- نوآوری استراتژیک چیست؟
- 5 مثال کلیدی از نوآوری استراتژیک
- فرآیند نوآوری استراتژیک: 10 مرحله کلیدی
- 10 روش برتر برای مدیریت استراتژیک نوآوری
نوآوری استراتژیک چیست؟
نوآوری استراتژیک به عنوان رویکرد عمدی و سیستماتیک توسعه و اجرای ایدهها، محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدید است که باعث رشد سازمانی قابل توجه، مزیت رقابتی و موفقیت بلندمدت میشود. این شامل همسویی تلاش های نوآوری با اهداف کلی استراتژیک و چشم انداز یک سازمان است.
نوآوری استراتژیک فراتر از بهبودهای نوآوری افزایشی است و بر ابتکارات نوآوری دگرگون کننده و مخرب تمرکز دارد که می تواند آینده سازمان و صنعت آن را شکل دهد. در اینجا مولفه های کلیدی برای هدایت نوآوری استراتژیک آمده است:
- چشم انداز و استراتژی: نوآوری استراتژیک با یک چشم انداز روشن و جهت گیری استراتژیک شروع می شود. این امر مستلزم درک عمیق اهداف سازمان، پویایی بازار، نیازهای مشتری و چشم انداز رقابتی است. استراتژی نوآوری باید با اهداف استراتژیک کلی سازمان همسو باشد و نقشه راه دستیابی به آنها را ارائه دهد.
- بینش بازار و مشتری: نوآوری استراتژیک موفق مستلزم درک کامل روندهای بازار، فناوری های نوظهور و نیازها و ترجیحات مشتری است. جمع آوری اطلاعات بازار و انجام تحقیقات مشتری به شناسایی فرصت های نوآوری کمک می کند و تضمین می کند که ابتکارات جدید مشتری محور هستند.
- ریسک پذیری و آزمایش: نوآوری استراتژیک شامل ریسک های حساب شده و پذیرش آزمایش است. این نیاز به تمایل برای به چالش کشیدن هنجارهای موجود، امتحان رویکردهای جدید و درس گرفتن از شکست ها دارد. سازمان هایی که فرهنگ نوآوری را پرورش می دهند ، کارکنان را تشویق می کنند تا ریسک های حساب شده را بپذیرند و پشتیبانی و منابع لازم را برای آزمایش فراهم کنند.
- همکاری متقابل کارکردی: نوآوری استراتژیک اغلب نیازمند همکاری در میان عملکردها و بخش های مختلف در یک سازمان است. شکستن سیلوها و تقویت همکاری های متقابل باعث می شود دیدگاه ها، تخصص و دانش متنوع گرد هم آیند و ایده ها و راه حل ها را هدایت کنند.
- تخصیص منابع: نوآوری استراتژیک مستلزم تخصیص مناسب منابع است. این شامل تخصیص منابع مالی، انسانی و فناوری برای حمایت از ابتکارات نوآورانه است. سازمانها برای اطمینان از دریافت منابع و پشتیبانی لازم برای موفقیت، باید پروژههای نوآوری استراتژیک را اولویتبندی کرده و روی آنها سرمایهگذاری کنند.
- مقیاس پذیری و پیاده سازی: نوآوری استراتژیک بر ابتکاراتی متمرکز است که دارای پتانسیل مقیاس پذیری و تأثیر گسترده هستند. این شامل توسعه برنامه های اجرایی، تعیین نقاط عطف، و اطمینان از اجرای مناسب برای ارائه ایده های نوآورانه به بازار است.
- یادگیری مستمر و سازگاری: نوآوری استراتژیک یک فرآیند تکراری است که مستلزم یادگیری و سازگاری مداوم است. این شامل جمع آوری بازخورد، اندازه گیری نتایج و استفاده از بینش برای اصلاح و بهبود تلاش های نوآوری در طول زمان است. سازمانهایی که از طرز فکر یادگیری استقبال میکنند، میتوانند با شرایط متغیر بازار سازگار شوند و با نوآوری مستمر پیشروی کنند .
- مالکیت فکری و حفاظت: نوآوری استراتژیک اغلب شامل توسعه مالکیت معنوی (IP) مانند ثبت اختراع، علائم تجاری یا حق چاپ است. حفاظت از حقوق IP برای تضمین مزیت رقابتی و جلوگیری از استفاده یا تکرار غیرمجاز از ایده ها و راه حل های نوآورانه بسیار مهم است.
با ترکیب این مؤلفههای کلیدی، سازمانها میتوانند بهطور مؤثری نوآوری استراتژیک را هدایت کنند، فرصتهای جدید را غنیمت بشمارند و با رویکردی آیندهنگر و رقابتی، چشمانداز کسبوکار در حال تحول را هدایت کنند.
بیشتر بدانید: نوآوری مخرب چیست؟
5 مثال کلیدی از نوآوری استراتژیک
در اینجا چند نمونه از برندهایی وجود دارد که نوآوری استراتژیک منجر به موفقیت آنها شده است:
- گوگل: نوآوری استراتژیک گوگل در فناوری موتورهای جستجو و نوآوری مداوم آن در محصولات و خدمات مشهود است. الگوریتم جستجوی گوگل انقلابی در جستجوی آنلاین ایجاد کرد و نتایج بسیار مرتبط و دقیقی ارائه کرد. گسترش گوگل در حوزههای مختلف مانند تبلیغات آنلاین (Google Ads)، خدمات ایمیل (Gmail)، سیستمعاملهای تلفن همراه (اندروید) و رایانش ابری (Google Cloud) تعهد آن را به نوآوری استراتژیک نشان میدهد.
- تسلا: نوآوری استراتژیک تسلا در توسعه و تجاری سازی وسایل نقلیه الکتریکی (EVs) نهفته است که قابلیت های دوربرد، عملکرد برتر و فناوری پیشرفته را ارائه می دهند. تسلا با تمرکز بر نوآوری پایدار و مخرب در صنعت خودروسازی سنتی، درک خودروهای برقی را تغییر داده و به یک رهبر در بازار خودروهای الکتریکی تبدیل شده است.
- Airbnb: نوآوری استراتژیک Airbnb با ارائه بستری که به افراد امکان می دهد خانه ها یا اتاق های اضافی خود را به مسافران اجاره دهند، صنعت مهمان نوازی را مختل کرد. با استفاده از مدل اقتصاد اشتراک گذاری، Airbnb بازار جدیدی ایجاد کرد و هتل های زنجیره ای سنتی را به چالش کشید. نوآوری مدل کسب و کار آن ، شیوه سفر مردم را متحول کرده و بخش مسکن سنتی را مختل کرده است.
- آمازون: نوآوری استراتژیک آمازون حول پلت فرم تجارت الکترونیک و تلاش های مستمر آن برای افزایش تجربه مشتری و کارایی تحویل متمرکز است. آمازون پیشگام خرید با یک کلیک و تحویل در همان روز بود و نوآوری هایی مانند Amazon Prime و دستیار صوتی آن الکسا را معرفی کرد. آمازون از طریق خریدها و سرمایهگذاریهای استراتژیک، پیشنهادات خود را فراتر از تجارت الکترونیک، از جمله خدمات رایانش ابری (سرویسهای وب آمازون) و دستگاههای خانه هوشمند (Amazon Echo) گسترش داده است.
- IKEA: نوآوری استراتژیک IKEA بر ارائه مبلمان و محصولات خانگی مقرون به صرفه و با طراحی خوب متمرکز شده است. IKEA با استفاده از یک مدل بسته تخت و خود مونتاژ شده، انقلابی در صنعت مبلمان ایجاد کرد و تجربه خریدی منحصر به فرد را از طریق فروشگاه های بزرگ به سبک نمایشگاه خود ایجاد کرد. ابتکارات نوآوری پایدار IKEA ، مانند ارائه محصولات با انرژی کارآمد و ترویج بازیافت، بیشتر به تلاش های نوآوری استراتژیک آن کمک می کند.
این مثالها نشان میدهد که چگونه سازمانها برای ایجاد اختلال در صنایع، معرفی مدلهای کسبوکار جدید، بهبود تجربیات مشتری و رسیدگی به چالشهای پایداری، نوآوری استراتژیک انجام دادهاند. نوآوری استراتژیک می تواند صنایع را متحول کند، بازارهای جدید ایجاد کند و سازمان ها را برای موفقیت بلندمدت قرار دهد.
بیشتر بدانید: مدیریت نوآوری چیست؟
فرآیند نوآوری استراتژیک: 10 مرحله کلیدی
فرآیند نوآوری استراتژیک یک رویکرد سیستماتیک برای شناسایی، توسعه و اجرای ایده های نوآورانه است که با اهداف استراتژیک یک سازمان همسو هستند. در حالی که مراحل خاص ممکن است بسته به سازمان و زمینه متفاوت باشد، اجزای زیر به طور کلی فرآیند نوآوری استراتژیک را تشکیل می دهند:
1. جهت استراتژیک را تعریف کنید
با تعریف واضح جهت و اهداف استراتژیک سازمان شروع کنید. چشم انداز صنعت، روندهای بازار و پویایی رقابتی را درک کنید. مناطقی را که نوآوری می تواند در دستیابی به اهداف استراتژیک کمک کند، شناسایی کنید.
2. فرصت ها را شناسایی کنید
تحقیقات بازار انجام دهید، بینش های مشتری را جمع آوری کنید و روندهای در حال ظهور را تجزیه و تحلیل کنید تا زمینه های بالقوه برای نوآوری را شناسایی کنید. نیازهای برآورده نشده مشتری، پیشرفتهای تکنولوژیکی و شکافهای بازار را که فرصتهایی را برای نوآوری مخرب ارائه میدهند، بررسی کنید .
3. تولید ایده
ایده پردازی و خلاقیت را در سراسر سازمان تشویق کنید . از تکنیک هایی مانند جلسات طوفان فکری، هکاتون ها، کارگاه های تفکر طراحی و پلتفرم های نوآوری باز برای ایجاد طیف متنوعی از ایده ها استفاده کنید. تشویق کارمندان، مشتریان و ذینفعان خارجی.
4. ارزیابی و انتخاب ایده
ارزیابی و اولویت بندی ایده های تولید شده بر اساس همسویی آنها با اهداف استراتژیک، امکان سنجی، تأثیر بالقوه و قابلیت بازار. امکان سنجی فنی، مالی و عملیاتی هر ایده را ارزیابی کنید. از معیارهایی مانند پتانسیل بازار، مزیت رقابتی و منابع مورد نیاز برای انتخاب ایده ها برای توسعه بیشتر استفاده کنید.
5. توسعه مفهوم و نمونه سازی
مفاهیم دقیق را توسعه دهید و نمونه های اولیه یا حداقل محصولات قابل دوام (MVP) را برای ایده های انتخاب شده ایجاد کنید. مفاهیم را از طریق تحقیق و آزمایش مشتری تکراری اصلاح کنید. این مرحله ممکن است شامل همکاری متقابل کارکردی، تکرار طراحی، مطالعات امکان سنجی و اعتبارسنجی با ذینفعان باشد.
6. توسعه پرونده تجاری
تجزیه و تحلیل کامل از طریق تحقیقات بازار ، تحقیقات تجربه مشتری (CX)، رقابت، پیامدهای مالی و خطرات مرتبط با مفاهیم نوآوری انتخاب شده انجام دهید. یک مورد تجاری ایجاد کنید که ارزش پیشنهادی، پتانسیل بازار، طرح اجرا، نیازهای منابع و بازگشت سرمایه مورد انتظار را مشخص کند.
7. تخصیص منابع
تامین منابع لازم از جمله مالی، انسانی و فناوری برای حمایت از اجرای طرحهای نوآوری انتخاب شده . تخصیص منابع را با اهمیت استراتژیک و تأثیر بالقوه ابتکارات هماهنگ کنید. اولویت بندی تخصیص منابع بر اساس توانایی ها و محدودیت های سازمان.
8. اجرا و اجرا
یک برنامه اجرایی دقیق تهیه کنید و ابتکارات نوآوری را اجرا کنید. این ممکن است شامل مدیریت پروژه، همکاری متقابل، نظارت بر پیشرفت و انجام تنظیمات در صورت نیاز باشد. اهداف، مقاصد و مزایای طرح ها را به طور واضح برای تعامل با سهامداران و جلب حمایت آنها بیان کنید.
9. اندازه گیری و ارزیابی عملکرد
معیارها و شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) را برای نظارت و اندازه گیری عملکرد و تأثیر نوآوری های اجرا شده تعریف کنید. به طور منظم پیشرفت را در برابر اهداف تعیین شده و KPI ارزیابی کنید. از بازخورد و بینش مشتری برای اصلاح و بهبود ابتکارات استفاده کنید .
10. یادگیری و بهبود مستمر
فرهنگ یادگیری و بهبود مستمر را تقویت کنید . بازخورد، به اشتراک گذاری دانش و درس های آموخته شده از فرآیند نوآوری استراتژیک را تشویق کنید . برای تقویت تلاشهای نوآورانه آینده و انطباق با شرایط بازار در حال تحول، بینشهایی را به دست آورید.
با پیروی از یک فرآیند نوآوری استراتژیک سیستماتیک و ساختاریافته ، سازمان ها می توانند شانس خود را برای اجرای موفقیت آمیز ایده های نوآورانه که باعث رشد استراتژیک، مزیت رقابتی و موفقیت بلندمدت می شوند، افزایش دهند.
بیشتر بدانید: فرهنگ نوآوری چیست؟
10 روش برتر برای مدیریت استراتژیک نوآوری
اجرای شیوههای مؤثر مدیریت نوآوری استراتژیک میتواند به سازمانها کمک کند تا فرهنگ نوآوری را تقویت کنند ، ابتکارات نوآوری موفق را هدایت کنند و به اهداف استراتژیک دست یابند. در اینجا برخی از بهترین شیوه ها برای مدیریت نوآوری استراتژیک آورده شده است:
- همسویی استراتژیک واضح: اطمینان حاصل کنید که تلاشهای نوآوری با جهتگیری و اهداف استراتژیک کلی سازمان همسو هستند. ارتباط واضحی بین ابتکارات نوآوری و نتایج مطلوب مانند رشد، مزیت رقابتی یا گسترش بازار ایجاد کنید.
- تعهد و پشتیبانی رهبری: رهبری نقش مهمی در هدایت نوآوری استراتژیک دارد. فرهنگ حمایتی و نوآورانه را از مدیریت سطح بالا پرورش دهید. رهبران را تشویق کنید تا از نوآوری حمایت کنند، منابع لازم را فراهم کنند و فعالانه در ابتکارات نوآوری شرکت کنند.
- همکاری متقابل: ترویج همکاری متقابل و دیدگاه های متنوع در سازمان. سیلوها را خراب کنید و فرصت هایی برای همکاری و اشتراک ایده بین تیم ها، بخش ها و رشته های مختلف ایجاد کنید. ارتباطات باز را تشویق کنید و بسترهایی برای گرده افشانی متقابل ایده ها ایجاد کنید.
- قهرمانان و تیمهای نوآوری: قهرمانان نوآوری را تعیین کنید یا تیمهای نوآوری اختصاصی ایجاد کنید که مسئول هدایت و مدیریت ابتکارات نوآوری هستند. این افراد یا تیمها باید از مهارتها، منابع و اختیارات لازم برای رهبری و حمایت از تلاشهای نوآورانه در سازمان برخوردار باشند.
- فرآیندهای نوآوری ساختاریافته: فرآیندهای ساختاریافته را برای نوآوری ، از ایدهپردازی تا اجرا، ایجاد کنید. دستورالعمل ها، چارچوب ها و ابزارهایی را برای تسهیل تولید ایده، ارزیابی، انتخاب و پیاده سازی ایجاد کنید. نقش ها، مسئولیت ها و نقاط عطف را در هر مرحله از فرآیند نوآوری به وضوح تعریف کنید .
- رویکرد چابک و تکرار شونده: رویکردی چابک و تکراری برای نوآوری را بپذیرید. آزمایشهای سریع، یادگیری از شکستها و تکرارهای سریع را برای اصلاح ایدهها و بهبود نتایج تشویق کنید. روشهایی مانند تفکر طراحی، استارتآپ ناب یا مدیریت پروژه چابک را برای هدایت نوآوری به شیوهای انعطافپذیر و انطباقی اتخاذ کنید.
- اسکن مداوم محیط خارجی: به طور منظم محیط خارجی را اسکن و نظارت کنید، از جمله روندهای صنعت، اختلالات بازار، فناوری های نوظهور و نیازهای مشتری. در مورد تغییرات در ترجیحات مشتری، چشم انداز رقابتی، و تحولات نظارتی که ممکن است بر استراتژی های نوآوری تأثیر بگذارد، به روز باشید .
- نوآوری مشتری محور: تاکید زیادی بر درک نیازها و ترجیحات مشتری داشته باشید. مشتریان را در فرآیند نوآوری از طریق بازخورد، ایجاد مشترک و آزمایش کاربر درگیر کنید. از اصول طراحی کاربر محور استفاده کنید تا اطمینان حاصل کنید که نوآوری ها نیازها و انتظارات واقعی مشتریان را برآورده می کنند.
- معیارها و اندازهگیری عملکرد: شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) و معیارهایی را برای اندازهگیری موفقیت و تأثیر ابتکارات نوآوری ایجاد کنید. به طور منظم پیشرفت را در برابر این معیارها ردیابی و ارزیابی کنید. از بینش های به دست آمده از اندازه گیری عملکرد برای اصلاح استراتژی ها و بهبود نتایج نوآوری استفاده کنید.
- یادگیری و اشتراک دانش: فرهنگ یادگیری را در سازمان پرورش دهید. کارکنان را تشویق کنید تا دانش، بهترین شیوه ها و درس های آموخته شده از ابتکارات نوآوری را به اشتراک بگذارند. مکانیسمهایی مانند نمایشگاههای نوآوری، کانالهای ارتباطی داخلی و انجمنهای نوآوری برای تسهیل اشتراکگذاری دانش و یادگیری از تجربیات گذشته ایجاد کنید.
با اتخاذ این بهترین شیوهها، سازمانها میتوانند به طور موثر نوآوری استراتژیک را مدیریت کنند، ابتکارات موفق را هدایت کنند و فرهنگ نوآوری پایداری را ایجاد کنند که از رشد و رقابت بلندمدت حمایت میکند.
نوآوری استراتژیک چیست؟
نوآوری استراتژیک نیازمند رویکردی کل نگر است که در سطوح چندگانه عمل می کند. اول، رویکردهای غیر سنتی و سنتی را برای استراتژی کسب و کار ترکیب میکند و شیوههای «آیندهنگاری صنعت»، «بینش مصرفکننده/مشتری» و « همسویی استراتژیک » را به عنوان یک پایه به کار میگیرد و آنها را با رویکردها و مدلهای مرسومتر تکمیل میکند. دوم، دو طرز فکر متناقض را ترکیب می کند: تفکر گسترده و رویایی که به صورت تخیلی احتمالات درازمدت را بررسی می کند. و فعالیتهای پیادهسازی واقعی و عملی که منجر به تأثیر تجاری کوتاهمدت و قابل اندازهگیری میشود.
بنابراین، نوآوری استراتژیک را می توان به عنوان چارچوبی از ابعاد محتوا، فرآیند و زمینه به هم وابسته تعریف کرد، به کارگیری خلاقیت و نوآوری در مدیریت استراتژیک که امکان تمایز استراتژیک و مزیت رقابتی ، به چالش کشیدن منطق مرسوم و بازتعریف مدل کسب و کار شرکت ، ایجاد بازارها و ارزش های جدید را فراهم می کند. بهبود برای مشتریان و خود شرکت. نوآوری استراتژیک منجر به یکی از موارد زیر می شود: مدل های کسب و کار جدید (شامل معماری زنجیره ارزش جدید )، یا بازارهای جدید (چه با ایجاد مدل های جدید).یا تغییر شکل موارد موجود)، یا افزایش ارزش برای مشتری و شرکت، یا ترکیبی از این سه.
- در ژانویه 1936، Lever Bros، یکی از زیرمجموعههای Unilever، یک محصول غذایی جدید را در بازار ایالات متحده معرفی کرد، یک نوع شیرین کننده سبزیجات به نام Spry. محصول جدید در برابر کریسکو، رهبر برجسته پراکتر اند گمبل، که در سال 1912 معرفی شده بود، قرار گرفت.
- در اوایل دهه 1960، کانن، تولیدکننده دوربین، وارد بازار دستگاههای فتوکپی شد – حوزهای که کاملاً تحت تسلط زیراکس بود. در اوایل دهه 1980، حتی پس از تلاش های ناموفق IBM و KODAK در بازار، Canon به عنوان رهبر بازار در فروش واحد ظاهر شد.
- در سال 1972، تگزاس اینسترومنتز، تامین کننده تراشه های نیمه هادی، وارد تجارت ماشین حساب شد – حوزه ای که قبلا توسط هیولت پاکارد، کاسیو، کومودور، سانیو، توشیبا و راکول اشغال شده بود. ظرف پنج سال، TI رهبر بازار شد.
- در سال 1976، اپل Apple II را در رقابت مستقیم با IBM، Watig و Hewlett-Packard در بخش مشاغل حرفه ای و کوچک و Atari، Commodore و Tandy در بخش خانگی معرفی کرد. در عرض پنج سال، اپل به رهبر بازار تبدیل شد.
- در سال 1982، شرکت Gannett یک روزنامه جدید را در یک حوزه شلوغ از 1700 روزنامه معرفی کرد. تا سال 1993، USA Today با حدود 5 میلیون خواننده روزانه تبدیل به پرفروش ترین روزنامه شد.
- در سال 1987، هوارد شولتز قهوه استارباکس را از صاحبان اصلی خرید. در پنج سال بعد، او شرکت را از یک فروشگاه زنجیره ای متشکل از 11 فروشگاه به حدود 280 فروشگاه در سال 1993 تبدیل کرد. درآمد فروش از 1.3 میلیون دلار در سال 1987 به 163.5 میلیون دلار در سال 1993 افزایش یافت.
موضوع مشترک زیربنای همه این حسابها ساده است: شرکتها به طور چشمگیری در حمله به یک رهبر صنعت تثبیت شده بدون کمک نوآوریهای تکنولوژیکی رادیکال موفق شدند .
منابع نوآوری استراتژیک
چگونه یک مدیر می تواند به طور سیستماتیک به نقض قوانین فکر کند؟ چگونه می توان آن را انجام داد؟ شرکت های نوآور چگونه به ایده های استراتژیک خود دست می یابند؟
همه شرکت ها در یک صنعت باید سه موضوع اساسی را در سطح استراتژیک تصمیم بگیرند: مشتریان چه کسانی خواهند بود؟ چه محصولات یا خدماتی باید به مشتری منتخب ارائه شود؟ این محصولات چگونه باید عرضه شوند؟
پاسخ به سوالات فوق بستگی به تجارتی دارد که شرکت در حال حاضر با آن سروکار دارد. مشتریان ممکن است بسته به کسب و کار متفاوت باشند، به عنوان مثال، اگر شرکتی در تجارت برق باشد، مشتریان با مشتریان شرکت درگیر در تجارت انرژی متفاوت خواهند بود.
هر شرکتی بسته به ترجیحات خود انتخاب های متفاوتی انجام می دهد. برخی از شرکت ها ممکن است تصمیم بگیرند بر روی بخش های خاصی از مشتریان تمرکز کنند و خدمات خاصی را ارائه دهند. در حالی که دیگران ممکن است جهانی بودن را انتخاب کنند و یک یا چند محصول یا خدمات را در سراسر جهان ارائه دهند.
هنگامی که آنها انتخاب کردند، شرکت ها برای همیشه در این انتخاب ها گیر نمی کنند. یک شرکت همیشه می تواند مشتری مداری یا خدماتی را که ارائه می دهد تغییر دهد. با این حال، با گذشت زمان، تمام عناصر یک صنعت معین مورد توجه قرار می گیرند، به عنوان مثال، بیشتر بخش های احتمالی مشتریان مورد توجه قرار می گیرند، بیشتر محصولات و خدمات به یک شکل ارائه می شوند و اکثر روش های توزیع یا ساخت یا تولید ممکن است. فن آوری ها استفاده می شود.
نوآوری استراتژیک زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت شکاف های موجود در نقشه موقعیت یابی صنعت را شناسایی کرده و تصمیم به پرکردن آنها می گیرد. برخی از این شکافها عبارتند از: (1) بخشهای مشتریان جدید، نوظهور یا بخشهای مشتریان موجود که سایر رقبا نادیده گرفتهاند. (2) نیازهای جدید و نوظهور مشتری یا نیازهای موجود مشتری که توسط سایر رقبا به خوبی برآورده نشده است. و (3) روشهای جدید تولید، ارائه، یا توزیع محصولات یا خدمات موجود یا جدید به بخشهای مشتریان فعلی یا جدید. شکاف ها به دلایل متعددی مانند تغییر سلایق و ترجیحات مصرف کنندگان، تغییر فناوری ها، تغییر سیاست های دولت و غیره ظاهر می شوند. شکاف ها را می توان با تغییرات خارجی نیز ایجاد کرد.
اولین شرط برای تبدیل شدن به یک مبتکر استراتژیک، شناسایی شکاف ها قبل از انجام هر کس دیگری است. با این حال، تنها شناسایی شکاف ها موفقیت یک شرکت را تضمین نمی کند، اما بهره برداری رقابتی از شکاف تضمینی است.
نوآوری استراتژیک پیشگیرانه
چگونه یک شرکت می تواند فعالانه و روشمند در مورد برنامه بازی جدید فکر کند و توسعه دهد؟ پنج رویکرد کلی نوآوران استراتژیک موفق عبارتند از:
- کسب و کار را دوباره تعریف کنید.
- یک شرکت باید به مشتریان جدید یا بخش های جدید مشتریان فکر کند و یک برنامه بازی ایجاد کند که به آنها خدمات بهتری ارائه دهد.
- یک شرکت باید به نیازها یا خواسته های مشتری جدید فکر کند و یک برنامه بازی ایجاد کند که این نیازها را بهتر برآورده کند.
- شرکت ها باید شایستگی های اصلی موجود را مجبور به ساخت محصولات جدید یا روشی بهتر برای انجام تجارت کنند و سپس مشتریان مناسب را بیابند.
- فرآیند تفکر را از نقاط مختلف شروع کنید. به عنوان مثال، به جای اینکه فکر کنید «این مشتری ماست، این چیزی است که او میخواهد، و ما میتوانیم آن را اینگونه ارائه دهیم»، با این سؤال شروع کنید: «قابلیتهای انحصاری ما چیست؟ چه نیازهای خاصی را می توانیم برآورده کنیم؟ مشتری مناسب برای نزدیک شدن چه کسی خواهد بود؟
ابعاد نوآوری استراتژیک
چارچوب نوآوری استراتژیک هفت بعد را با هم ترکیب می کند تا مجموعه ای از نتایج را ایجاد کند که باعث رشد می شود. ابعاد شامل:
- یک فرآیند نوآوری مدیریت شده
- هم راستایی استراتژیک
- آینده نگری صنعت
- بینش مصرف کننده / مشتری
- فناوری های اصلی
- آمادگی سازمانی
- اجرای منضبط
1. فرآیند نوآوری مدیریت شده، توالی فعالیت ها را از ابتدای طرح تا اجرای ترکیبی از رویکردهای سنتی و غیرسنتی برای استراتژی کسب و کار پوشش می دهد. به عنوان یک چارچوب مبتنی بر تیم، این رویکرد شامل بخشی از تبادل اطلاعات، بخشی اکتشاف، بخشی میانجیگری، بخشی از اختراع خلاق، و بخشی از بهبود پس از آن است. فرآیند نوآوری به دو حالت کلی تفکر تقسیم می شود: واگرا و همگرا.
- تفکر واگرا در قلب نهفته است و ذهنی باز، کاوشگر و کنجکاو دارد و از تکنیک های غیر سنتی، تفکر خلاق و بینش آینده استفاده می کند. اگر برای موفقیت کوتاه مدت بی تاب نباشید، حالت واگرا در را به روی امکان شناسایی پیشرفت ها باز می کند.
- حالت همگرا شامل ابزارهای کسب و کار سنتی، تکنیک ها و تجزیه و تحلیل داده ها می شود، فرصت های بالقوه بررسی و اولویت بندی می شوند، پالایش می شوند، و سپس اغلب از طریق یک روش رسمی مرحله-دروازه مبتنی بر تصمیم حرکت می کنند تا زمانی که امیدوارکننده ترین آنها اجرا شوند.
2. همسویی استراتژیک فرآیند درگیر کردن یک تیم رهبری کوتاه مدت، بخش گسترده ای از سازمان و ذینفعان خارجی کلیدی در توسعه چشم انداز مشترک است. تراز استراتژیک می تواند دو نوع باشد: هم ترازی داخلی و هم ترازی خارجی. در مورد همسویی داخلی، تیم داخلی سازمان یک ابتکار نوآورانه را هدایت میکند، در حالی که در مورد همسویی خارجی، تیم باید بینشهایی را از سازمانهای همکار جمعآوری کند و آنها را به طور رسمی بخشی از فرآیند ایجاد مشترک کند. این یک تیم توسعه یافته نامیده می شود که شامل نمایندگانی از شرکای تامین کننده، کانال، تولید یا بسته بندی سازمان است.
3. آیندهنگاری صنعت یک رویکرد از بالا به پایین است که محرکها، روندها، توانمندسازها و جابهجاییها را در یک یا چند صنعت بررسی میکند. در این مرحله یک سازمان می تواند یک دیدگاه متقاعد کننده و اختصاصی از آینده ایجاد کند و آن را قادر می سازد تا یک استراتژی مشارکت منطقی و عملی را تعریف کند.
4. بینش مشتری یک رویکرد کیفی و از پایین به بالا است که از بینش در مورد رفتارها، ادراکات، و نیازهای مصرف کنندگان/مشتریان فعلی و بالقوه با مشارکت دادن آنها به عنوان شرکای واقعی در فرآیند نوآوری بهره می برد. اگرچه مشارکت مصرفکننده/مشتری در استراتژی شرکت بسیار معمول نیست، فرصت فوقالعادهای برای مشارکت دادن مصرفکنندگان/مشتریان (و تامینکنندگان و سایر ذینفعان خارجی و غیره) به عنوان شرکای واقعی در فرآیند نوآوری با اتخاذ رویکرد بینش مشتری/مصرفکننده وجود دارد. این رویکرد محدود به مصرفکننده/مشتری نیست، بلکه میتواند به شرکای کانال، کارمندان، سرمایهگذاران، غیرکاربران اولیه و غیره تعمیم یابد.
5. فن آوری های اصلی – پس از داشتن یک ایده روشن از نیازهای مشتری مصرف کننده، نه تنها در نظر گرفتن فناوری های سازمان، بلکه سایر قابلیت هایی که برای موفقیت ضروری هستند نیز ضروری است. چنین شایستگی هایی شامل مالکیت معنوی یا حق ثبت اختراع، روابط منحصر به فرد با تامین کنندگان و شرکا، ارزش ویژه برند، سرعت و چابکی عملیاتی، یا فرآیند تجاری منحصر به فرد است. نوآوری باید پیوند محکمی با شایستگی های اصلی داشته باشد. فرصت های قابل توجهی که از طریق مشارکت، برون سپاری، یا کسب فن آوری ها و شایستگی های جدید وجود دارد، باید برای نوآوری در نظر گرفته شود.
6. آمادگی سازمانی در مرحله نوآوری یا همگرا اهمیت خود را دارد. عمدتاً به توانایی عمل و اجرای ایدهها و استراتژیهای نوآورانه و رویارویی موفقیتآمیز با خواستههای عملیاتی، سیاسی، فرهنگی و مالی اشاره دارد. آمادگی سازمانی دارای سه بعد است:
- آمادگی فرهنگی – آمادگی فرهنگی به طرز فکر و هنجارهایی اشاره دارد که به افراد و تیم ها اجازه می دهد تا به صورت تخیلی فکر کنند، ریسک های محتاطانه را بپذیرند و راه حل های نوآورانه را جستجو، ایجاد و معرفی کنند.
- آمادگی فرآیند – آمادگی فرآیند به فرآیند و شیوههای عمومی تجاری اشاره دارد که گروههای عملکردی را قادر میسازد تا به طور مؤثر عمل کنند و در جهت یک هدف مشترک همکاری کنند.
- آمادگی ساختاری – آمادگی ساختاری به ساختارها و فناوری های سازمانی اشاره دارد که از نوآوری و همچنین سطوح انعطاف پذیری برای اختصاص کارکنان واجد شرایط به پروژه های با اولویت بالا پشتیبانی می کند.
7. پیاده سازی منظم شامل انتقال به پروژه ها یا برنامه های خاص، توسعه و طراحی محصول فنی، توسعه برند ، ایجاد یک مورد تجاری، توسعه استراتژی های بازاریابی و کانال، تعریف معیارهای ارزیابی، توسعه فرآیندهای تجاری جدید، استخدام و آموزش، و ایجاد حلقه های بازخورد برای بهبود مستمر فرآیند نوآوری
پیوند بین نوآوری و استراتژی
پس از بررسی ماهیت نوآوری، اکنون مفید است که منظور از استراتژی را تعریف کنیم و به طور مختصر بررسی کنیم که چرا اهمیت دارد. ماهیت استراتژی به طور سنتی یک موضوع بحث برانگیز بوده است. یک نقطه شروع مفید برای درک این مفهوم در درک مدیریت استراتژیک آنتونی هنری (2008) یافت می شود، جایی که او خلاصه ای از چهل سال بحث داغ در مورد این موضوع را ارائه می دهد. او ابتدا بیان میکند که «توافق وجود دارد که نقش استراتژی دستیابی به مزیت رقابتی استبرای یک سازمان. او سپس ادامه میدهد: «مزیت رقابتی را میتوان بهعنوان مزیتی در نظر گرفت که به سازمان اجازه میدهد تا نیازهای مصرفکنندگان را بهتر از رقبای خود برآورده کند. . . [و] منبع آن ممکن است از عوامل متعددی از جمله محصولات یا خدمات، فرهنگ، دانش فنی و فرآیندهای آن ناشی شود. این یک موضوع مهم برای یک کسب و کار است زیرا استراتژی که می تواند مزیت رقابتی پایدار را ایجاد کند، به سازمان اجازه می دهد تا بازدهی فوق العاده نرمال ایجاد کند و تأثیر مشخصی بر عملکرد کلی سازمان خواهد داشت : یک استراتژی مؤثر می تواند ارزش افزوده داشته باشد.
جوهره نقش نوآوری در استراتژی در اینجا نهفته است – اغلب جزء کلیدی مزیت رقابتی پایدار است. به عنوان مثال، بر اساس شرکت های موفقی مانند 3M، وال مارت، و تویوتا که در نهایت، تنها مزیت رقابتی پایدار، توانایی ایجاد منابع جدید مزیت رقابتی است . به نظر می رسد شرکت هایی با تعهد ثابت به نوآوری در «اقتصاد دانش» مدرن پیشرفت می کنند. به عنوان مثال، اپل – شرکتی که در این مقاله در زیر به طور عمیق تر بررسی می شود – مترادف با نوآوری استراتژیک شده است.. در سال 2008 در فهرست تحسینشدهترین شرکتهای آمریکایی فورچون، اپل در صدر جدول قرار گرفت. یکی از مفسران ارشد این پیشرفت را با این نکته منعکس کرد: اپل نه تنها جایگاه شماره 1 را در فهرست تحسینشدهترین شرکتهای امسال آمریکا به خود اختصاص داد، بلکه در نظرسنجی جهانی نیز در صدر قرار گرفت – و بالاترین امتیاز را برای نوآوری نیز کسب کرد. این احتمالاً تصادفی نیست. در صنعتی که در هر نانوثانیه تغییر می کند، این شرکت 32 ساله بارها و بارها راه خود را برای خروج از رکود نوآوری کرده است. به نظر می رسد رقبا همیشه در حال بازی کردن هستند.
علاوه بر این، نوآوری می تواند کلیدی برای جلوگیری از رانش استراتژیک باشد. رانش استراتژیک تمایل به توسعه استراتژی ها بر اساس تأثیرات تاریخی و فرهنگی است، اما در همگام شدن با یک محیط در حال تغییر شکست می خورد. این همان چیزی است که برای Sainsbury’s اتفاق افتاد – که تا اوایل دهه 1990 یکی از موفق ترین خرده فروشان مواد غذایی در جهان بود، با استفاده از فرمول آزمایش شده و آزمایش شده فروش مواد غذایی با کیفیت بالا با قیمت های مناسب. استراتژی آن شامل گسترش تدریجی خطوط تولید، گسترش فروشگاهها و گسترش پوشش جغرافیایی آن بود. اما تحت هیچ شرایطی از روش های سنتی خود برای انجام تجارت منحرف نمی شود. با این حال، در طول دوره رانش استراتژیک Sainsbury، رقیبش Tesco از سیاست نوآوری بی رحمانه پیروی کرد – توسعه بازاریابی Club-Card. ایجاد یک قابلیت خردهفروشی آنلاین موفق و اجرای ایدههای جدید برای کاهش شدید هزینههای توزیع آن. بنابراین، تسکو با داشتن یک استراتژی مبتنی بر نوآوری توانست هم مزیت رقابتی ایجاد کند و هم از رانش استراتژیک جلوگیری کند. به طور خلاصه، توانست استراتژی ای ایجاد کند که ارزش افزوده داشته باشد و سازمان تجاری را بسیار سودآورتر کند.
بنابراین سازمانهای تجاری کجا میتوانند به دنبال نوآوری باشند – چگونه میتوانند آن را به طور مؤثرتری ارتقا دهند؟ پیتر دراکر پیشنهاد کرده است که هفت حوزه وجود دارد که شرکت ها باید به دنبال چنین فرصت هایی باشند. موفقیت غیرمنتظره ای که به ندرت تجزیه و تحلیل می شود تا ببینیم چگونه رخ داده است. هر گونه ناسازگاری بین آنچه در واقع اتفاق می افتد و آنچه انتظار می رود اتفاق بیفتد. هرگونه نارسایی در فرآیند کسب و کار که بدیهی تلقی می شود. تغییر در ساختار صنعت یا بازار که همه را غافلگیر می کند. تغییرات جمعیتی ناشی از چیزهایی مانند جنگ ها، مهاجرت ها یا پیشرفت های پزشکی (مانند قرص های ضد بارداری)؛ تغییرات در ادراک و مد ناشی از تغییرات در اقتصاد. و تغییرات در آگاهی ناشی از دانش جدید. علاوه بر این، اگرچه اغلب این اتفاق می افتد که نوآوری به جای واژه خلاقیت به کار رفته است. دراکر اصرار دارد که این هرگز نباید یک کسب و کار را محدود کند، و ادعا می کند که: “ایده هایی در هر سازمانی، از جمله کسب و کارها، بیشتر از آن چیزی است که بتوان از آنها استفاده کرد”. در ادبیات نوآوری،
یک مطالعه موردی مختصر از اپل به نشان دادن نحوه عملکرد این نظریه در بالا کمک می کند و به ما کمک می کند تا راه هایی را که مدیریت می تواند نوآوری در سازمان را ارتقا بخشد درک کنیم. اولاً، اپل قدردانی میکند که نوآوری یک علم نادرست است : همانطور که استیو جابز، مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران اپل ، میگوید: «اگر در گوشهی بعدی باشد، نمیتوانید از مردم بپرسید که چه میخواهند» – بلکه باید به سادگی آنچه را ارائه کنید. شما فکر می کنید آنها ممکن است بخواهند برای راهنمایی آنها، اپل به حوزههایی که دراکر در بالا اشاره کرد نگاه میکند تا بینشی در مورد چنین نیازها و خواستههای بالقوهای کسب کند. کارمندان اپل به طور خاص بر نارساییهای فرآیندهای فناوری روزمره که در حال حاضر بدیهی تلقی میشوند، تمرکز میکنند و در این زمینهها نوآوری میکنند. توسعه محصول جدیدبه گفته منابع اپل، در نتیجه مکالماتی مانند: “از چه چیزی متنفریم؟” (تلفن های همراه ما.) چه فناوری هایی برای ساختن داریم؟ (یک تلفن همراه با یک مک در داخل.) ما دوست داریم چه چیزی داشته باشیم؟.
علاوه بر این، در اپل، نوآوری بر تولید فناوری متمرکز است که کارمندان واقعاً میخواهند: همانطور که جابز میگوید، «یکی از کلیدهای [نوآوری در] اپل این است که ما محصولاتی بسازیم که واقعاً ما را روشن کنند». این منجر به یک سازمان می شود که کاملاً متعهد به بهره برداری تجاری موفق از ایده های جدید در سطح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی است. در واقع فرهنگ نوآوری در اپل به این نکته اشاره کرده است: “شما این کلمه را روی پلاکارد یا یک قطعه تبلیغاتی در One Infinite Loop، دفتر مرکزی اپل نخواهید یافت. . . در آنجا نوآوری راهی برای زندگی است. این فرهنگ است که فشار را برای غلبه بر موانع طراحی و مهندسی، [و] به انجام رساندن پروژهها به موقع فراهم میکند. بنابراین، تعهد به استراتژی نوآوری باید فرهنگی را تقویت کند که منعکس کننده این هدف مدیریت باشد.
در نهایت، مهم است که به تأثیر استراتژی متمرکز بر نوآوری بر عملکرد اپل اشاره کنیم. این مفسران را شگفت زده کرده است – با یکی از نویسندگان متحیر که می پرسد: «چه کسی می دانست که [اپل] می تواند یک . . . شرکت [موفق] در قدرت یک جوک باکس قابل حمل و یک رایانه با سهم بازار تک رقمی؟’. در واقع، این شرکت در نتیجه نوآوری که پیشگام بوده، از نظر مالی بسیار موفق بوده است. در 5 سال منتهی به مارس 2008، فروش محصولات اپل سه برابر شد و به 24 میلیارد دلار رسید. و سود آن از 42 میلیون دلار تنها پنج سال قبل به 3.5 میلیارد دلار افزایش یافت. یک کارشناس موقعیت اپل را اینگونه خلاصه می کند: [این] استاندارد طلایی را برای شرکت های بزرگ آمریکا با یک مدل تجاری کاملاً جدید تعیین کرد.: ایجاد یک نام تجاری، شکل دادن به آن، و تناسخ مجدد آن برای رونق در عصری مخرب. . . اپل نشان داده است که چگونه میتوان رشد واقعی و نفسگیر را با رویاپردازی محصولاتی بهقدری جدید و مبتکرانه ایجاد کرد که صنعتها را یکی پس از دیگری تغییر داده است: لوازم الکترونیکی مصرفی، صنعت ضبط، صنعت فیلم، تولید ویدئو و موسیقی.
علاوه بر این، نوآوری تنها جزء یک استراتژی موثر نیست و هرگز نمی تواند باشد. سازمان ها باید یک سری مسائل دیگر را در نظر بگیرند. برای مثال، سازمانهای تجاری باید مسائلی را که توسط مدل «پنج نیرو» مایکل پورتر برجسته شده است، در نظر بگیرند . این نشان می دهد که چگونه می توان موقعیت استراتژیک یک شرکت را با بررسی قدرت تامین کنندگان، قدرت خریداران، تهدید جایگزینی، تهدید تازه واردان و همچنین میزان رقابت رقابتی بین شرکت های صنعت ایجاد کرد. یک سازمان باید نوآوری را در نظر بگیرد تا اطمینان حاصل کند که در میان مدت و بلندمدت استراتژی موثری دارد، اما باید به این جنبه های دیگر استراتژی نیز توجه کند – نوآوری لازم است، اما کافی نیست.
بنابراین، نوآوری جزء ضروری یک استراتژی موفق است – به این دلیل که می تواند یک مزیت رقابتی پایدار برای یک کسب و کار ایجاد کند. با این حال، کافی نیست: یک سازمان برای توسعه یک استراتژی موثر باید مسائل دیگر و همچنین نوآوری را در نظر بگیرد. با این وجود، مدیریت با پیروی از تئوری دراکر و یادگیری از رویه های اپل، می تواند نوآوری را در سازمان ها ارتقا دهد. و اگر این کار به طور موثر انجام شود، نوآوری می تواند نقش کلیدی در آنچه هر سازمان تجاری به دنبال آن است ایفا کند: یک استراتژی رقابتی که ارزش واقعی را اضافه می کند.
استراتژی نوآوری یک ماموریت نوآوری رایج و یک طرح دقیق است که هدف آن ایجاد ارزش جدید است که مشتریان مایل به پرداخت برای آن هستند. این شامل مجموعه ای از سیاست ها یا رفتارهایی است که در جهت دستیابی به رشد سازمانی در آینده تنظیم شده اند.
نوآورترین کسب و کارها می دانند که ایده های بزرگ و جدید فقط اتفاق نمی افتد. در عوض، نوآوریها از محیطها و رویههایی ناشی میشوند که عمداً برای تسهیل توسعه آنها طراحی شدهاند.
چرا استراتژی نوآوری مهم است
یک استراتژی نوآوری موثر می تواند:
- اولویت ها و اهداف را مشخص کنید. یک استراتژی نوآوری اهداف فعالیت های نوآوری سازمان را مشخص می کند و به تمرکز تلاش ها برای رسیدن به آن اهداف کمک می کند.
- تقویت همسویی با وجود یک برنامه، گروههای متنوع در یک سازمان به جای دنبال کردن اولویتهای فردی خود، در جهت اهداف مشترک کار خواهند کرد.
- یک کسب و کار را از موفقیت خود دور نگه دارید. حتی کسبوکارهایی که بهعنوان مبتکر شروع به کار میکنند باید به روشی استراتژیک به نوآوری خود ادامه دهند، زیرا کپیکنندهها و رقبای نوآور احتمالاً در طول زمان سهم بازار را به خود اختصاص میدهند.
- به یک کسب و کار کمک کنید تا به موفقیت بلندمدت دست یابد. بدون نوآوری مداوم، یک شرکت بعید است که مزیت رقابتی به دست آورد (یا حفظ کند) یا مشتریان را در دراز مدت درگیر خود نگه دارد.
انواع استراتژی نوآوری
برخی از نوآوری ها مبتنی بر توسعه فناوری هستند، در حالی که برخی دیگر مبتنی بر فرآیندهای تجاری نوآورانه هستند. هر دو نوع با ارزش و مهم هستند. یک استراتژی نوآوری باید شامل انواع نوآوری هایی باشد که برای کسب و کار اولویت دارند. محققان می گویند چهار نوع اصلی نوآوری وجود دارد :
نوآوری معمولی
این یک نوآوری است که بر اساس قابلیت های موجود یک شرکت ساخته می شود و به پایگاه مشتریان فعلی آن، مانند نسخه جدید یک محصول موجود، خدمت می کند.
نوآوری مخرب
یک نوآوری مخرب، نوآوری است که مدل کسب و کار جدیدی را ارائه می دهد که مدل های کسب و کار رقبا را به چالش می کشد یا مختل می کند. به عنوان مثال، تصمیم آمازون برای ارائه حمل و نقل رایگان، سایر شرکت های تجارت الکترونیک را برای ارائه ارسال رایگان یا کاهش یافته تحت فشار قرار داد.
نوآوری رادیکال
نوآوری رادیکال مستلزم یک نوآوری فناورانه است که همچنان بتواند در مدل کسب و کار موجود جا بیفتد. شرکتهایی مانند Infarm که محصولات خود را در سوپرمارکتها با فناوری کشاورزی کنترلشده از راه دور تولید میکنند، از مدل سوپرمارکت قدیمی برای ارائه محصولات محلی تازه به مشتریان استفاده میکنند.
نوآوری معماری
ترکیبی از فناوری جدید و تغییر در مدل کسب و کار، نوآوری معماری می تواند چالش برانگیزترین باشد.
4 مرحله برای توسعه استراتژی نوآوری
نوآوری را با استراتژی کسب و کار هماهنگ کنید
تلاش های موفقیت آمیز نوآوری باید با استراتژی کلی کسب و کار شما هماهنگ باشد. برای ایجاد زمینه برای نوآوری موثر، افراد در سراسر سازمان باید اهداف شرکت را درک کنند.
این شامل درک بازاری است که کسب و کار قصد دارد در آن کار کند، زیرا بهترین نوآوری ها به نیازهای مشتریان یا مشتریان بالقوه پاسخ می دهند. استراتژی نوآوری شما نیز باید با درک رقبای شما اطلاع رسانی شود.
همچنین، به خاطر داشته باشید که همه بهترین محصولات و مدلهای کسبوکار از یک چرخه رشد قابل پیشبینی منحنی S عبور میکنند. یک نوآوری موفق برای همیشه رشد را تجربه نخواهد کرد. هنگامی که محصول جدید شروع به از بین رفتن می کند و بازدهی رو به کاهشی آغاز می شود، زمان معرفی نوآوری بعدی است – و استراتژی شما باید برای آن برنامه ریزی کند.
ارزش پیشنهادی خود را تعیین کنید
استراتژی نوآوری شما باید به این سؤالات پاسخ دهد که چه ارزش منحصر به فردی برای بازار خود به ارمغان می آورید و چه نوع نوآوری به شما امکان می دهد آن ارزش را بدست آورید و مزیت رقابتی ایجاد کنید.
برای پاسخ به این سوالات، یک شرکت باید قابلیت های اصلی خود را درک کند.
آیا می توانید با صرفه جویی در هزینه و زمان مشتریان ارزش ایجاد کنید؟ با ایجاد تمایل آنها برای پرداخت بیشتر برای محصول یا خدمات شما؟ با ارائه منفعت بیشتر به جامعه؟ با عملکرد بهتر، راحت تر، بادوام تر یا ارزان تر کردن محصول خود نسبت به گزینه های فعلی؟
نیازهای برآورده نشده مشتریان خود را بیاموزید
موفقترین نوآوریها نیازهای مشتریانی را که میخواهید به آنها خدمت کنید برآورده میکند – و برای توسعه این نوآوریها، کسبوکار شما باید نیازها را درک کند، حتی گاهی قبل از اینکه مشتریان متوجه شوند که این نیازها را دارند.
کارمندان شما اغلب به مشتریان شما نزدیک هستند و می توانند بخش مهمی از استراتژی کشف نیازهای برآورده نشده باشند.
منابع جمع سپاری کارمندان را برای کمک به کشف دانش آنها از نیازهای مشتری در نظر بگیرید. این می تواند یک رویکرد ارزشمند برای جمع آوری اطلاعات در مورد محل تمرکز تلاش های نوآوری شما باشد.
ارزیابی و تنظیم کنید
بهترین برنامه های استراتژی همیشه انعطاف پذیر هستند. برای ارزیابی اثربخشی استراتژی نوآوری خود از طریق جمع سپاری در میان کارکنان وقت بگذارید . این مرحله می تواند برای شما یک حلقه بازخورد پایدار برای سنجش اعتبار طرح خود و تطبیق آن در صورت لزوم فراهم کند.
همانطور که نیازهای مشتری و نیازهای بازار تغییر می کند، مایل باشید استراتژی نوآوری خود را با واقعیت تطبیق دهید. به جمع سپاری برای ورودی کارمندان ادامه دهید و استراتژی خود را برای رفع نیازهای فعلی تنظیم کنید.
نمونه های استراتژی نوآوری
سیب
اپل با خرید استارت آپ ها و شراکت با شرکت های دیگر برای توسعه محصولات جدید، مانند شراکت با فولکس واگن برای تولید ون های شاتل بدون راننده برای کارمندان، نوآوری هایی ایجاد می کند. این شرکت همچنین دارای یک شتاب دهنده داخلی است که کارمندان اپل را برای پیشبرد پروژه های تحقیقاتی جدید، مانند Titan، پروژه ماشین الکتریکی، تحت تاثیر قرار می دهد.
کورنینگ
برای تقریبا 200 سال، Corning بارها و بارها نوآوری های جدیدی را معرفی کرده و مدل کسب و کار خود را متحول کرده است. با سرمایه گذاری در تحقیقات مداوم در آزمایشگاه تحقیق و توسعه خود، جایی که محققان با زمینه های رشته های مختلف می توانند همکاری کنند و علم را برای مشکلات صنعتی به کار ببرند، به موفقیت خود ادامه می دهد.
قطبی
Polaris یک سیستم خودکار برای جمعسپاری ایدههای جدید از کارمندان پیادهسازی کرد و فرآیند ایدهپردازی تا اجرا را ۸۰ درصد سریعتر کرد. ابتکار نوآوری جمع سپاری منجر به تولید چهار وسیله نقلیه پیشرفته مانند Polaris Slingshot شده است که همگی پرفروشترین و برنده جایزه در بازار ATV هستند.
آمازون
علاوه بر یک آزمایشگاه نوآوری که دستگاههای سختافزاری جدیدی مانند Kindle و Echo ایجاد میکند، آمازون همچنین همه کارمندان را به ارائه ایدههای نوآورانه تشویق میکند. به عنوان مثال، یک کارمند به طور خودجوش ایده آمازون پرایم را در یادداشتی مطرح کرد و رهبران بودجه داخلی برای تحقق آن فراهم کردند.
گوگل
Google کلاسهای نوآوری را برای کارمندان ارائه میکند و یک مرکز تحقیق و توسعه راهاندازی میکند که محصولاتی مانند خودروهای خودران و عینک گوگل را راهاندازی کرده است. اما این شرکت همچنین به دنبال ایجاد نوآوری از منابع خارجی است، با GV، صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر خود برای استارت آپ های نوآور، و یک مرکز رشد برای کارآفرینان آینده دار.
نتایج استراتژی نوآوری خود را درک کنید
شرکت های نام تجاری تنها کسانی نیستند که می توانند از یک استراتژی نوآوری موثر بهره مند شوند. کسبوکارها در هر مرحله میتوانند با توسعه یک استراتژی نوآوری که متناسب با اهداف و شایستگیهای منحصربهفرد آنها باشد، رشد آینده را بهطور مؤثرتری انجام دهند. درباره اینکه چگونه یک استراتژی موثر می تواند به کسب و کار کمک کند تا پاداش های مداوم نوآوری را درک کند، بیشتر بیاموزید .
بدون نظر