزار مدیریت ایده یا حداقل نرم‌افزار طرح پیشنهادی برای ثبت ایده‌ها نصب شده است. به احتمال زیاد مشاوران و مربیان نوآوری برای کمک به هدایت ابتکار نوآوری استخدام می شوند.

در نتیجه این فعالیت ها، این شرکت در واقع نوآورانه تر می شود. با این حال، تلاش‌های نوآوری تمایل به عدم تمرکز دارند. نتیجه معمولاً بهبودهای تدریجی و متوسط ​​در محصولات، خدمات و فرآیندها است. بسیار نادر است که این ابتکارات منجر به نوآوری موفقیت آمیز شود.

این چیز بدی نیست. اغلب، شرکت‌های دارای نوآوری متوسط، محصولاتی تولید می‌کنند که از بسیاری جهات بهتر از نوآوران هستند. اپل ممکن است با تلفن هوشمند نوآورانه خود پیشتاز این گروه باشد. اما اکنون بسیاری از شرکت‌های نوآورانه، تلفن‌های هوشمندی تولید کرده‌اند که آیفون اپل را به روش‌های مختلف و اغلب با قیمت پایین‌تر، بهتر می‌کنند. علاوه بر این، همه افراد آیفون نمی خواهند. بسیاری از مردم تلفن های ساده تر، ارزان تر یا کمتر شیک تر می خواهند.

واقع بین بودن

اگر شرکت شما یک رهبر نوآور نیست، اگر روی دنبال کردن یک استراتژی منحصر به فرد متمرکز نیست، باید در مورد اینکه نوآوری می تواند شما را به کجا برساند، واقع بین باشید. در تئوری، شما می توانید شرکت خود را به یک شرکت رویایی تبدیل کنید که مانند موارد ذکر شده در ابتدای این مقاله به یک مبتکر واقعی تبدیل شود. این تغییر احتمالاً به معنای جایگزینی مدیر عامل خود با یک رهبر رویایی است که مایل به ایجاد تغییرات شدید در هر جنبه از شرکت شما، با شروع استراتژی آن است. او احتمالاً نیاز دارد که بخش‌های زیادی از کسب‌وکار شما را بفروشد، روش کار شما را تغییر دهد و از شر بسیاری از کارمندان خلاص شود. کسانی که باقی می مانند باید یاد بگیرند که به روش های جدید کار کنند. آنها همچنین باید فعالیت های خود را در راستای استراتژی مشروعیت بخشند. بودجه، مدیریت پروژه،

اگر در یک شرکت متوسط ​​تا بزرگ کار می کنید، احتمالاً در حال حاضر به خودتان لبخند می زنید و فکر می کنید «جفری دیوانه است. این هرگز در شرکت من اتفاق نخواهد افتاد!» و حق با شماست. بسیار نادر است که یک شرکت، به جز یک شرکت بسیار کوچک، چنین تغییرات شدیدی ایجاد کند. بعید است که هیئت مدیره و سهامداران اجازه چنین اقداماتی را بدهند. حتی اگر یک رهبر نوآور به عنوان مدیرعامل انتخاب شود، کارمندانی که تمایلی به تغییر ندارند، هر کاری که می توانند برای جلوگیری از تغییرات او و تضمین شغل خود انجام می دهند. به هر حال، وقتی اوضاع در شرکت‌های بزرگ تغییر می‌کند، بیشتر مردم نگران ثبات و آینده خود هستند تا پتانسیل نوآوری کارفرمایشان.

جای تعجب نیست که چنین تغییری بسیار نادر است. نزدیک ترین مثالی که به ذهن من می رسد نوکیا است که زندگی خود را با تولید لاستیک آغاز کرد و در نهایت به یک شرکت فنلاندی صنعتی تبدیل شد که در بسیاری از صنایع مشغول به کار بود. تنها در دهه 1990 بود که نوکیا از شر بسیاری از خطوط خود خلاص شد و بر ارتباطات تلفن همراه متمرکز شد. و در طول دهه 90 نوکیا یک رهبر نوآورانه در فناوری GSM بود.

نوآوری کنید

به احتمال زیاد، شما قرار نیست شرکت خود را به یک رهبر نوآور تبدیل کنید. اما همانطور که گفتم هیچ اشکالی ندارد. اکثر شرکت ها رهبران نوآوری نیستند. اما، با تمرکز بر بهبودهای تدریجی و متوسط ​​در محصولات، خدمات و فرآیندها، با این وجود می توانید یک شرکت بسیار موفق داشته باشید. در واقع، در بسیاری از صنایع، مانند فست فود، نوشابه و ساخت و ساز، نوآوری های کمی در سال های اخیر وجود داشته است.

علاوه بر این، می توانید از رهبران نوآور یاد بگیرید. مهمتر از همه، استراتژی خود را مرور کنید. آیا این منحصر به فرد شرکت شماست یا نوعی استراتژی است که تقریباً هر شرکتی می تواند ادعا کند. اگر چنین است، آن را بهتر کنید.

هنگامی که این کار را انجام دادید، یک ابتکار نوآوری بدون تمرکز راه اندازی نکنید. در عوض، اطمینان حاصل کنید که ابتکار نوآوری شما با استراتژی همسو است. این را می توان از طریق طوفان فکری، کمپین های ایده و سایر فعالیت هایی که ایده هایی را برای حل مشکلات استراتژیک خاص ایجاد می کند، انجام داد.
فقط بر نوآوری تمرکز نکنید. این منجر به بسیاری از ایده های کوچک می شود که بخش هایی از عملیات شما را بهبود می بخشد، اما تفاوت زیادی برای شرکت شما ایجاد نمی کند. به جای تمرکز بر استراتژی خود و استفاده از نوآوری به عنوان ابزاری که شما را قادر به انجام آن می کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *