وین. 1926 و Slawa Duldig مشتاقانه منتظر یک پیاده روی دلپذیر یکشنبه در باغ های موزه تاریخی Kunst بود، محله مورد علاقه. با این تفاوت که چشمانداز صبح امروز ماه مه با ابرهای شومش چندان جذاب نبود – و بنابراین برای آماده شدن برای بارانهای احتمالی، چتر سنگینی را با خود برد. او ناراحتی خود را در دفترچه یادداشت خود ثبت کرد – “چرا من باید این چیز کاملاً ناشیانه را حمل کنم؟ آنها باید یک چتر کوچک تاشو اختراع کنند که به راحتی بتوان آن را در یک کیف دستی قرار داد . یک ایده عالی – اما «آنها» هنوز آن را انجام نداده بودند و بنابراین اسلاوا تصمیم گرفت وضعیت را اصلاح کند.
او یک مجسمه ساز بود، یک هنرمند موفق که عادت داشت با ایده ها کار کند و به آنها شکل دهد. او با این ایده بازی کرد، طرح هایی را ترسیم کرد و متوجه شد که برای قرار دادن در کیفش، چتر نه تنها باید کوچک باشد، بلکه به مکانیزم تاشو نیاز دارد. کجا دیگر چنین چیزی دیده بود؟ او با هیجان به ویترین مغازه ها نگاه می کرد و با صاحبان مشاغل متخصص در پرده های پنجره صحبت می کرد. و او به نوعی قاب، سبک وزن، برای شکل دادن نیاز دارد – بنابراین یک سفر خرید دیگر به فروشگاه های متخصص در آباژور.
به تدریج، درست مانند یکی از مجسمه های او، نمونه های اولیه شکل فیزیکی پیدا کردند و آزمایشات او ادامه یافت. پس از آزمایش آنها، او سرانجام تصمیم گرفت ایده خود را – که اکنون “Flirt” نامیده می شود – ثبت اختراع کند و آن را در 19 سپتامبر 1929 در اداره ثبت اختراعات اتریش ثبت کرد . اولین چتر تاشو جهان متولد شد و این روزها حدود 500 میلیون از آن ساخته شد. فرزندان هر سال فروخته می شوند.
گاهی اوقات هدف از شروع از صفر نیست، بلکه در مورد تطبیق چیزی است که از قبل وجود دارد. در سال 1940 جو استیونسونو بسیاری دیگر مانند او مسئولیت زیادی را بر دوش بیست و یک ساله اش حمل می کردند. یکی از تعداد کمی از خلبانان جنگنده که هر روز در حال پرواز بود و سعی داشت از آسمان کنت و ساسکس در برابر امواج حملات دفاع کند. هواپیمای او Supermarine Spitfire بود، فرزند براق از نظر آیرودینامیکی سریع کار قبلی رجینالد میچل در طراحی هواپیماهای دریایی با کارایی بالا برای برنده شدن جایزه اشنایدر. تلاش های میچل به شکل گیری یک ماشین پرنده زیبا کمک کرده بود. به جز – همانطور که جو تقریباً متوجه هزینه های خود شد – چند نقص داشت که میچل در طراحی خود به طور کامل آنها را پوشش نداده بود. مثل اینکه بتوانید پشت سرتان را بدون اینکه سرتان را بچرخانید ببینید. اگر در حال سواری با لذت در آسمان هستید، مشکلی نیست، اما اگر در یک دعوای سگ هستید و نیاز دارید سریع بدانید که کسی در دم شماست، بسیار جدی است.
جو شباهت های زیادی با اسلاوا دارد حتی اگر دنیای چترها و خلبانان جنگنده دور از هم به نظر برسند. اول از همه او انگیزه بالایی برای نوآوری دارد – او یک راه حل برای مشکل خود می خواهد. و او از آزمایش کردن، بداههسازی هراسی ندارد و چیزی را امتحان میکند تا ببیند آیا کار میکند یا خیر. او به ماشین اسپورت محبوبش MG و نحوه عملکرد آینه عقبش فکر می کند و تصمیم می گیرد چیزی مشابه را در کابین خود جای دهد. چند حرکت طول میکشد، تلاشهای کمانچهای برای رساندن آن به مکان مناسب و ماندن در آنجا، و او از یکی از تعبیهکنندگان هواپیما برای ایجاد یک براکت بداهه کمک میگیرد. مدت زیادی از آن نگذشته است که سایر خلبانان اسکادران او اسکادران خود را تعبیه کرده اند – و اندکی پس از آن وزارت هوا مشخصات جدیدی صادر می کند که آینه ها را به عنوان استاندارد در هواپیماهای جدید می طلبد و ترتیبی برای اصلاحات در هواپیماهای موجود می دهد.
این موارد مجزا نیستند – آنها چیزهای نوآوری روزمره هستند. همه ما بداههنویس هستیم، چیزها را بهبود میدهیم و اصلاح میکنیم، دستکاری میکنیم و مطابق با نیازهایمان تطبیق میدهیم. و گاهی اوقات آنقدر ناامید می شویم که راه حلی کاملا جدید پیدا کنیم. در نظر گرفتن:
- رید هستینگز – از اینکه دوباره برای کرایه ویدیوی خود از فیلم Blockbuster دریافت میشود، عصبانی است. (“چرا آن را آسان تر و ساده تر نکنیم؟”)
- ماریان دوناوان ، دستهای سرخ شده از شستن پوشکها (“چرا نمیتوانیم این پوشکها را یکبار مصرف بسازیم؟”
- اوون مکلارن دخترش را میبیند که در حالی که بچهها، کیف دستی، اسباببازیهای مختلف و سایر لوازم کودک را در آغوش دارد، در حال تلاش برای جمعکردن ویلچرش است (“چرا نمیتوانم چیزی تاشو بسازم مانند زیرانداز جمعشونده که برای اسپیتفایر طراحی کردم؟”)
این “نقاط درد” باعث تولد نتفلیکس، پوشک های یکبار مصرف و کالسکه های کودک تاشو شد و هزاران نمونه دیگر مانند آنها وجود دارد. آنها برخی از درس های مهم نوآوری را ارائه می دهند – به ویژه به ما یادآوری یکی از مانتراهای “نوآوری باز” که اغلب می شنویم. همانطور که بیل جوی از Sun Microsystems گفت، حتی بزرگترین سازمان باید تشخیص دهد که “نه همه افراد باهوش کار می کنند و نه شما”. برو و به بیرون نگاه کن، جستجوی خود را باز کن. تحقیقات در مورد نوآوری کاربران به ما آموخته است که مردان و زنان باهوش زیادی در آنجا وجود دارند که ایده هایی دارند که ارزش دیدن دارند. ناامیدی منجر به نوآوری می شود – و بنابراین “تجمع سپاری” – جستجوی این ایده ها از یک جمعیت گسترده – چیزهای بیشتری برای ارائه دارد تا اینکه صرفاً یک افزودنی مد روز برای بخش بازاریابی باشد.
بهره برداری از نوآوری کاربر دارای مزایای کلیدی است:
- تنوع و تنوع – هیچ سازمانی نمی تواند به هر مفهوم محصول یا خدمات ممکن نگاه کند. اما کاربران نه تنها کاوش میکنند، بلکه دقیقاً نقاط درد و ناامیدیها را هدف قرار میدهند. مواردی را پیدا کنید که دیگران نیز نگران آن هستند – و ممکن است بازار جدیدی را کشف کرده باشید، نه فقط یک ایده محصول.
- آزمایش بیمار – همانطور که در مثال ها و در موارد بی شماری دیدیم، کاربران انگیزه نوآوری دارند و از امتحان کردن چیزها نمی ترسند. و آنها از شعار “اگر در ابتدا موفق نشدی…” را دنبال می کنند. معروف است که جیمز دایسون قبل از حل مشکل خود با جاروبرقی، 5000 نمونه اولیه عجیب و غریب را بررسی کرد. توماس ادیسون قبل از اینکه ماده مناسبی برای رشته های لامپ خود پیدا کند، 10000 ماده مختلف را بررسی کرد.
- جامعه سازی . جو استیونسون تنها خلبانی نبود که مشکل داشت – در سراسر کشور آزمایشها و تغییرات مشابهی انجام شد و ایدهها به اشتراک گذاشته شد. لینوس توروالدز تنها برنامهنویسی نبود که از محدودیتهای سیستمعاملها آزرده خاطر میشد و به آنچه نسخه جدیدی از یونیکس میتواند ارائه دهد علاقه داشت – خیلی زود او جامعهای از تجربیگرایان مشابه را که کد و ایدهها را به اشتراک میگذاشتند، دور خود جمع کرد. جامعه لینوکس نمونه ای از جوامع عملی است، افرادی با علایق مشترک در بهبود، بداهه سازی، سرهم بندی، و انگیزه بخشی از گروه بودن و مزایای مشترک آنها. این روزها متوجه میشویم که کاربران چقدر دانش دارند و به اشتراک گذاشته میشوند، بنابراین منطقی است که سعی کنیم از آن استفاده کنیم.
- انتشار تسریع شده یکی از مشکلات نوآوری تله موش بهتری است که هیچ کس نمی خواهد. مردم وقتی صحبت از چیزهای جدید می شود محافظه کار هستند – و یکی از دلایل اصلی عدم پذیرش آن ها زمانی است که چیز جدیدی با دنیای آنها جور در نمی آید. سازگاری بسیار مهم است – و چه راه بهتری برای اطمینان از اینکه چیزی مناسب است به جز استفاده از طرحی که از دسته ای از کاربران نشات گرفته است؟ مردم به ایدههای جدیدی که از دیگرانی مانند آنها سرچشمه میگیرد اعتماد میکنند – مفهومی که اورت راجرز دارد(کسی که یک عمر را صرف مطالعه پذیرش نوآوری کرد) به نام “هم دوستی”. «افراد مانند ما» دنیای ما را درک میکنند و چیزهایی را طراحی میکنند که در آن قرار میگیرند – بنابراین فرصتی غنی برای سازمانهای هوشمند وجود دارد که این ایدهها را تماشا کنند و از آنها بیاموزند. پیکاپ اختراعی از تابلوهای طراحی طراحانی که برای فورد یا جنرال موتورز در دیترویت کار می کردند، نبود. این توسط کشاورزانی که آزمایشهای یکدیگر را برای تطبیق ماشینها برای کار در مزرعه میبینند، توسعه و دوباره توسعه داده شد.
این فقط داستانی از محصولات و خدمات نیست – همین الگو برای فرآیندها نیز کار می کند. چه کسی بهتر از کسی که به آن نزدیک است و هر روز با آن کار می کند، پیشرفت ها و ترفندهایی را شناسایی کند تا کاری را بهتر انجام دهد؟ بیهوده یکی از پله های اصلی در مسیر بهره وری در سطح جهانی است که “راه تویوتا” چیزی به نام Genchi Genbutsu را تعیین کرده است. اساساً به معنای “رفتن به مکان واقعی” است که دانش را می توان یافت، به منبع بروید. به جایی که واقعاً کاری انجام می شود نزدیک شوید و مشاهده کنید. چه کسی بهتر از خود اپراتورها این کار را انجام می دهد؟ یک بار دیگر نوآوری کاربر.
بنابراین دلایل زیادی برای نگاه کردن به نوآوری کاربر وجود دارد – اما برخی از سوالات کلیدی در مورد چگونگی پیدا کردن و بسیج آن باقی مانده است. مثلا:
- جمع سپاری قدرتمند است اما تنها در صورتی که تلاشی جدی برای گسترش قیف در انتهای نوآوری و گوش دادن و کشف ایده های بدیع باشد. بعید است که صرفاً به عنوان یک ابزار آرایشی برای بازاریابی، ایده های خوبی را انتخاب کنید.
- جوامع بسازید و با آنها کار کنید. آنها را با ایده ها، منابع، چالش ها تغذیه کنید. (و به یاد داشته باشید که این گروه ها در امر پلیس بسیار خوب هستند، بنابراین “رایگان سواری” به زودی از بین می رود. اصل کلیدی در اینجا آماده شدن برای “دادن برای گرفتن” است).
- فضایی برای تعامل و ایده ها ایجاد کنید، راه هایی برای فعال کردن نمونه سازی بیابید. سازمانها به طور فزایندهای در حال راهاندازی یا پیوستن به فضاهای سازنده، آزمایشگاههای فابریک و سایر مناطق فیزیکی (و معادلهای آنلاین آنها) هستند تا بهعنوان راهی برای ایجاد نقاط ملاقاتی که در اطراف آن نوآوری اتفاق بیفتد.
- تشخیص دهید که این یک مشارکت است – ” همآفرینی ” کلید اصلی آن است. تحقیقات بارها و بارها قدرت نوآوری کاربر را نشان میدهد – اما محدودیتهای خاص خود را نیز دارد. بهویژه چیزی که به نوآوران کاربر انگیزه میدهد حل مشکل خودشان است – اگر به شما کمک کند، این یک امتیاز خوب است اما ضروری نیست. مبتکران کاربر علاقه ای به حرکت به مقیاس ندارند – و در انجام این کار تجربه ای ندارند. بنابراین یک فرصت واقعی برای تکمیل وجود دارد – کاربران ایدهها و جامعه و بینشهایی را برای حرکت و سازمانها با آوردن منابع، تجربه برای ایجاد مقیاس.
جدول زیر چند نمونه از مکان و نحوه انجام این مکمل را نشان می دهد:
بدون نظر