مدتی است که ما در مورد این شرکت به عنوان متخلخل تر یا خارجی صحبت کرده ایم. به عبارت دیگر، شرکت دیگر نمی‌تواند مانند گذشته خودکفا باشد.

نوآوری باز نمونه ای از آن است – این نوآوری در مجموعه بازتر روابطی که شرکت ها اکنون به دنبال آن هستند، رشد می کند. باز بودن یک ویژگی متقابل دارد – اطلاعات، اینکه چه کسی آن را از شما به دست می آورد و چه کسی آن را دریافت می کنید.

نوآوران تمایل دارند به نوآوری باز به عنوان یک دستاورد، به عنوان یک هدف، مکانی برای رسیدن به آن فکر کنند. ممکن است اما، واقعا، چه کسی این کار را به طور سیستماتیک و تکراری انجام می دهد؟ به عبارت دیگر کجا یک فرآیند است؟

وقتی به “باز” ​​فکر می کنیم، ایده خوبی است که در زمینه وسیع تری به آن فکر کنیم. شرکت‌ها از طریق رسانه‌های اجتماعی، ابر، از طریق زنجیره‌های تامین جدید و از طریق روابط فعال‌تری که با مشتریان در حال توسعه هستند، باز هستند.

هوش از لبه

همه اینها مجموعه جدیدی از سؤالات را ایجاد می کند. چگونه می‌توانید از لبه یک سازمان اطلاعات کسب کنید، آن نقاط همگرایی که در آن کارکنان فروش با مشتریان تعامل دارند، مشتریان در حال تعامل در جوامع هستند، جایی که تامین‌کنندگان در حال ابداع نوآوری‌های خود هستند که به نوبه خود فرصت‌های جدیدی را برای شما ایجاد می‌کنند؟

این مهم است زیرا باور جدید در نوآوری سرعت است. اخیراً در صحبت با پل مولر در HP، او به من گفت که آنها تخمین می زنند که به روز رسانی های محصول طی شش سال آینده حدود 30 برابر افزایش می یابد. این را به گونه ای دیگر بیان کنید و محصول متوسط ​​حدود 120 به روز رسانی در سال خواهد داشت – هر سه روز یک بار.

لحظه مرگبار در نوآوری با اینترنت اشیا همراه می شود زیرا چیزهایی که ارتباط برقرار می کنند می توانند به شما بگویند که آنها و اجزای آنها چگونه عمل می کنند. آنها می توانند یک دستور کار نوآوری تعیین کنند که با نوآوری که ممکن است بخواهیم تنظیم کنیم رقابت کند. حداقل، آنها رشته های نوآوری را در یک سازمان چند برابر می کنند. و از آنجا که آنها جمع آوری داده ها را خودکار می کنند، رقیبی برای هوش انسانی هستند.

برای مثال، می‌توان داده‌های بیشتری را در مورد عملکرد مثلاً یک مدل خودروی جدید به‌دست آورد که به نوبه خود نیاز به اصلاح قطعات بالقوه معیوب یا غیربهینه را در شرایط محیطی متفاوت، نمونه‌برداری از سراسر جهان، نشان دهد.

همانطور که ما به این سرعت تغییر شتاب یافته جدید در حال گذار هستیم، به اطلاعات بیشتری با ماهیت استراتژیک و مخرب نیاز داریم.

فاجعه بار خواهد بود که نقشه راه کسب و کار اعضای یک اکوسیستم را ندانیم. اتفاقی از این دست برای ویندوز XP افتاد. این فقط الزامات جمعیت تجاری را برآورده نمی کرد. ویستا هم آن را منفجر کرد. هر دو در پایان دورانی طراحی شدند که مایکروسافت نحوه عملکرد سیستم عامل ها و مرورگرها را دیکته می کرد.

در دنیای بازتر، از قضا، دستیابی به هوش دشوارتر است. پلتفرم‌های نوآوری در حال حاضر بخشی از هوش لبه‌ای را از طریق چالش‌ها انتخاب می‌کنند. آیا این به اندازه کافی خوب است؟

این یک مسیر غیر مستقیم دسترسی به اطلاعات مهم است. برای مثال یک چالش ممکن است توجه فردی در سازمان را جلب کند که اخیراً با یک تامین کننده با ایده های جدید جالب صحبت کرده است. اما آن شخص ممکن است چالش را نبیند یا گفتگو را ربط دهد. این خیلی خطرناک است که نمی توان آن را جدی گرفت. وابستگی زیادی به پارادایم کسب و کار اجتماعی دارد که در آن تعداد زیادی کارمند به اشتراک می گذارند…. درست!

برای تبدیل شدن به شرکت کنندگان با هوش برتر، کارمندان و شرکا به زمینه نیاز دارند. هیچ چیز در دنیای کار بدتر از شرطی برای مشارکت یا مشارکت در زمانی که زمینه نامشخص است وجود ندارد.

نقشه اختلال

دیدگاه خود من در این مورد این است که شرکت ها باید نقشه های اختلال خود را حفظ کنند. منظور من این است که هر جنبه ای از فعالیت های یک شرکت باید به عنوان یک دارایی قابل اخلال در نظر گرفته شود.

باندهای تناسب اندام

یک محصول اصلی مانند یک گروه تناسب اندام، یک حوزه نسبتاً جدید کسب و کار را در نظر بگیرید. این اختلال به زودی از لباس های هوشمند ایجاد می شود. لباس‌هایی که می‌توانند انرژی را از گرما و حرکت بدن گرفته تا باتری‌هایی را تامین کنند که با حسگرهایی که فعالیت بدن را ثبت می‌کنند توزیع می‌شوند. یا از ساعت یا گاز می آید؟

یک شرکت در گروه های تناسب اندام باید نقشه اختلالی را حفظ کند که همه بازیکنان لباس و دستگاه های بدن را در نظر بگیرد. همچنین ممکن است نیاز به درک اختلالات در مواد جدید، عمر باتری، تکنیک های چاپ سه بعدی داشته باشد که به راحتی می توانند اجزای الکترونیکی را به شکل دایره ای به هم بچسبانند یا وسایل الکترونیکی چاپی را که نمایشگرهای یکبار مصرف ایجاد می کنند. این تنها یک عنصر کوچک از چشم انداز اختلال است که نیاز به نقشه برداری دارد.

با چنین شرایطی کارکنان می توانند وارد عمل شوند. می توان چالش های اطلاعاتی را برطرف کرد. و پلتفرم‌هایی مانند HYPE می‌توانند راه‌هایی برای به‌روزرسانی نقشه‌ها با یک کانال تا سطوح مربوطه تصمیم‌گیری ابداع کنند. پلت فرم نوآوری به عنوان یک ابزار هوشمند سازمانی.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *