استدلال برای اصلاح روابط محل کار هرگز از بین نمی رود. ادعای اصلی که توسط بسیاری از مفسران مطرح شده این است که اصلاحات با هدف “آزادسازی” بازار کار و محل کار، کلید بهبود بهره‌وری محل کار است. در حالی که تمرکز بحث در طول زمان تغییر می‌کند و برخی جزئیات تغییر می‌کنند، یک فراخوان رایج برای «قانون‌زدایی» است – کاهش نقش دولت در محل کار.

اما مقررات زدایی بسیار بعید است که منجر به افزایش بهره وری شود. در واقع، کل مفهوم مقررات زدایی آنقدر مشکل ساز است که به عنوان راهنمای اصلاح سیاست تا حد زیادی بی معنی است.

در نگاه اول، ایده مقررات زدایی جذاب به نظر می رسد – دخالت دولت را از محل کار حذف کنید و اجازه دهید کارگران و مدیریت به کارایی خود ادامه دهند. اما این ایده که یک اقتصاد مدرن می‌تواند بدون سیستم‌های تنظیم محل کار عمل کند، بی‌معنی است.

مقررات صرفاً به معنای سیستم تحمیل نظم و قابل پیش بینی در محل کار و بازار است. حامیان «تنظیم زدایی» بسیار دشوار خواهند بود که به یک اقتصاد بازار موفق اشاره کنند که بدون سیستم تنظیمی عمل می کند.

اروپایی ها، خبرنامه هفتگی ما را با تجزیه و تحلیل از محققان اروپایی دریافت کنید

روابط محل کار مقررات زدایی نشده است

علاوه بر این، اگر امواج اصلاح سیاست محل کار را که از زمانی که حزب کارگر دستور کار تمرکززدایی را در اوایل دهه 1990 تنظیم کرد، در نظر بگیریم، به سختی می‌توان شاهدی دال بر کاهش مقررات مشاهده کرد. در واقع، در آن دوره، به نظر می‌رسد که قوانین تنظیم‌کننده روابط محل کار طولانی‌تر، پیچیده‌تر و قانونی‌تر شده‌اند.

برای نشان دادن این نکته، قانون اولیه سازش و داوری سال 1904، که کل سیستم داوری اجباری را تنظیم کرد، تنها 22 صفحه بود، در حالی که قانون روابط محل کار “ضد مقررات” دولت هاوارد در سال 1996 به صدها صفحه گسترش یافت.

هرگونه استدلالی که بتوانیم اصلاحات در دهه‌های اخیر را به عنوان «مقررات زدایی» توصیف کنیم، یا حتی اینکه مقررات‌زدایی مفهومی معنادار است، به سختی قابل دفاع است. بنابراین، سوالی که پیش روی سیاستگذاران قرار دارد، یکی از مقررات در مقابل مقررات زدایی نیست، زیرا مقررات زدایی یک غیرممکن عملی است، بلکه سوالی است که چه نوع مقرراتی برای افزایش بهره وری مناسب است؟

اخیراً، مفسران مختلفی خواستار اصلاحات بیشتر در سیستم ملی روابط محل کار، با هدف افزایش انعطاف پذیری محل کار، و در نتیجه افزایش بهره وری شده اند. با این حال، شواهد نشان می‌دهد که اصلاحات بیشتر در محل کار از انواعی که در دولت‌های کارگری فدرال و دولت‌های ائتلافی اخیر دیده‌ایم، بسیار بعید است که دستاوردهای بهره‌وری را به همراه داشته باشد.

مقررات زدایی را فراموش کنید، بر نوآوری تمرکز کنید

جف بورلند، اقتصاددان بازار کار، بررسی شواهد منتشر شده در سال 2012 را انجام داد و به این نتیجه رسید که شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد انتخاب های کاری یا قانون کار منصفانه تأثیر قابل توجهی بر بهره وری نیروی کار داشته است. نتیجه‌ای که بورلند به آن رسید این بود که اصلاحات بیشتر در مقررات محل کار – به اصطلاح «تنظیم‌زدایی» که در حال حاضر توسط بسیاری از مفسران حمایت می‌شود – نباید در اولویت دولت باشد.

شاید زمان آن رسیده است که دولت ها از وسواس اخیر خود در اصلاح نظام ملی روابط محل کار دور شوند و به جای آن بر اشکال مقرراتی تمرکز کنند که با هدف تشویق نوآوری و عملکرد بالا در محیط های کاری استرالیا انجام می شود.

شواهد فراوانی از استرالیا و خارج از کشور وجود دارد که نشان می‌دهد مکان‌های کاری که در نحوه مدیریت افراد خود – از طریق توسعه مهارت، انگیزه و رویکردهای مشارکتی در کار و تصمیم‌گیری – مبتکر و پیشرو هستند، مولدتر و سودآورتر هستند. این علم موشک نیست. کارگرانی که مهارت دارند، فرصت استفاده از آن را دارند و برای انجام آن انگیزه دارند، در سطح بالاتری نسبت به کسانی که ندارند، عمل می کنند.

سه مانع مهم برای دستیابی به این نوع نوآوری در محل کار در استرالیا وجود دارد. اولین مورد این است که بسیاری از مدیران استرالیایی فاقد آموزش تخصصی و شایستگی برای اجرای شیوه های مدیریتی نوآورانه هستند. دوم کمبود منابع به ویژه در شرکت های کوچک و متوسط ​​است. سوم، عدم آگاهی مدیران و کارگران از مزایایی است که می تواند از چنین رویکردهایی نصیبشان شود.

پس نقش مقررات در تشویق این نوع نوآوری در محل کار چیست؟

راه حل های سیاست

طرفداران مقررات زدایی ممکن است به خوبی پیشنهاد کنند که نوآوری در محل کار صرفاً یک موضوع برای سازمان های فردی است، اما تجربه بین المللی به ما می گوید که نقشی برای دولت در تسهیل شیوه های کاری با عملکرد بالا وجود دارد.

واضح است که دولت ها نمی توانند نوآوری را اجباری کنند، اما راه هایی وجود دارد که سازمان های دولتی با موفقیت شیوه های کاری نوآورانه را تشویق کرده اند. در بیشتر موارد، این به شکل تأمین مالی برای پروژه‌های آزمایشی، برنامه‌های آموزشی و ارتقای استانداردهای معیار برای تشویق بهبود شایستگی مدیریت و شیوه‌های کاری بوده است.

البته محدودیت‌هایی وجود دارد که دولت چقدر می‌تواند برای تشویق عملکرد خوب در محل کار انجام دهد، اما شاید زمان آن فرا رسیده است که سیاست‌گذاران توجه خود را از اصلاح نظام روابط محل کار به سمت مداخلات با هدف تحریک نوآوری معطوف کنند. مقررات زدایی نه معنادار است و نه عملی و باید آن را به رسمیت شناخت – افسانه ای که ما را از کسب و کار واقعی بهبود عملکرد محیط های کاری استرالیا منحرف می کند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *