شما و همکارانتان چقدر میتوانید دیوانه شوید، قبل از اینکه در معرض خطر دیوانهانگاری، غیرتجاری یا بدتر از آن باشید؟ این سوال احمقانه ای نیست! پاسخ برای پتانسیل نوآوری سازمان شما حیاتی است. اگر مردم نتوانند در تفکر خود دیوانه شوند، هیچ کس هرگز ایده ای واقعا عجیب و غریب را پیشنهاد نمی کند که در ابتدا مبهم به نظر می رسد، اما در نهایت به جرقه یک نوآوری بزرگ تبدیل می شود.
اگر شما یک مدیر نوآوری در یک سازمان متوسط تا بزرگ هستید، احتمال اینکه همکارانتان به طور مرتب ایده های دیوانه کننده با پتانسیل ارائه نکنند، زیاد است. اگر آنها بودند، مدیرعامل شما احساس نمیکرد مجبور به ایجاد یک موقعیت مدیر نوآوری و قرار دادن شما در آن سمت شود! اما احساس خفگی نکنید! مدیر عامل شما شما را در موقعیت مدیریت نوآوری قرار داد زیرا او به شما و من نیز اعتقاد دارد!
بنابراین، برای تشویق مردم به بازی با ایده های دیوانه کننده چه کاری می توانید انجام دهید؟ تعداد انگشت شماری از اقدامات وجود دارد که می توانید انجام دهید.
- بپذیرید که بسیاری از ایده های دیوانه کننده قابل اجرا نخواهند بود.
- مکانی امن برای دیوانه شدن مردم فراهم کنید.
- به افرادی که دیوانه می شوند احترام بگذارید.
- از ابتدا ایده ها را هوشمندانه نقد کنید.
- فرآیندی برای توسعه ایده های خلاقانه داشته باشید که شامل امکان واقعی اجرا باشد.
تصدیق کنید که بسیاری از ایده های
دیوانه وار قابل اجرا نخواهند بود. اشکالی ندارد. اما تعداد کمی از آنها پتانسیل تبدیل شدن به نوآوری های جذاب را خواهند داشت. مردم را تشویق کنید تا ایده های دیوانه کننده ای را در سر بپرورانند، با آنها بازی کنید و آنها را به اشتراک بگذارید. از طریق اشتراک گذاری است که سنگ های بالقوه در نهایت می درخشند. اما قبل از اینکه مردم بتوانند ایده های خود را با همکاران و به خصوص مدیران خود به اشتراک بگذارند، باید احساس کنند که در مکانی امن برای دیوانه شدن هستند.
مکانی امن برای دیوانه شدن
به احتمال زیاد، اکثر همکاران شما از ارائه ایده های دیوانه کننده در جلسات منظم کارکنان احساس امنیت نخواهند کرد. این جلسات احتمالاً یا به عنوان زمانی برای بحث در مورد تجارت جدی یا اتلاف وقت بیهوده تلقی می شوند. هیچ کدام به ویژه برای دیوانگی مساعد نیست. از قضا، جلسات طوفان فکری، به ویژه اگر به طور حرفه ای تسهیل نشده باشند، اغلب برای ایده های دیوانه کننده ناخوشایند هستند. مهم نیست که چقدر مجری ممکن است ادعا کند «همه ایدهها استقبال میشود»، اگر در یک طوفان فکری نشستهاید و به صحبتهای همکارانتان گوش میدهید که ایدههای کلیدی و پیشنهادات غیر الهامبخش را فریاد میزنند، بعید است که پیشنهادی بهخصوص ظالمانه ارائه کنید، درست است؟ علیرغم عنوان طوفان فکری رویداد، ایدهها به وضوح مانند معمول هستند و دیوانگی را شامل نمیشود.
در عوض، جلسات معمول و طوفان فکری داخلی، تیمها را از دفتر خارج میکند و به مکانهای غیرتجاری میبرد تا ایدههای دیوانهکننده را به چشماندازهای دیوانهوار تبدیل کنند. میتوانید از روشهایی مانند تفکر ضد متعارف (ACT) استفاده کنید که به طور فعال مردم را تشویق میکند تا تفکر متعارف را به نفع تفکر دیوانه رد کنند. همچنین میتوانید تمرینها و فعالیتهای مقدماتی را انجام دهید تا افراد از دیوانه بودن احساس راحتی کنند. در نهایت، می توانید تسهیلگرانی را استخدام کنید که کمی دیوانه هستند تا رویدادهای خلاقیت را اجرا کنند.
بهتر است مدیر عامل خود را وادار کنید تا یک skunkworks تأسیس کند که یک واحد تجاری است که تشویق می شود ایده های دیوانه کننده را آزمایش کند، اجازه دارد بسیاری از شکست ها داشته باشد و بدون گذراندن فرآیندهای تأیید معمولی که تمایل به رد ایده های دیوانه کننده دارند، ایده ها را توسعه دهد. .
در یک سطح کوچکتر، به مردم بیاموزید که جملاتی مانند “فقط اینجا با صدای بلند فکر می کنم”، “من یک ایده دیوانه کننده دارم”، “من هنوز فرصتی برای فکر کردن به این موضوع نداشته ام، اما اگر…” عبارات ساده ای مانند این افراد را قادر می سازد تا با ارائه ایده های دیوانه کننده احساس راحتی بیشتری کنند، زیرا آنها تصدیق می کنند که این ایده ممکن است دیوانه کننده باشد.
به مردم احترام بگذارید
اگرچه من هیچ تحقیقی در مورد این موضوع ندیدهام، اما معتقدم میتوان فرض کرد که دلیل اصلی عدم تمایل مردم به اشتراک گذاشتن ایدههای دیوانهکننده در محل کار، ترس از مسخره شدن و تلقی آنها به عنوان دیوانه است. تجربه قبلی مورد تمسخر یا دیدن همکارانی که مورد تمسخر قرار می گیرند، تنها این احساس را تقویت می کند. همکاران شما می خواهند مورد احترام، اعتماد و استقلال قرار بگیرند.
این بدان معنی است که احترام گذاشتن و اعتماد به همکاران و انجام این کار به وضوح بسیار مهم است. اگر آنها احساس احترام و اعتماد کنند، بدون ترس از اینکه به آنها برچسب دیوانه زده شود، به راحتی ایده های دیوانه وار را به اشتراک می گذارند. نیازی به گفتن نیست، شما همیشه باید بین فرد و ایده او تفاوت قائل شوید – و باید اطمینان حاصل کنید که همکاران شما نیز این کار را انجام می دهند. هنگام اظهار نظر یا انتقاد از یک ایده، همیشه از فردی که در پشت ایده است تعریف کنید، این واقعیت را درک کنید که او ایده ای را ارائه کرده است و حتی اگر فکر می کنید ایده او کاملاً افتضاح است، تفکر مشابه را تشویق کنید.
انتقاد هوشمندانه از ایده ها از ابتدا
به لطف طوفان فکری و حل خلاقانه مسئله، ما این تصور پیچ خورده را داریم که نباید ایده ها را نقد کنید – یا حداقل در مورد ایده ها قضاوت کنید – زیرا انتقاد از ایده ها به ایده ها آسیب می رساند و باعث انواع خرابی ها می شود. احتمالاً شامل پایان جهان همانطور که ما می شناسیم. این مضحک است و اهمیت ایده ها را بالاتر از اهمیت افراد قرار می دهد. اینگونه به قضیه نگاه کنید، تصور کنید ایده ای دیوانه وار به رئیس خود پیشنهاد می کنید. در مورد هر یک از این نتایج چه احساسی دارید؟
- رئیس شما می گوید این ایده بسیار خوبی است. با این حال، هیچ چیز دیگری با آن اتفاق نمی افتد. شما دوباره به رئیس خود اشاره می کنید و او دوباره می گوید این ایده بسیار خوبی است. هنوز هیچ اتفاقی نمی افتد.
- رئیس شما به شما می خندد و چیزی نمی گوید.
- رئیس شما برای لحظه ای به این ایده فکر می کند و سپس پنج دلیل برای اینکه چرا فکر می کند این ایده همانطور که گفته شد کار نمی کند را بیان می کند.
هر سه این اقدامات رد ایده شما هستند. در حالی که انتقاد هرگز به اندازه یک تعریف و تمجید خوب نیست، من معتقدم اکثر مردم سناریوی سوم را ترجیح می دهند که در آن رئیس انتقاد متفکرانه ای ارائه می دهد. چرا؟ زیرا انتقاد هوشمندانه و متفکرانه نشان دهنده احترام به پیشنهاد و شخصی است که آن را پیشنهاد کرده است. در واقع، رئیس می گوید: “ایده شما ارزش وقت و توجه من را دارد. ممکن است قابل اجرا نباشد، و در اینجا دلایلی وجود دارد، اما ایده شایسته ای بود.”
البته گزینه دوم بدترین است. خندیدن یک تحقیر است، به خصوص اگر دلیلی ارائه نشود. رفتار طرد کننده ای که فرد را مورد انتقاد قرار می دهد به همان اندازه بد است.
ممکن است گزینه اول بهترین به نظر برسد. با این حال، اگر رئیس صرفاً از ایده ها تعریف کند، اما آنها را نادیده بگیرد، به آنها احترام نمی گذارد. مردم به زودی آن را حل می کنند و از دادن پیشنهادات دیوانه وار دست می کشند. در واقع، آنها ممکن است همه با هم از پیشنهاد ایده خودداری کنند.
در واقع، من فرآیندی را توصیه میکنم که آن را The Cs مینامم: در نظر گرفتن، تعریف کردن و چالش کردن . این یک راه بهتر و انگیزشی بیشتر برای ارائه انتقاد است.
یک فرآیند توسعه و پیاده سازی پایدار داشته باشید
تنها چیزی که واقعاً و واقعاً می تواند افراد را تشویق کند تا ایده های دیوانه وار را به اشتراک بگذارند و آنها را به دیدگاه های خلاقانه تبدیل کنند، این باور است که چشم انداز آنها ممکن است واقعاً محقق شود. حتی اگر تمام مراحل بالا را به درستی انجام دهید، اگر مردم باور نداشته باشند که ایده های دیوانه وار آنها می تواند روز روشن شود، انگیزه خاصی برای به اشتراک گذاشتن و توسعه ایده های خود نخواهند داشت. من در مورد فرآیندی برای اجرای ایده های خلاقانه نوشته ام. و این یک شروع است. با این حال، اگر بتوانید با مدیریت ارشد کار کنید تا یک فرآیند توسعه و اجرای ایده دیوانهکننده مناسب برای ایدههای مخاطرهآمیز و احمقانهتر ایجاد کنید – باز هم بهتر است. چنین طرحی باید فاصله ای را بین کمیته های ایده و تصویب حفظ کند، به مسائل مربوط به ریسک رسیدگی کند و در صورت عدم موفقیت به راحتی از آن عقب نشینی کرد.
اگر بتوانید این مراحل را در سازمان خود اجرا کنید، مردم احساس راحتی بیشتری برای به اشتراک گذاشتن ایده های دیوانه کننده خواهند داشت. اما صبور باش این انتقال یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. برای جذب، پذیرش و در نهایت بهره برداری از رویکرد جدید شما در مورد دیوانگی، همکاران شما زمان خواهند برد. اما بازده، از نظر پتانسیل نوآوری، بسیار زیاد است.
بدون نظر