تصور کنید که هزاران دستگاه بی سیم را به مغز خود تزریق می کنید و از آنها برای نظارت بر فعالیت آن و تأثیر مستقیم بر اعمال آن استفاده می کنید. به نظر چیزهای علمی تخیلی است، و در حال حاضر هنوز هم هست – اما احتمالاً برای مدت طولانی نه.
تحقیقات مغز در حال حاضر در حال انجام است. و از آنجایی که به طور گستردهتری با پیشرفتهای علم و فناوری همگرا میشود، آنچه را که احتمالاً در آینده نزدیک میتوانیم به دست آوریم، دگرگون میکند.
نوید درمانهای مؤثرتر برای اختلالات عصبی و روانشناختی ناتوانکننده مانند صرع ، بیماری پارکینسون و افسردگی است. اما فنآوریهای جدید مغز به طور فزایندهای این پتانسیل را خواهند داشت که چگونه فکر، احساس، رفتار و حتی درک خود و دیگران در اطرافش را تغییر دهند – و نه لزوماً به روشهایی که تحت کنترل آنها یا با رضایت آنها باشد.
اینجاست که همه چیز از نظر اخلاقی ناراحت کننده می شود.
به دلیل نگرانی هایی از این دست، آکادمی ملی علوم، مهندسی و پزشکی ایالات متحده (NAS) این هفته نشستی از کارشناسان را در مورد نوآوری مسئولانه در علم مغز برگزار می کند.
حسگرهای «گرد و غبار عصبی» برکلی یکی از آخرین پیشرفتهای نوروتکنولوژی است.
الان فناوری های عصبی کجا هستند؟
تحقیقات مغز با پیشرفتهایی در «تکنولوژیهای عصبی» پیوند نزدیکی دارد که نه تنها به ما در مطالعه عملکرد درونی مغز کمک میکند، بلکه روشهای تعامل و تأثیرگذاری بر آن را نیز تغییر میدهد.
به عنوان مثال، محققان دانشگاه کالیفرنیا برکلی اخیراً اولین آزمایشات روی حیوانات را منتشر کردند که آنها آن را “غبار عصبی” می نامند – حسگرهای کاشته شده به اندازه میلی متر. آنها این حسگرها را در اعصاب و ماهیچههای موشها قرار دادند و نشان دادند که این حسگرهای مینیاتوری با انرژی بیسیم و متصل میتوانند فعالیت عصبی را نظارت کنند. با این حال، هدف بلندمدت وارد کردن هزاران ذره غبار عصبی به مغز انسان است .
سنسورهای UC Berkeley هنوز نسبتاً بزرگ هستند و به اندازه یک تکه شن درشت هستند و فقط از آنچه در اطراف آنها اتفاق می افتد گزارش می دهند. با این حال، پیشرفتها در ساخت مقیاس نانو احتمالاً کوچکسازی بیشتر آنها را ممکن میسازد. (محققان تخمین میزنند که میتوان آنها را نازکتر از موی انسان کرد.) و در آینده، ترکیب آنها با فناوریهایی مانند اپتوژنتیک – با استفاده از نور برای تحریک نورونهای اصلاحشده ژنتیکی – میتواند بازجویی و کنترل بیسیم مغز را فعال کند.
با استفاده از این روش، نسلهای آینده غبار عصبی میتوانند نحوه مدیریت اختلالات عصبی مزمن را تغییر دهند. آنها همچنین میتوانند رابطهای سختافزاری مغز و رایانه را فعال کنند ( انگیزه اصلی این تحقیق )، یا حتی برای تقویت توانایی شناختی و اصلاح رفتار مورد استفاده قرار گیرند.
جیسون رید/ رویترز
در سال 2013، پرزیدنت اوباما طرح چند ساله مغز ایالات متحده (تحقیقات مغز از طریق پیشرفت فناوریهای عصبی نوآورانه) را راهاندازی کرد. در همان سال، کمیسیون اروپا پروژه مغز انسان را با تمرکز بر پیشرفت تحقیقات مغز، علوم اعصاب شناختی و محاسبات الهام گرفته از مغز راه اندازی کرد. همچنین در چین ، ژاپن ، کره ، آمریکای لاتین ، اسرائیل ، سوئیس ، کانادا و حتی کوبا ابتکارات پژوهشی فعالی در زمینه مغز وجود دارد .
اینها با هم نشاندهنده تلاشی نوظهور و هماهنگ در سطح جهانی برای درک بهتر نحوه عملکرد مغز هستند، بلکه برای یافتن راههای جدیدی برای کنترل و تقویت آن (به ویژه در درمان و پیشگیری از بیماری). برای ارتباط با آن؛ و برای ساخت کامپیوترها و دیگر سیستم های مصنوعی که از آن الهام گرفته شده اند.
فناوری پیشرفته با سوالات اخلاقی همراه است
کارگاه این هفته NAS – سازماندهی شده توسط سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و با حمایت بنیاد ملی علوم و موسسه اصلی من دانشگاه ایالتی آریزونا – اولین گردهمایی کارشناسان برای بحث در مورد اخلاق فناوری های مغز نیست. در واقع یک جامعه بین المللی فعال از کارشناسان وجود دارد که به «اخلاق عصبی» می پردازند.
بسیاری از این ابتکارات علمی دارای یک جزء اخلاقی برجسته هستند. به عنوان مثال، ابتکار BRAIN ایالات متحده شامل یک گروه کاری اخلاق اعصاب است، در حالی که پروژه مغز انسان EC از یک نقشه اخلاقی برای هدایت تحقیق و توسعه استفاده می کند. اینها و دیگران با چالش های بزرگ توسعه فناوری های عصبی آینده به طور مسئولانه دست و پنجه نرم می کنند.
در مقابل این پسزمینه است که کارگاه NAS برای درک بهتر فرصتها و چالشهای اجتماعی و اخلاقی ناشی از تحقیقات جهانی مغز و فناوریهای عصبی آغاز میشود. هدف این است که راههایی را شناسایی کنیم که اطمینان حاصل شود این فناوریها به روشهایی توسعه مییابند که پاسخگوی نیازها، خواستهها و نگرانیهای اجتماعی باشد. و این در زمانی اتفاق می افتد که تحقیقات مغزی شروع به باز کردن احتمالات رادیکال جدیدی می کند که تنها چند سال پیش بسیار فراتر از درک ما بود.
Eric Wassermann، MD ، CC BY
به عنوان مثال، در سال 2010، محققان MIT نشان دادند که تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال یا TMS – یک فناوری عصبی غیرتهاجمی – می تواند به طور موقت قضاوت اخلاقی افراد را تغییر دهد . روش غیرتهاجمی دیگری به نام تحریک جریان مستقیم ترانس کرانیال (tDCS) جریان های الکتریکی سطح پایین را از طریق الکترودهای روی پوست سر به مغز می رساند. این به عنوان درمانی برای شرایط بالینی از افسردگی گرفته تا درد مزمن مورد بررسی قرار گرفته است – در حالی که قبلاً در محصولات مصرفی و توسط افرادی که خودتان آن را انجام می دهند استفاده می شود تا ظاهراً تغییراتی را در وضعیت ذهنی و توانایی خود ایجاد کند.
همانطور که قابلیتهای فعلی با استفاده از TMS و tDCS خام هستند، مردم را وادار میکنند تا در مورد توسعه و استفاده مسئولانه از فناوریهایی فکر کنند که توانایی تغییر رفتار، شخصیت و توانایی تفکر را دارند. و پرسشهای اخلاقی که آنها مطرح میکنند چندان ساده نیست.
به عنوان مثال، آیا دانشآموزان باید در حین استفاده از tDCS در امتحان شرکت کنند؟ آیا معلمان باید بتوانند از tDCS در کلاس درس استفاده کنند؟ آیا باید از TMS برای جلوگیری از تداخل قضاوت اخلاقی سرباز در عملیات نظامی استفاده کرد؟
این سؤالات و سؤالات مشابه با آنچه در حال حاضر ممکن است دست و پنجه نرم می کنند. به همان اندازه که پیچیده هستند، در برابر چالشهایی که فناوریهای عصبی در حال ظهور احتمالاً ایجاد میکنند، رنگ پریدهاند.
در حال آماده شدن برای آنچه در آینده است
از آنجایی که تحقیقات منجر به درک فزایندهای پیچیده و دقیق از نحوه عملکرد مغز ما میشود، احتمالاً فناوریهای عصبی مرتبط نیز به همان اندازه پیچیده میشوند. همانطور که آنها انجام می دهند، توانایی های ما برای کنترل دقیق عملکرد، تفکر، رفتار و شخصیت بسیار فراتر از آنچه در حال حاضر ممکن است گسترش می یابد.
برای درک چالشهای اخلاقی و اجتماعی در حال ظهور که چنین قابلیتهایی به طور بالقوه ایجاد میکنند، این سناریوی گمانهزنی در آینده نزدیک را در نظر بگیرید:
تصور کنید که ظرف چند سال، گرد و غبار عصبی UC Berkeley با موفقیت کوچک شده و با اپتوژنتیک ترکیب شده است و به هزاران دستگاه به اندازه میکرومتر اجازه می دهد تا از طریق مغز فردی بذر شوند که قادر به نظارت و تأثیرگذاری بر عملکردهای موضعی مغز هستند. حال تصور کنید این شبکه از فرستنده های عصبی به صورت بی سیم به یک کامپیوتر خارجی و از آنجا به اینترنت متصل است.
چنین شبکهای – پیشنمایش خامی از «توری عصبی» نویسنده داستانهای علمی تخیلی ایین ام بنکس (مفهومی که قبلاً توجه ایلان ماسک را به خود جلب کرده است ) – میتواند در تشخیص و درمان بیماریهای عصبی انقلابی ایجاد کند و به طور بالقوه کیفیت زندگی را بهبود بخشد. میلیون ها نفر این دستگاههای خارجی را قادر میسازد که از طریق فکر کنترل شوند و مغزهای شبکهشده را به طور مؤثر در اینترنت اشیا ادغام کنند. این می تواند به غلبه بر توانایی های فیزیکی محدود برای برخی افراد کمک کند. و به طور بالقوه سطوح بیسابقهای از ارتقای شناختی را فراهم میکند و به افراد اجازه میدهد مستقیماً با هوش مصنوعی مبتنی بر ابر و سایر سیستمهای آنلاین ارتباط برقرار کنند.
فکر کنید سیری اپل یا اکو آمازون به مغز شما متصل شده است، و شروع به دریافت ایده می کنید.
با این حال، این فناوری عصبی – که تقریباً در دسترس قابلیتهای تکنولوژیکی فعلی است – بدون خطر نخواهد بود. این خطرات میتوانند اجتماعی باشند – شکاف اجتماعی-اقتصادی رو به رشدی که احتمالاً بین آنهایی که عصبی هستند و کسانی که نیستند. یا ممکن است به حریم خصوصی و استقلال مرتبط باشند – شاید توانایی کارفرمایان و مجریان قانون برای نظارت و حتی تغییر افکار و احساسات. این نوآوری ممکن است رفاه شخصی و انسجام اجتماعی را از طریق سوء مصرف سایبری (فرضی) تهدید کند، جایی که کد مستقیم به مغز جایگزین مواد روانگردان می شود. این می تواند کاربران را در برابر حملات سایبری عصبی بسیار آسیب پذیر کند.
البته، پیشبینی و پاسخ به ریسکهای احتمالی آتی مملو از مشکلات است و به همان اندازه که به تواناییهای فناوریهای نوظهور برای آسیب رساندن به آنها بستگی دارد، به این بستگی دارد که چه کسی چه ریسکی (و برای چه کسی) در نظر میگیرد. با این حال، اجتناب از پتانسیل مخرب احتمالی فناوریهای عصبی در آینده نزدیک دشوار است. بنابراین نیاز فوری به پرداختن به – به عنوان یک جامعه – که می خواهیم آینده فناوری های مغز چگونه باشد.
با حرکت رو به جلو، توسعه اخلاقی و مسئولانه فناوری های نوظهور مغز نیازمند تفکر جدید، همراه با سرمایه گذاری قابل توجه، در مورد اینکه چه چیزی ممکن است اشتباه باشد، و چگونه از آن اجتناب شود، نیاز دارد. در اینجا، ما میتوانیم از تفکر در مورد نوآوری مسئولانه و اخلاقی که پیرامون DNA نوترکیب ، فناوری نانو ، مهندسی زمین و سایر حوزههای پیشرفته علم و فناوری آشکار شده است، بیاموزیم.
برای توسعه فناوریهای مغزی آینده، هم به طور موفقیتآمیز و هم مسئولانه، باید این کار را به گونهای انجام دهیم که از دامهای احتمالی جلوگیری کنیم و در عین حال نوآوری را خفه نکنیم. ما به رویکردهایی نیاز داریم که تضمین کند مردم عادی به راحتی می توانند دریابند که چگونه این فناوری ها ممکن است بر زندگی آنها تأثیر بگذارند – و آنها باید در نحوه استفاده از آنها نظر داشته باشند.
همه اینها لزوما آسان نخواهد بود – نوآوری مسئولانه به ندرت انجام می شود. اما از طریق ابتکاراتی مانند کارگاه NAS این هفته و موارد دیگر، ما این فرصت را داریم که فناوریهای مغزی را توسعه دهیم که عمیقاً سودمند هستند، بدون اینکه در یک میدان مین اخلاقی گرفتار شویم.
بدون نظر