همه چیز را زیر سوال ببرید واقعا این تمام چیزی است که باید از این مقاله دریافت کنید. بنابراین، اگر عجله دارید، لطفاً آن را لایک کنید، آن را به اشتراک بگذارید و به هر چیزی که شما را مشغول می کند ادامه دهید. اما اگر فرصت دارید، به من اجازه دهید توضیح دهم که چرا زیر سوال بردن همه چیز برای خلاقیت ضروری است، برای نوآوری حیاتی است و به طور کلی یک کار واقعاً بسیار خوب است.
بدون سند
اخیراً یکی از دوستان، که قبلاً بیشتر از الان به قضاوت او احترام میگذاشتم، از طریق فیسبوک پستی در وبلاگ خود درباره ویژگیهای افراد خلاق به اشتراک گذاشت. من پست را خواندم و مانند بسیاری از آثار با عنوان مشابه، فهرستی از ویژگی های مثبت بود که احتمالاً نسخه ایده آلی از نویسنده را توصیف می کرد. با این حال، فاقد هرگونه مرجع، منبع یا استدلال منطقی برای پشتیبانی از هر یک از ویژگی های خلاق ذکر شده بود. با این وجود، نویسنده یک اردک باهوش است. ویژگی های ادعا شده بسیار کلی و مثبت بود. فکر میکنم بسیاری از افراد پست وبلاگ را خواندهاند، ویژگیها را شناسایی کردهاند و میگویند: “هی، شبیه من است! من باید خلاق باشم.” بسیاری از خوانندگان این پست را در فیس بوک لایک کردند و به اشتراک گذاشتند.
از قضا، یکی از ویژگی هایی که در این پست توضیح داده شد این بود که “افراد خلاق همیشه چیزها را زیر سوال می برند.” احتمالاً منظور نویسنده در واقع “افراد خلاق همیشه علاوه بر صحت پست وبلاگ من، چیزهایی را زیر سوال می برند.” من عصبانی بودم. خوب یا بد، من وارد دنیای پست و زشت کامنت گذاری وبلاگ شدم و چیزی شبیه این نوشتم: “این پست نمونه ای از چنین پست هایی است، کاملا تایید نشده است، فاقد منابع است، هیچ مرجعی ندارد و حتی استدلال منطقی برای آن ارائه نمی کند. ادعاها.” جای تعجب نیست که تعدادی از افراد به شدت از نظرات من انتقاد کردند که قابل درک است. با زیر سوال بردن مقاله، خلاقیت آنها را زیر سوال بردم. با این حال، آنها به وضوح پست وبلاگ را زیر سوال نمی بردند.
این یک اشتباه است. ناکامی در زیر سوال بردن چیزها عواقبی دارد همانطور که انگلیسی ها به سرعت در حال کشف آن هستند.
عواقب
در ژوئن 2016، بریتانیا در یک همه پرسی در مورد ماندن یا عدم عضویت در اتحادیه اروپا رای داد . سیاستمدارانی که برگزیت (خروج بریتانیا) را ترویج میکنند، ادعا کردند که خروج از اتحادیه اروپا، بریتانیا را به مکانی مرفهتر و آزادتر تبدیل میکند که عاری از مهاجران، بسیار سفیدتر خواهد بود و شکوه گمشدهاش را باز خواهد یافت. این سیاستمداران قول دادند که 350 میلیون پوند در هفته که بریتانیا به اتحادیه اروپا می پردازد می تواند به جای آن به خدمات بهداشت ملی (NHS) سرازیر شود. کمپین طرفدار برگزیت بر حسب احساسات قوی بود و در حقیقت کوتاه بود. متأسفانه، این برای متقاعد کردن 52 درصد از جمعیت کافی بود.
در یک ماه پس از رفراندوم، اقتصاد بریتانیا آسیب دیده است، بورس اوراق بهادار ضررهای قابل توجهی را تجربه کرده است و پوند حدود 30 درصد از ارزش خود را در برابر دلار از دست داده است. در همین حال، کشور سفیدتر نیست، هیچ شکوه از دست رفته ای را به دست نیاورده است (در واقع، اگر چیزی شبیه به مایه خنده شده باشد) و کسانی که برکسیت را تبلیغ می کنند اعتراف کرده اند که در واقع نمی توانند پولی را به NHS بریزند. هنوز هم مهاجرانی در این کشور زندگی می کنند.
به طور خلاصه، از آنجایی که بسیاری از رای دهندگان نه تنها وعده های تبلیغاتی حامی برگزیت، بلکه آنچه برگزیت در واقع به آن اشاره می کند، زیر سوال نبردند، اقتصاد بریتانیا به هم ریخته است، اقتصاد اتحادیه اروپا در وضعیت بدی قرار دارد و حتی اقتصاد جهانی نیز آسیب دیده است. در واقع، تنها پس از رای گیری، زمانی که اخبار گزارش دادند که پوند و بازار سهام هر دو در حال سقوط آزاد هستند، بسیاری از مردم شروع به این سوال کردند که رابطه بریتانیا چیست.
متأسفانه، بسیاری از این رای دهندگان از نظر مالی آسیب خواهند دید و انتظار می رود طبق خزانه داری بریتانیا، دستمزدها بین 2.8 تا 4 درصد کاهش یابد.
این چیزی است که وقتی شما چیزی را زیر سوال نمی برید اتفاق می افتد.
سمت نادرست نوآوری مخرب
زیر سوال بردن همه چیز، یا حتی بسیاری از چیزها، در سازمان ها نیز بد است.
قربانیان نوآوری های مخرب معمولاً قربانی می شوند، زیرا آنها نتوانسته اند محصولات خود را زیر سوال ببرند، نوآوری های مخربی که آن محصولات را تهدید می کند یا اینکه مشتریان واقعاً چه چیزی از محصولاتشان می خواهند. عکاسی دیجیتال یک مثال عالی است. چندی پیش، شرکتهای بزرگ عکاسی تصور میکردند مشتریان خواهان چاپهایی با وضوح بالا هستند و در مورد نحوه استفاده مشتریان از تصاویر، پتانسیل عکاسی دیجیتال در آینده و ارزش بالقوه تصاویر چاپشده در دنیای دیجیتال سؤال نمیکردند. نپرسیدن این سوالات منجر به ورشکستگی بسیاری از رهبران صنعتی مانند کداک و پولاروید شده است.
لایک های رسانه های اجتماعی ≠ صداقت
نیاز به زیر سوال بردن همه چیز در سال های اخیر بسیار بسیار بیشتر شده است، تا حدی به دلیل زیر سوال بردن کارهایی که قبلا توسط روزنامه نگاران انجام می شد – و هنوز هم هست. مشکل این است که بسیاری از مطالبی که امروز می خوانیم دیگر توسط روزنامه نگاران یا حتی افرادی که از اخلاق روزنامه نگاری پیروی می کنند نوشته نمی شود .
روزنامهنگاران معتبر و نشریاتی که برای آنها کار میکنند خواهان آن هستند که هر چیزی که به عنوان واقعیت منتشر میشود به درستی تأیید شود. اگر فقط یک نفر ادعا می کند چیزی درست است، باید روشن شود که گفته او تأیید نشده است. اگر یک روزنامه نگار اخلاق مدار با یک کارگر کاخ سفید مصاحبه کند که ادعا می کند پرزیدنت اوباما توسط بیگانگانی از سیاره ای که به دور 51 پگاسی b می چرخد توصیه می شود، آن خبرنگار موظف است به دنبال تایید باشد یا حداکثر می تواند داستان را فقط به عنوان یک ادعای تایید نشده توسط یک نفر منتشر کند. کارمند مجرد وایت هاوس به عبارت دیگر روزنامهنگاران مواردی را زیر سؤال بردند و آنچه منتشر شد، مورد سؤال و تأیید قرار گرفت.
با این حال، امروزه اکثر وبلاگ ها با کمال میل چنین پستی را با کمترین مدرک منتشر می کنند. اکثر وبلاگ ها به راستی آزمایی زحمت نمی کشند. هر چیزی که کلیک می کند، حتی توسط وبلاگ های به اصطلاح خبری منتشر و تبلیغ می شود. علاوه بر این، این پستهای وبلاگ معمولاً در رسانههای اجتماعی تبلیغ میشوند که اگر لایکها و اشتراکگذاریهای کافی به دست آورند، درست فرض میشوند.
با این حال، من و شما میدانیم که لایکهای فیسبوک با حقیقت یکسان نیست. متأسفانه، بسیاری از افراد دیگر نمی توانند این مشاهدات ساده را دریافت کنند. طبق گفته Politifact.com، یک سازمان بررسی حقایق برنده جایزه پولیتزر، 47 درصد از میم های فیس بوک نادرست هستند .
از آنجایی که میم رسانههای اجتماعی ایدهای است که مانند یک ویروس در رسانههای اجتماعی پخش میشود، این نشان میدهد که مردم ایدههایی را دوست دارند، به اشتراک میگذارند و به احتمال زیاد به آنها اعتقاد دارند که در مقیاسی واقعاً گسترده نادرست هستند. همچنین به این معنی است که افراد کمی این میم ها را زیر سوال می برند.
متأسفانه، میزان ارائه ادعاهای غیرمستند در رسانه های اجتماعی به عنوان واقعیت، از یافته های Politifact پشتیبانی می کند.
بدون سوال هیچ خلاقیتی وجود ندارد
بدون سوال، هیچ خلاقیتی وجود ندارد. تفکر خلاق به معنای پیروی کورکورانه و بدون چون و چرای گفته های دیگران نیست. این در مورد این است که بگوییم “اگر آن جمله درست نباشد چه؟” خلاق بودن به معنای کنجکاوی است و کنجکاو بودن به این معنی است که شما هر بخش از اطلاعات ادعایی را که می بینید نمی پذیرید. شما چیزها را زیر سوال می برید. همه چیز را زیر سوال می بری
در دنیای شرکت ها
در دنیای شرکتی، این به معنای زیر سوال بردن مفروضات صنعت شما است. این به معنای زیر سوال بردن انگیزه ها، خواسته ها و نیازهای مشتریان است. این به معنای زیر سوال بردن مشاغل جدید و پرسیدن این است که “آیا این می تواند بر ما تاثیر بگذارد و اگر چنین است، چگونه؟” این به این معنی است که بپرسید چگونه فناوری جدید ممکن است بر شرکت شما تأثیر بگذارد و چگونه ممکن است از آن بهره برداری کنید. این بدان معناست که آیا آخرین روندی که در برخی از پست های وبلاگ خوانده اید درست است یا زاییده تخیل نویسنده است. و اگر درست باشد، چه پیامدهایی ممکن است بر کسب و کار شما داشته باشد؟ اگر نادرست است، به چه معناست؟
در دنیای واقعی
در خارج از دنیای شرکت ها نیز باید همه چیز را زیر سوال ببرید. برگزیت خطر پذیرش بی چون و چرای ادعاهای سیاستمداران با برنامه های خودخواهانه را به ما نشان داده است. احزاب سیاسی افراطی در سراسر جهان نیز ادعاهای بی اساس و عمدتاً نادرست در مورد خطرات مهاجران، مسلمانان و تجارت بین المللی دارند. بدون زیر سوال بردن آنها و تشویق دیگران به انجام همین کار، ما در خطر یافتن خود در دنیای پارانوئیدی هستیم که در آن خود را از یکدیگر دور میکنیم، نمیتوانیم اقتدار را زیر سوال ببریم و به جای اینکه از خطر نوآوری لذت ببریم، امنیت را در حمایتگرایی مییابیم.
بنابراین، دوست من، لطفاً همه چیز از جمله این مقاله و همه چیزهایی که نوشته ام را زیر سوال ببرید. همه چیز را زیر سوال ببرید
بدون نظر