مایکروویو، پلی دوه و تفلون – چگونه اکتشافات تصادفی به نوآوری دامن می زنند

حوادث رخ خواهند داد – و تا آنجا که به نوآوری مربوط می شود، این چیز خوبی است. در حالی که بیشتر توجه هر فرد تجاری معطوف به ارائه ایده های جدید به بازار یا ایجاد تغییرات هدفمند سیستماتیک و استراتژیک است، مواردی وجود دارد که سرنوشت دست خود را می گیرد. چیزی که ممکن است یک آزمایش شکست خورده یا یک نتیجه عجیب اما در نهایت بی فایده به نظر برسد، گاهی اوقات می تواند مبنای یک نوآوری تغییر دهنده بازی باشد. تاریخ مملو از مثال است – در اینجا سه ​​مورد از شگفت انگیزترین آنها آورده شده است.

1. مایکروفر

پرسی اسپنسر که در سال 1945 روی تجهیزات راداری مبتنی بر مایکروویو در شرکت دفاعی Raytheon کار می کرد، متوجه شد که یک شکلات در جیبش ذوب شده است. او این ارتباط را ایجاد کرد که تابش الکترومغناطیسی را می توان برای پختن غذا مهار کرد و اجاق مایکروویو را توسعه داد.

2. Play-Doh

نه در مورد اخبار فوری نه در مورد نظرات بی اساس.

Kutol Products شرکتی بود که در تلاش بود تا خمیری را بفروشد که در ابتدا در دهه 1930 برای تمیز کردن کاغذ دیواری کثیف تغییر رنگ داده شده توسط دوده و بقایای آتش زغال سنگ اختراع شد. در دهه 1950 تغییرات در گرمایش خانه به این معنی بود که آتش سوزی زغال سنگ در راه بود – و همچنین تجارت Kutol Products. اما ورشکستگی قریب‌الوقوع با کشف پتانسیل کودکان در استفاده از خمیر به عنوان اسباب‌بازی سفالی متوقف شد. Play-Doh با بسته بندی مجدد تا به امروز ادامه دارد و به فرش ها و مبلمان میلیون ها خانه در سراسر جهان راه پیدا کرده است.

3. تفلون

روی پلانکت در سال 1938 روی ترکیبات کلروفلوئوروکربن در آزمایشگاه‌های شرکت شیمیایی DuPont کار می‌کرد و تلاش می‌کرد تا مواد تبرید را بهبود بخشد. هنگامی که برای بررسی نتایج آخرین آزمایش خود بازگشت، از اینکه متوجه شد که یک قوطی دیگر حاوی گاز مورد انتظارش نیست، بلکه مقداری ماده سفید مومی و لغزنده را در خود جای داده بود، به شدت ناامید شد. او برای بازی با این ترکیب وقت گذاشت و به خواص باورنکردنی آن به عنوان یک روان کننده با نقطه ذوب بسیار بالا پی برد – مناسب برای بسیاری از کاربردهای نظامی و در نهایت، ماهیتابه های نچسب. این ترکیب – پلی تترا فلوئورواتیلن – توسط DuPont در سال 1945 با علامت تجاری تفلون شناخته شد.

ما می‌توانیم ویاگرا، پنی سیلین، کورن فلکس، نوار چسب و تعدادی دیگر را به این فهرست اضافه کنیم. همگی نوآوری هایی بودند که بر اثر تصادفات و با نتایج غیرمنتظره موفقیت آمیز (احتمالی) به وجود آمدند.

درس های آموخته شده

در حالی که سرنوشت نقش مهمی در همه این اکتشافات ایفا کرد، روشی که از آنها سرمایه گذاری شد چیزی است که می توانیم از آن بیاموزیم. نظر معروف دانشمند لوئی پاستور که “شانس به نفع ذهن آماده است” نقطه خوبی برای شروع است.

تصادفی نیست که این اکتشافات در شرایطی اتفاق افتاد که افراد مربوطه می‌توانستند بدون ترس از جریمه شدن، کاوش کنند، آزمایش کنند و شکست را بپذیرند. بنابراین ما باید فضا و زمان را برای آزادی تجربی در مدارس و مشاغل خود در نظر بگیریم.

بخشی دیگر از داستان، شناخت نقش سخت کوشی و زمان بندی در نوآوری تصادفی است. بسیاری از تصادفات پس از کشف اولیه، سالها طول کشید تا به خوبی تنظیم شوند.

همچنین، بسیاری از اکتشافات زمانی که برای اولین بار به طور تصادفی به آنها برخورد کردند، نیازی آشکار نداشتند – اغلب تنها بعداً زمانی که نیاز جایگزین پدیدار شد یا ایجاد شد، پتانسیل واقعی نوآوری آشکار می شود. نه تنها این نیاز متفاوت اغلب از جهت بسیار متفاوتی می آید، بلکه اغلب توسط خود محصول ایجاد می شود.

به عنوان مثال، در سال 1942، هری کوور در آزمایشگاه های Eastman Kodak کار می کرد و سعی می کرد ماده ای را برای یک دید تفنگ دقیق کامل کند. ترکیب سیانواکریلاتی که او با آن آزمایش کرد یک ناامیدی تلخ بود – به هر چیزی که لمس می کرد چسبید. با این حال، شش سال بعد، در حالی که سعی می کرد از آن برای سایبان کابین خلبان استفاده کند، متوجه شد که قدرت اتصال فوق العاده قوی می تواند کاربرد متفاوتی داشته باشد و Superglue متولد شد. نسخه نهایی محصول او 16 سال پس از آزمایش های اولیه او وارد بازار شد.

از سوی دیگر، اسپنس سیلور در سال 1968 در آزمایشگاه های 3M کار می کرد و سعی می کرد یک چسب فوق العاده قوی تولید کند که به طور تصادفی یک چسب غیر چسبنده و قابل استفاده مجدد ایجاد کرد. پس از تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن روسای خود با آن، سیلور یک برخورد شانسی با آرتور فرای داشت که ایده استفاده از آن برای لنگر انداختن نشانک‌های خود را به ذهن متبادر کرد. بقیه تاریخچه یادداشت Post-it است .

این یک کلید مهم دیگر برای نوآوری موفق – اتصال است. برای استفاده حداکثری از تصادفات خود، می‌توانیم کارهای بسیار بدتری نسبت به اینکه مطمئن شویم آنها به طور گسترده منتشر می‌شوند، انجام دهیم تا دیگران – که ممکن است بتوانند آن‌ها را به گونه‌ای متفاوت به کار ببرند – در مورد آنها بدانند.

این روزها برخوردهای شانسی و جلسات خوش شانس را می توان توسط طیف گسترده ای از کارگزاران، از سازمان هایی مانند 100% Open یا InnovationXchange – که به عنوان واسطه بین سازمان ها و افرادی که مایل به اشتراک گذاری دانش هستند عمل می کنند – تا بازارهای نوآوری مانند InnoCentive و NineSigma افزایش داد . اما در حالی که فناوری ممکن است این ارتباطات را آسان‌تر کند، چالش اساسی یکسان است: تبدیل اکتشافات تصادفی که نیازهای ناشناخته را برآورده می‌کنند به نوآوری‌هایی که مردم نمی‌توانند دنیا را بدون آن تصور کنند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *