به عقیده بسیاری از نوآوران، زمانی که یک پروژه با شکست مواجه می شود، باید شکست را جشن بگیرید، از اشتباهات خود درس بگیرید و برای شکست دوباره یا بهتر از آن، دفعه بعد موفق شوید. این از نظر تئوری خوب و شیک است، اما چگونه می توانید به طور موثر از شکست خود درس بگیرید، در حالت ایده آل به گونه ای که دفعه بعد بهتر نوآوری کنید؟
خوشحالم که پرسیدی! در اینجا چند سؤال وجود دارد که باید از خود و تیم، در صورت وجود سؤال، دفعه بعد که یک طرح نوآورانه شکست خورد، بپرسید.
چی درست شد؟
وقتی همه چیز اشتباه می شود، غریزه ما اغلب این است که بپرسیم “چه اشتباهی رخ داد؟” اما، برای اینکه واقعاً بدانید چه چیزی اشتباه رخ داده است، ابتدا باید بپرسید: “چه چیزی درست انجام شد؟” این به سه طریق کمک می کند. اولاً، این اطمینانبخش است که بدانید شما همه چیز را خراب نکردید. بعضی چیزها خوب کار کردند دانستن این موضوع به شما اعتماد به نفس برای مقابله با پروژه های جدید و چالش برانگیز در آینده می دهد. ثانیاً، متوجه خواهید شد که خیلی چیزها درست پیش رفته است. برخی از آن چیزهایی که درست پیش رفتند احتمالاً جدید بودند و ارزش استفاده در پروژه های آینده را داشتند. ثالثاً، برای شناسایی اشتباهات، باید بدانید چه چیزی درست بوده است تا بتوانید تعیین کنید که چگونه از مسیر موفقیت بالقوه منحرف شده و در مسیر شکست قرار گرفته اید.
چه چیزی اشتباه پیش رفت؟
خوب، اکنون می توانید و باید بپرسید چه مشکلی رخ داده است. در صورت لزوم فهرستی تهیه کنید.
چرا؟
شاید مهمتر از دانستن اینکه چه چیزی اشتباه رخ داده است، درک اینکه چرا آن چیزها اشتباه پیش رفته است. از خود و تیمتان بپرسید.
دلیلش را از دیگران بپرسید
افراد خارج از پروژه میتوانند دیدگاههای جدیدی در مورد آنچه اشتباه رخ داده است به شما ارائه دهند. در صورت امکان از افراد دور از پروژه بپرسید. بینش آنها اغلب به طرز شگفت انگیزی روشنگر است!
آیا عادت های بد خاصی را تکرار می کنید؟
آیا اشتباهات مشابه را بارها و بارها مرتکب می شوید؟ اگر چنین است، آن عادات بد را شناسایی کنید و ترک آنها را به عادت تبدیل کنید!
چه فرضیاتی داشتید که ثابت شد اشتباه است و چرا؟
شما مطمئناً با چندین فرض در مورد اینکه کارها چگونه کار می کنند و چرا باید به این شکل کار کنند وارد پروژه شده اید. برخی از این فرضیات شما را ناامید می کند. کدام فرضیات بودند؟ چرا کار نکردند؟
چگونه می توانید از درک جدید خود از آن مفروضات بهره برداری کنید؟
شاید تصور میکردید که مشتریان سطح بالایی از عملکرد را میخواهند، اما پس از راهاندازی متوجه شدید که طراحی بسیار مهمتر است. این درک جدید این پتانسیل را دارد که در آینده بسیار مفید باشد.
چه چیزی را می توان نجات داد؟
شاید لازم نباشد همه چیز را دور بریزید. به احتمال زیاد جنبه های پروژه موفق بوده است. آیا می توان از آنها بهره برداری کرد؟
چه توصیه ای به یک تیم برای انجام همین کار می کنید؟
تصور کنید تیم دیگری در شرف اجرای همان پروژه است. به آنها توصیه می کنید چه کاری متفاوت انجام دهند؟
بدون نظر