نقش ریسک و شانس در نوآوری

یکی از بحث‌برانگیزترین و شاید حتی سوء تفاهم‌شده‌ترین موضوعات در نوآوری، نقش ریسک و شانس برای موفقیت در نوآوری است.

آیا برای نوآوری موفق باید خوش شانس باشید یا می توانید شانس خود را بسازید؟ آیا تلاش برای نوآوری همیشه ذاتاً مخاطره آمیز است یا می توانید با اتخاذ تصمیمات هوشمندانه ریسک را مدیریت کنید؟

اینها سؤالات اساسی هستند که مطمئنم هر مبتکری در طول سفر خود مجبور بوده است با آنها مبارزه کند، اما معمولاً آنطور که شایسته است توجه نمی شود.

بنابراین، در این مقاله، من افکارم را در مورد اینکه چگونه این موضوعات بر نوآوری تأثیر می‌گذارند، و آنچه می‌توانید برای بهبود شانس موفقیت خود انجام دهید، به اشتراک خواهم گذاشت.

ریسک یعنی چه؟

قبل از اینکه بخواهیم به جنبه های عملی بپردازیم، مهم است که ابتدا بفهمیم ریسک واقعاً به چه معناست، زیرا بحث های زیادی در مورد تفاوت های ظریف این اصطلاح وجود دارد. آیا ریسک همیشه منفی است یا می تواند مثبت هم باشد؟ تفاوت بین ریسک و عدم اطمینان چیست؟

به عنوان مثال، در دانشگاه، ریسک معمولاً فقط به موقعیت‌هایی اشاره دارد که احتمالات نتیجه از قبل شناخته شده است، مانند اکثر موقعیت‌های قمار، اما نه به موقعیت‌هایی که توزیع احتمال ناشناخته است، مانند تجارت و نوآوری.

اینها ملاحظات اساسی برای درک هستند، اما برای زمینه نوآوری ما، ریسک بسیار مترادف با عدم قطعیت است و به سادگی می توان به انواع موقعیت هایی اشاره کرد که در آن نتیجه از قبل مشخص نیست.نوآوری مخاطره آمیز است: شما از نتیجه آن از قبل مطلع نیستیدبنابراین، برای اهدافمان، بیایید ریسک را به عنوان موقعیت هایی در نظر بگیریم که نمی توانیم نتیجه یک تصمیم یا اقدام را از قبل بدانیم. بنابراین، ممکن است چیزهای بیشتری از آنچه اتفاق بیفتد رخ دهد.

ریسک و نوآوری

با چرخش به ریسک و نوآوری، بیایید ببینیم ریسک برای نوآوران، یا به عبارت دیگر، افرادی که در تلاش هستند چیز جدیدی (از محصولات و خدمات تا بهبود فرآیندها) را به بازار معرفی کنند، چه معنایی دارد.

نکته مهمی که در اینجا باید فهمید این است که از آنجایی که مبتکران، بنا به تعریف، روی چیز جدیدی کار می‌کنند، همیشه ناشناخته‌های زیادی در این فرآیند نسبت به انجام تجارت معمول وجود دارد. مثلا:

  • چگونه می توانید ایده خود را محقق کنید؟
  • چگونه باید سعی کنید آن را تجاری کنید؟
  • واکنش بازار به آن چگونه خواهد بود؟

این بدان معناست که ریسک انجام نوآوری بسیار بیشتر از انجام کسب و کار معمول است. با این حال، همانطور که قبلاً آموختیم، ریسک لزوماً چیز بدی نیست. ریسک کردن در یک محیط نامطمئن نیز می تواند منجر به نتایج بهتر از حد انتظار شود.

ریسک کردن در یک محیط نامطمئن می‌تواند منجر به نتایج بهتر از حد انتظار شود و بدون نوآوری، احتمال 100% از کار افتادن دارید.

از سوی دیگر، اگر ریسک نکنید و نوآوری نکنید، رقابت همیشه در نهایت از شما پیشی می‌گیرد، به این معنی که بدون سرمایه‌گذاری در نوآوری، احتمال 100% از کار افتادن دارید.

واضح است که اکثر رهبران این را می دانند، اما در زندگی واقعی به ندرت همه چیز سیاه و سفید است. معمولاً سؤال واقعی این است که چگونه در یک موقعیت معین خطرات هوشمندانه و تحصیل کرده را پذیرفت.

در عمل، این منجر به سوالاتی مانند این می‌شود که: چقدر برای سرمایه‌گذاری تهاجمی، با چه زمان‌بندی و منابعی، حاضرید کسب‌وکار موجود خود را آدم‌خوار کنید یا فقط برای گسترش به حوزه‌های تجاری جدید سرمایه‌گذاری کنید.

نوآوری نیازمند رویکرد کیفی تری نسبت به ریسک است

با این حال، جایی که می بینیم بسیاری از مدیران و رهبران دچار مشکل می شوند، زمانی است که فکر می کنند می توانند تصمیمات مربوط به نوآوری را به همان روشی که می توانند برای بهبود تدریجی مشاغل موجود اتخاذ کنند، اتخاذ کنند.

به عنوان مثال: هنگامی که خطرات افزایش ظرفیت خط تولید را برای یک کسب و کار موجود در نظر می گیرید، ارزیابی و محاسبه مزایا، هزینه ها و خطرات مورد انتظار مربوط به پروژه معمولاً بسیار ساده است، به این معنی که ساختن یک شرکت بسیار تحصیل کرده آسان است. ، تصمیم گیری داده محورارزیابی ریسک در نوآوری سخت استاز سوی دیگر، اگر به دنبال فرصت‌های رشد جدید با نوآوری هستید، مهم است که بدانید مهم نیست که چه نوع مطالعاتی را سفارش می‌دهید، ممکن است به شما در درک بهتر زمین بازی کمک کنند، اما همچنان باید تصمیم‌گیری کنید. بر اساس اطلاعات کیفی تر، و با ناشناخته های بیشتر، که بسیاری از رهبران در سازمان های بزرگ با آن بسیار ناراحت هستند.

مایلم تاکید کنم که این به این معنی نیست که شما باید تصمیمات ناآگاهانه بگیرید، بلکه فقط به این معنی است که باید بپذیرید که قبل از تصمیم گیری نمی توانید همه چیز را بدانید و بنابراین احتمالاً نیاز به تغییر مسیر دارید. نقطه بعد از آن تصمیم اولیه برای کسانی که تازه وارد نوآوری می شوند، این تغییر در طرز فکر برای توانایی شما برای موفقیت بسیار مهم خواهد بود.

نتایج معمولی برای نوآوران

بنابراین، بیایید یک قدم به عقب برداریم و نتایج معمولی را که یک مبتکر انتظار دارد با تلاش‌های نوآورانه‌اش ببیند را در نظر بگیریم.

به طور کلی، پنج پیامد معمولی وجود دارد:

  • عدم اجرای و معرفی آن چیز جدید
  • اجرای موفقیت آمیز و معرفی آن چیز جدید به بازار، اما ناتوانی در ایجاد ارزش کافی با آن (برای پوشش هزینه ها، انتظارات و غیره)
  • نوآوری های موفقی که منجر به ایجاد ارزش مورد انتظار می شود
  • نوآوری های موفقی که از انتظارات اولیه فراتر می روند
  • نوآوری هایی که منجر به نتایج کاملاً غیرمنتظره می شوند (مثلاً استفاده از محصول برای چیزی غیر از آنچه در ابتدا برای آن طراحی شده بود) که ممکن است بدتر یا بهتر از حد انتظار باشد.

همانطور که قبلاً بحث کردیم، در حالی که می‌توانید از قبل شانس خود را برای رسیدن به هر یک از این سناریوها تخمین بزنید، واقعاً نمی‌توانید بدانید که توزیع احتمال دقیق سناریوها واقعاً چگونه است.

علاوه بر این، احتمال رسیدن شما به هر یک از این نتایج همیشه به طور قابل توجهی بر اساس تعدادی از چیزها متفاوت است، مانند صنعت، سطح جاه طلبی، توانایی های شما، رقابت، و بسیاری دیگر از شرایط پویا در بازار که می توان به آنها نسبت داد. به شانسشانس در نوآوریبا این حال، مهم است که بفهمید چه نتایجی ممکن است باشد، به طوری که بدانید چه چیزی در سفر باید انتظار داشته باشید و بتوانید مطابق با آن آماده شوید – حتی اگر همه پاسخ ها، یا حتی همه سوالات را نداشته باشید.

نقش شانس در نوآوری

همانطور که مشخص کردیم، با موضوعی که ناشناخته‌های زیادی به اندازه نوآوری دارد، شانس به وضوح در همه اینها نقش دارد.

سوال قدیمی و بزرگی که همیشه می شنویم درباره آن بحث می شود این است: آیا می توانید شانس خود را بسازید یا این چیزی است که خارج از کنترل شماست؟

برای هر یک از طرفین بحث، طرفداران پر سر و صدا و استدلال های خوبی وجود دارد. با این حال، از آنجایی که این یک موضوع سیاه و سفید نیست، احتمالاً ساده‌ترین توضیح آن با مثالی از یک زمینه کاملاً متفاوت است.

فرض کنید یک پسر جوان می خواهد به یک بازیکن برتر بسکتبال تبدیل شود و در NBA حرفه ای داشته باشد. آیا اگر از 5 سالگی بسیار سخت و باهوش تمرین کنند، می توانند موفق شوند؟ اگر در بزرگسالی فقط 5 فوت قد داشته باشند، احتمالاً نه. همچنین، اگر آن پسر در مثلاً روستایی آفریقا به دنیا بیاید، احتمالاً فرصت‌های یکسانی برای انجام این ورزش را نخواهند داشت، چه رسد به اینکه مربیان و حریفانی به همان اندازه توانمندی داشته باشند که در یک شهر بزرگ در این کشور به دنیا آمده باشند. ایالات متحده بنابراین، ژن ها و محیط، که هر دو تا حد زیادی به شانس نسبت داده می شوند و اساساً خارج از کنترل شما هستند، قطعاً نقش مهمی در اینجا ایفا می کنند.

با این حال، اجازه دهید به طرف دیگر ماجرا نگاه کنیم. آیا مایکل جردن بدون این که مصمم و رقابتی باشد و همچنین هزاران ساعت تمرین اختصاصی داشته باشد، تبدیل به ستاره ای می شد که بود؟ و پاسخ بدون شک این است: خیر.

آیا مهارت بسکتبال نتیجه شانس است، تمرین یا هر دو؟بنابراین، برای موفقیت واقعی در بالاترین سطوح هر چیزی، همیشه باید سخت و هوشمندانه کار کنید و همچنین شانس را در کنار خود داشته باشید.

بنابراین، برای موفقیت واقعی در بالاترین سطوح هر چیزی، همیشه باید سخت و هوشمندانه کار کنید و همچنین شانس را در کنار خود داشته باشید.

با این حال، من معتقدم که از آنجایی که اینترنت و جهانی شدن دسترسی به اطلاعات را دموکراتیک کرده و قیمت ها را در بسیاری از زمینه ها به طور چشمگیری کاهش داده است، نقش شانس اکنون کمتر از همیشه است.

اگر به اندازه کافی مصمم و مایل به انجام کار هستید و این کار را به روشی هوشمندانه و سیستماتیک انجام می دهید، من واقعاً فکر می کنم که اکثر مردم و شرکت ها پیش نیازهای لازم را دارند تا در مواردی از جمله تجارت و نوآوری بسیار خوب شوند. – حتی اگر یک شرکت معمولی احتمالاً اپل یا مایکروسافت بعدی نشود.

بنابراین، در نهایت، شما هنوز نمی توانید به طور کامل شانس خود را بسازید، اما می توانید به طور چشمگیری شانس اینکه شانس در کنار شما باشد را افزایش دهید – و حتی بدون آن شانس، نتایج بسیار خوبی کسب کنید.

در اینجا یک ماتریس ساده وجود دارد که امیدواریم نقش شانس در موفقیت نوآوری را نشان دهد:

نقش شانس در موفقیت نوآوری

از یک طرف، شما باید در زمان مناسب در مکان مناسب باشید، تمام مهارت ها و قابلیت های مورد نیاز را داشته باشید، همه کارها را به درستی انجام دهید، و حتی پس از آن، کمی خوش شانس باشید تا به آن داستان های موفقیت باورنکردنی که اغلب درباره آن ها می شنویم، برسید.

از سوی دیگر، اگر هیچ یک از مهارت‌ها و قابلیت‌های مورد نیاز برای نوآوری را ندارید – و روی چیزی کار نمی‌کنید که می‌تواند به موفقیت‌های بزرگ‌تری در این راه منجر شود، واقعاً شانسی ندارید.

و در بسیاری از موارد بین این دو افراط، شانس اغلب می تواند تفاوت بین شکست و موفقیت را ایجاد کند، اما این بدان معنا نیست که شما نباید سعی کنید بازی را به نفع خود تنظیم کنید.

بهبود شانس شما

بنابراین، با در نظر گرفتن این موضوع، هنوز کارهای زیادی وجود دارد که می توانید برای به حداقل رساندن ریسک، حذف برخی از ناشناخته ها در نوآوری، و به طور قابل توجهی افزایش شانس موفقیت در نهایت انجام دهید.

بیایید به برخی از راه های کلیدی که از طریق آنها می توانید به این اهداف دست یابید، نگاهی بیاندازیم. این به هیچ وجه یک لیست کامل نیست، بلکه بیشتر مروری بر برخی از موارد مهمتر است.

1. روی کارهایی که مشتریان باید انجام دهند تمرکز کنید

اولین توصیه این است که بر روی کاری تمرکز کنید که واقعاً مشتریان باید انجام دهند، نه روی کیفیت های سطحی مانند ویژگی های محصول یا حتی چشم انداز رقابتی. این همان چیزی است که تئوری کارهای باید انجام شود .

در بسیاری از مواقع، به خصوص در کسب و کارهایی که با مصرف کننده روبرو هستند، اما همچنین در B2B، به ظاهر اطلاعات زیادی در مورد مشتری، چه کسی، چه کاری انجام می دهد و غیره وجود دارد، اما اغلب اوقات ما مهم ترین بخش را فراموش می کنیم: آنها واقعاً به محصول یا نوآوری شما نیاز دارند.

این تفاوت ظریف است، اما می‌تواند برای آنچه واقعاً به مشتریان خود ارائه می‌دهید، و نحوه بازاریابی و فروش آن به آنها، همه تفاوت را در جهان ایجاد کند.

در اینجا کلیتون کریستنسن توضیح می دهد که چگونه این کار با مثال کلاسیک یک میلک شیک کار می کند:

همانطور که به نظر می رسد، اگر “کار” را به درستی انجام دهید، احتمال تمام شدن پول برای ساخت محصول خود را به طور چشمگیری کاهش خواهید داد زیرا می توانید روی ساختن آنچه مشتری نیاز دارد تمرکز کنید – و نه همه چیزهایی که زیر نور خورشید ممکن است. – یا محصول نتواند ارزش کافی ایجاد کند.

درست کردن «شغل» معمولاً به باز کردن تقاضا از بخش‌های جدید بازار که رقابت کمی وجود دارد کمک می‌کند. و همانطور که در مثال کریستنسن بود، حتی ممکن است متوجه شوید که بازار شما چندین برابر بزرگتر از آن چیزی است که در ابتدا فکر می کردید.

2. سرعت نوآوری خود را افزایش دهید

اگر مدتی است که وبلاگ ما را دنبال می کنید، ممکن است مقاله من در مورد سرعت نوآوری را که مزیت رقابتی نهایی است به خاطر بیاورید.

من همچنان بر این ادعا ایستاده ام، و همچنین ابزاری عالی برای کاهش نقش شانس و مدیریت ریسک در نوآوری است.

به عنوان یک جمع بندی سریع، سرعت نوآوری به سادگی به معنای سرعتی است که شما با آن نوآوری ها یا به عبارت دیگر، تغییرات جدید را به کسب و کار یا مشتریان خود معرفی می کنید.

هرچه سریعتر باشید، به وضوح از رقبای خود جلوتر خواهید بود، اما این حتی مزیت اصلی اینجا نیست.

سرعت نوآوری-ترکیب-بازده

سود واقعی از تمرکز شما بر روی عمل به جای برنامه ریزی حاصل می شود. در اکثر سازمان‌های متوسط ​​و بزرگ، معمولاً به دلایل بسیار منطقی، نسبت به دومی تعصب وجود دارد، اما وقتی روی چیزی با مجهولات زیادی کار می‌کنید، حقیقت تاسف‌آور این است که برنامه‌ها چندان مفید نیستند. بیشتر اوقات

بنابراین، هرچه سریع‌تر بتوانید ایده‌های خود را محقق کنید و ببینید که چگونه در زندگی واقعی کار می‌کنند، سریع‌تر یاد می‌گیرید که کدام قسمت‌ها خوب کار می‌کنند و کدام نه، و سریع‌تر می‌توانید در نسخه اول پیشرفت کنید، که به ندرت اتفاق می‌افتد. یک موفقیت آنی

3. طرح خود را به تکه های کوچک تقسیم کنید تا عملی شود

اگر در سرعت بخشیدن به نوآوری خود یا به طور کلی در انجام همه چیز مشکل دارید، به احتمال بسیار زیاد یکی از این دو مورد است:

  1. سازمان شما را مجبور می‌کند قبل از انجام هر کاری، برنامه‌ها و موارد تجاری داشته باشید – که شما را تشویق می‌کند تا دامنه خود را گسترش دهید و سعی کنید منابع بیشتری را قفل کنید، و برای مدت طولانی‌تری.
  2. شما استعدادی ندارید که بتواند تمام بخش های یک فرآیند نوآوری را اجرا کند

خوب، درمان هر یک از این ها و بسیاری از چالش های نوآوری دیگر، این است که برنامه خود را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید تا کارها را عملی تر کنید.

اگر با مدل Lean Startup ، روش‌های چابک یا تقریباً هر یک از دیگر فرآیندها و چارچوب‌های نوآوری مدرن آشنا هستید ، این همان چیزی است که آن‌ها سعی می‌کنند به شما کمک کنند.lean-startup-build-measure-learn-feedback-loopایجاد یک نوآوری جدید معمولاً یک کار بسیار بلندپروازانه، ترسناک و طاقت فرسا است، بنابراین به خصوص اگر در آن تازه کار هستید، اغلب تمایل به ماندن در منطقه راحتی شما وجود دارد. برای اکثر افرادی که روی نوآوری کار می کنند، به جای اینکه واقعاً دستان خود را کثیف کنند و متعهد شوند که ارزش واقعی و ملموس را در اسرع وقت به مشتریان خود ارائه دهند، در داخل دیوارهای دنج دفتر شما (یا این روزها خانه) است.

اما، اگر آن پروژه بزرگ را به قطعات بسیار کوچک تقسیم کنید که می‌توانند در چند روز یا چند هفته به پایان برسند، چاره‌ای جز انجام دادن کارها ندارید، و زمانی که این اتفاق بیفتد، سرعت نوآوری شما ناگزیر تسریع می‌شود و هر بار که چیزی را به دست می‌آورید. در بازار، هرچقدر هم که کوچک باشد، می توانید بخش کوچکی از عدم قطعیت مربوط به آن نوآوری را از بین ببرید.

حتی اگر خود بهبود مفید نباشد، حداقل شما این را می‌دانید و می‌توانید به جای صرف زمان و منابع برای تکمیل آن چیز، روی چیز دیگری تمرکز کنید.

هر بار که چیزی را وارد بازار می‌کنید، مهم نیست چقدر کوچک، می‌توانید بخش کوچکی از عدم اطمینان موجود در آن نوآوری را از بین ببرید. 

علاوه بر این، هنگامی که آن نوآوری های ترسناک بزرگ را به قطعات کوچکتر و بسیار قابل کنترل تر تقسیم کردید، از دیدن این که در بیشتر موارد، تعداد زیادی تکالیف پیش پا افتاده تری وجود خواهد داشت که تیم شما بیش از حد توانایی انجام آنها را دارد، شگفت زده خواهید شد. با موفقیت اجرا می‌شوند، حتی اگر دقیقاً به‌عنوان شروع‌های نوآوری شناخته نشده باشند.

4. نوآوری را سیستماتیک کنید، آن را فقط برای افراد معدودی نگذارید

در نهایت، تا زمانی که نوآوری چیزی است که فقط چند نفر یا یک تیم در سازمان شما روی آن کار می کنند، و شما یک فرآیند سیستماتیک برای مدیریت آن ندارید ، در واقع نوآوری را به شانس واگذار می کنید.

با این حال، اگر نوآوری را نظام‌مند کنید و تا حد امکان افراد زیادی را برای انجام نقش خود در پیشبرد برنامه نوآوری خود درگیر کنید، می‌توانید شانس خود را برای ایجاد نوآوری بیشتر به طور چشمگیری افزایش دهید.

این یک قانون ساده از احتمالات است: چند نفر فقط می توانند روی چند ایده کار کنند، در حالی که هزاران نفر می توانند روی صدها یا هزاران ایده کار کنند. بنابراین، از آنجایی که نوآوری مستلزم عدم قطعیت زیادی است، شما به سادگی با افزایش ظرفیت خود برای ارائه نوآوری به بازار حتی با خوش شانسی، شانس خود را به طور چشمگیری بهبود خواهید داد.

و اگر تأثیر این نوآوری‌های کوچک‌تر را از نزدیک مشاهده کنید، می‌توانید منابع خود را بیشتر به سمت مناطقی متمرکز کنید که به نظر می‌رسد پتانسیل حرکت سوزن را دارند، و شانس شما را برای دستیابی به نوآوری درست بیشتر می‌کند.

نتیجه

بیایید جمع بندی کنیم: برای نوآوری، باید کارهایی را انجام دهید که دیگران هنوز انجام نداده اند، و برای انجام آن، باید متفاوت فکر کنید و ریسکی را بپذیرید.

برای نوآوری، باید کاری را انجام دهید که دیگران هنوز انجام نداده‌اند، و برای انجام آن، باید متفاوت فکر کنید و ریسک‌هایی را بپذیرید – اما همچنین سعی کنید بازی را به نفع خود درست کنید.

با این حال، شما باید سعی کنید بازی را به نفع خود تنظیم کنید و سعی کنید از شانسی که به شما داده است حداکثر استفاده را ببرید – اما همچنین موقعیت خود را طوری قرار دهید که با ساختن قابلیت ها، ساختارها و کار مناسب در آینده خوش شانس باشید. در فرصت هایی با پتانسیل واقعی

به عبارت دیگر، نوآوری همیشه مخاطره آمیز است و شانس همیشه در آن نقش دارد، اما اگر کارت های خود را درست بازی کنید، در درازمدت بسیار خوب عمل خواهید کرد.

اگر به یک برنامه عملی که شما را در کل فرآیند راهنمایی می کند علاقه مند هستید، ممکن است به سیستم نوآوری ما علاقه مند باشید ، و اگر به دنبال به روز ماندن در مورد هر نوآوری هستید، در وبلاگ ما مشترک شوید !

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *