تلاش استرالیا برای توسعه یک اکوسیستم نوآوری قوی تر، تمرکز فزاینده ای بر سیستم مالیات بر درآمد داشته است، و اینکه آیا باید از آن به عنوان اهرمی برای کمک به دستیابی به این هدف استفاده شود.
برخی استدلال کرده اند که دولت نباید از مشوق های مالیاتی برای تحریک تغییرات مورد نیاز برای تبدیل استرالیا به یک مرکز نوآوری استفاده کند. این دیدگاه بر این استدلال استوار است که مشوق های مالیاتی هرگز در موفقیت سیلیکون ولی یا اکوسیستم های نوآوری اسرائیل نقشی اساسی نداشته است. با این حال، تحلیل کمی در مورد این که چرا چنین است وجود دارد و هیچ کس در مورد اینکه آیا این قیاس برای استرالیا مناسب است یا خیر متوقف نشده است.
استرالیا اکنون در موقعیت بسیار متفاوتی با موقعیت ایالات متحده از دهه 1970 تا 2000 قرار دارد، زمانی که سیلیکون ولی بزرگترین مرحله توسعه خود را پشت سر گذاشت. یکی از بخش های این تفاوت میزان هزینه های نظامی موجود برای سرمایه گذاری در فناوری است.
در ایالات متحده، بین سال های 1970 و 1992، کمترین سطح هزینه های نظامی به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی 4.6 درصد بود. در آغاز دهه 1970، این سطح بسیار بالاتر بود (7.8٪) و این کاهش نسبت به سطح در دهه 1960 بود (در سال 1962 و 1968، سطح به ترتیب 9.0٪ و 9.1٪ بود). بین سالهای 1992 و 2001 در ایالات متحده، سطح به طور پیوسته از 4.3٪ به 2.9٪ کاهش یافت.
اروپایی ها، خبرنامه هفتگی ما را با تجزیه و تحلیل از محققان اروپایی دریافت کنید
دلایل مختلفی برای نوسانات در طول زمان وجود دارد، از جمله درگیری در جنگ (جنگ سرد و جنگ ویتنام) و تغییرات بین دولت های دموکرات و جمهوری خواه. اما نکته گستردهتر این است که پایه هزینههای نظامی در ایالات متحده در مرحله حیاتی در توسعه سیلیکون ولی بسیار بالا بود. همین امر در مورد هزینه های نظامی در اسرائیل نیز صادق است – در سال 2014، هزینه های نظامی 5.2 درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می داد. این کمترین میزان هزینه های نظامی در این کشور در حداقل 15 سال گذشته است.
در مقام مقایسه، سطح استرالیا در سال 2014 بسیار پایین تر و 1.8 درصد از تولید ناخالص داخلی بود. این چیزی نزدیک به سطوح تاریخی در ایالات متحده یا سطوح نسبتاً اخیر در اسرائیل نیست. در حالی که تنها بخش کوچکی از هزینههای نظامی در فناوریهای جدید در هر کشوری سرمایهگذاری میشود، کشورهایی که سطوح بالایی از هزینههای نظامی داشتهاند، سطوح بالاتری از سرمایهگذاری در فناوری جدید داشتهاند.
زیردریایی ها به تنهایی این کار را نمی کنند
برخی اشاره کرده اند که با توجه به اهمیت سرمایه گذاری نظامی برای اکوسیستم های دره سیلیکون و اسرائیل، قرارداد بعدی زیردریایی استرالیا حیاتی است. با این حال، بعید است که یک قرارداد برای توسعه فناوریهایی که میتواند چشمانداز موجود را بهطور چشمگیری تغییر دهد و ستون فقراتی برای آینده نوآوری در استرالیا ایجاد کند، کافی نباشد. (هیچ فشاری وجود ندارد، درست است؟) این همچنین یک سوال گسترده تر را در مورد اینکه آیا ممکن است استرالیا سطح فعلی هزینه های نظامی خود را افزایش دهد و آیا این همان چیزی است که ما می خواهیم ایجاد می کند.
علاوه بر تفاوت بین هزینه های نظامی در استرالیا و ایالات متحده، تفاوت زیادی در مقیاس تولید ناخالص داخلی وجود دارد. در سال 2014، تولید ناخالص داخلی استرالیا تقریباً 1.454 تریلیون دلار و تولید ناخالص داخلی ایالات متحده 17.419 تریلیون دلار بود. مقیاس خالص تولید ناخالص داخلی ایالات متحده به دلیل نرخ شکست استارتاپ ها قابل توجه است. به طور حکایتی، نرخ شکست استارت آپ های فناوری در ایالات متحده حدود 90٪ است. سرمایه زیادی در تلاش برای یافتن فیس بوک یا اسنپ چت بعدی از دست می رود. مقیاس به نوآوری کمک می کند.
علاوه بر این، بخش مهمی از موفقیت استارت آپ های ایالات متحده، مقیاس بازار داخلی آنها بوده است. صادرات به بازارهای بین المللی بسیار دیرتر انجام می شود (اگرچه این تاخیر زمانی در دهه 1980 بیشتر از الان بود).
در استرالیا، اندازه نسبتاً کوچک بازار داخلی به این معنی است که استارتاپهای استرالیایی در چرخه عمر خود نیاز به صادرات دارند. ایان ماکسول قبلاً پیشنهاد کرده بود که اگر استارتآپها توسط بخش شرکتی خریداری شوند، یک بخش فناوری استارتآپ در استرالیا میتواند موفقیتآمیز باشد و شرکتهای مستقر سپس فرآیند تجاریسازی و صادرات این فرآیند یا فناوری را در سطح جهانی طی کنند. این نکته ارزش بررسی بیشتر را دارد. نکته گستردهتر او – اینکه استرالیا باید به طور متفاوتی نسبت به ایالات متحده به مشکل برخورد کند – قانعکننده است با توجه به اینکه ما در حال ساختن از پایه متفاوت، در شرایط مختلف و با پارامترهای بسیار متفاوت هستیم. ما باید با نقاط قوت خود کار کنیم.
با توجه به ارقام بالا، بسیار بعید است که سرمایه گذاری صرف هزینه های نظامی بتواند اکوسیستم نوآوری در استرالیا را حفظ کند. با توجه به سرمایه مورد نیاز برای تجاری سازی تحقیق و نوآوری و اندازه اقتصادمان، ما باید در مورد چگونگی هدایت سرمایه به سمت چنین اکوسیستمی هوشمندانه عمل کنیم.
امتیازات مالیاتی ممکن است گلوله نقره ای نباشد. بر اساس تجارب گذشته، به عنوان مثال با امتیازاتی برای فیلم، تحقیق و توسعه و اوراق قرضه زیرساخت، هرگونه امتیاز باید به شدت کنترل شود تا از دستکاری و اجتناب جلوگیری شود. با این حال، عاقلانه نیست که سیستم مالیاتی را به عنوان نقشی در دستیابی به تغییر اقتصادی مورد نظر ما کاملاً نادیده بگیریم.
یکی از ایدههایی که ارزش بررسی بیشتر دارد این است که آیا ایجاد تعادل مجدد بین سطح امتیازات و یارانههایی که در حال حاضر به افراد اختصاص داده میشود و آنهایی که به سمت وسایل نقلیه تجاری هدایت میشوند، ارزشمند است، حتی اگر این فقط موقتی باشد. منطق این است که یک بخش خصوصی شکوفا و مولد ممکن است نیاز به ارائه برخی از مزایای افراد را از بین ببرد یا مسئولیت آن را بر عهده بگیرد. به نظر می رسد که بریتانیا با این استراتژی موفقیت هایی داشته است.
در این راستا، برخی اخیراً استدلال کردهاند که درآمد از دست رفته به دلیل چرخش منفی و سرمایهگذاری در املاک و مستغلات که تشویق شده است بهتر است به سمت بخش استارتآپ هدایت شود.
در سال 2015، NATSEM تخمین زد که استرالیا در حال حاضر هر سال 3.7 میلیارد دلار استرالیا از درآمد خود صرف نظر می کند تا از تخصیص منفی املاک مسکونی (7.7 میلیارد دلار استرالیا همراه با تخفیف CGT) و همچنین شواهدی وجود دارد که تجهیز منفی عمدتاً به نفع مالیات دهندگان با درآمد بالاتر است.
لغو گاو مقدس مالیاتی استرالیایی که دارای دنده منفی است، نامحبوب خواهد بود. اما اگر واقعاً میخواهیم سرمایهگذاری را به سمت نوآوری هدایت کنیم، این نوع تغییری است که باید در نظر بگیریم.
بدون نظر