ممکن است گفتن اینکه نوآوری یک حرفه محافظه کارانه است، غیرضروری تحریک آمیز به نظر می رسد، اما اجازه دهید دلیل این کار را توضیح دهم و در مورد آن چه باید کرد. برخی از چشمگیرترین نوآوری ها در دو دهه گذشته از دو منبع به دست آمده اند: نرم افزار منبع باز و استانداردها. بین این دو فرهنگ فاصله زیادی وجود دارد و اشتراکاتی نیز وجود دارد. نوآوری می تواند از مطالعه آنها چیزهای زیادی بیاموزد.
مقایسه منبع باز و رسانه های اجتماعی به نشان دادن درس 1 کمک خواهد کرد : ایجاد یک جامعه یادگیری قدرتمند و خودانتقادگر.
رسانههای اجتماعی، مانند نوآوری، موضوعی است که در بسیاری از حوزههای مختلف – بازاریابی، نفوذ، شبکههای اجتماعی، وبلاگنویسی – و بخشهای عمودی گسترده میشود. مانند نوآوری، این یک جامعه خودساز است – به این معنی که هر آنچه در آن می گذرد از درون ایجاد می شود. هیچ مدرک رسمی مورد نیاز، هیچ دوره ای برای شرکت، هیچ آزمونی برای قبولی برای بخشی از آن وجود ندارد، بنابراین بسیار فراگیر است. به دلیل آن استاندارد اجرا، استانداردهایی که مردم برای یادگیری در مورد نوآوری به ارمغان می آورند کمی رمز و راز هستند. این یک نتیجه “خوب یا بد” است. از طرفی، داشتن جوامع دسترسی آزاد بسیار خوب است. از طرفی، ما به اندازه کافی در مورد استاندارد قابلیتی که در حال توسعه هستیم نمی دانیم.
آنچه را که ما عمل خوبی میدانیم، بر مطالعات موردی تکیه میکند ، که اغلب، طبیعتاً استثنا هستند. در رسانه های اجتماعی یک مورد محبوب Oreo است. این برند بیسکویت موفق شد از یک چراغ خاموش در Super Bowl 2013 برای تبلیغ خود در توییتر استفاده کند. مثال آموزنده یا تصادفی؟ به هر حال، اکنون موردی است که مردم وقتی از رسانه های اجتماعی بلادرنگ صحبت می کنند به آن اشاره می کنند.
در نرم افزار منبع باز این متفاوت است (و اصول یکسان به مهندسی منبع باز به طور کلی گسترش می یابد). در نرمافزار متنباز، جامعه مشارکتی اکنون بیش از 40 سال تجربه مشترک در ساخت تکنیکهایی دارد که بهترین کد را از جامعه توسعهدهندگان مشارکتکننده دریافت میکنند، که اغلب بدون پول نقد کار میکنند اما اغلب برای ارتقای شهرت خود تلاش میکنند.
ساختارهایی در فعالیتهای منبع باز وجود دارد – برای مثال زمانی که افراد کد تولید میکنند، لزوماً مستقیماً وارد محصول نمیشود. ابتدا توسط همتایان مورد نقد قرار می گیرد. در طی یک دوره زمانی، مجموعه ای از کدها توسط یک committer استفاده می شود که ممکن است در مورد اینکه آیا باید به یک پروژه متعهد شود یا خیر، رای می دهد. این اقدامات باعث ایجاد بحث و اصلاح می شود که اغلب، در واقع معمولاً به پروژه بزرگتری که یک پروژه فرعی منبع باز در آن کمک می کند و رویکرد فلسفی جامعه گسترش می یابد.
در رسانههای اجتماعی و نوآوری، این بحثهای گاهی اوقات فرا انتقادی صورت نمیگیرد. من فکر می کنم این به مشکلات تکرار کمک می کند – ما می بینیم که مواد مشابه زیادی در مورد نحوه انجام نوآوری تولید می شود – و مشکلات کیفیت: موادی که ما تولید می کنیم از نقد جمعی برای تولید چیزی که به تدریج بهتر است استفاده نمی کند، خواه بهتر باشد. تفکر، راهنمایی بهتر، مواد آموزشی بهتر یا جوامع زیرک تر. به طور خلاصه، ما فاقد یک رویکرد منبع باز هستیم، حتی اگر در یک مدل انتشار باز کار کنیم.
مثال دوم استانداردسازی است. درس 2: در جایی که می توانید استاندارد کنید.
چرا تلفن همراه تا این حد فراگیر است؟ بیش از 4.55 میلیارد کاربر تلفن همراه وجود دارد. هیچ فناوری تا به حال به آن نزدیک نشده است، به جز چاه یا گاوآهن. دلیلی وجود دارد و همچنین نشان می دهد که چرا وب تا این حد گسترده است. استانداردسازی است. در زمان 3G و مطمئناً 4G، کم و بیش یک استاندارد جهانی برای نحوه اتصال تلفن ها به شبکه وجود داشت. استانداردها به تحرک مقیاس بیسابقهای دادهاند، در حالی که شبکه جهانی وب در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و +Google پنهان شده است.
متن باز هم استاندارد می کند، اینطور نیست؟ لینوکس یک سیستمعامل بسیار استاندارد است و پلتفرمهایی که مانند اندروید رشد میکنند نیز مبتنی بر استاندارد هستند، اگرچه، بله، شرکتهایی مانند آمازون در مسیر خود حرکت میکنند. قاعده استانداردها به طور کامل در کل اجرا نمی شود.
این دو درس را می توان به عنوان ایجاد یک جامعه یادگیری منبع باز واقعی و استانداردسازی در جایی که می توانید خلاصه کرد.
من اخیراً در مقاله ای در Social Media Today موضوع خودآموزی در رسانه های اجتماعی را بررسی کردم . دلیل نوشتن این است که من در رسانههای اجتماعی احساس کردم که جامعهای پر جنب و جوش در حال تکرار بیش از حد خود است و از روند دشوار به چالش کشیدن افرادی که در مورد آنچه عملکرد اجتماعی خوب است ابراز عقیده میکنند اجتناب میکند.
من همین شکست را در کار در نوآوری احساس می کنم. آیا دستور کار عمومی برای توسعه شیوه های نوآوری بهتر وجود دارد؟ آیا ما به طور جمعی به روشی سالم و انتقادی در جهت آن کار می کنیم؟ آیا ما واقعاً یک جامعه یادگیری باز ایجاد می کنیم و از آن استفاده می کنیم؟ من شک دارم، اگرچه ممکن است استدلال کنید که MOOC در حال شروع به وقوع است و انتشار آزاد قطعاً زنده و شروع کننده است. گرچه عناصر گمشده جامعه و انتقاد هستند، چیزهای خشنی که انتشار باز ما را تشویق می کند از آن اجتناب کنیم.
بدون نظر