به طور گسترده توسط اقتصاددانان و سیاست گذاران به رسمیت شناخته شده است که “تفاوت های بزرگ در درآمد سرانه مشاهده شده در بین کشورها بیشتر منعکس کننده تفاوت در بهره وری نیروی کار است”.
علاوه بر این، انتظار می رود بهره وری از طریق سرمایه گذاری در نوآوری و سرمایه دانش بنیان، محرک اصلی رشد و رفاه اقتصادی در 50 سال آینده باشد.
این همان چیزی است که کاهش بهرهوری استرالیا از دهه 1990 را بسیار نگرانکننده میکند، زیرا همزمان با دوره تغییرات و نوآوری عظیم فناوری است. استرالیا نیز تنها کشوری نیست که این پدیده را تجربه کرده و یا گیج شده است.
یک پازل بهره وری
تعریف بهره وری مفهومی آسان نیست. اساساً معیاری برای کارایی است که با آن میتوانیم ورودیها را بر اساس فناوریها و مدلهای تجاری جدید، نیروی کار توانمند و تحصیلکرده و مدیریت مؤثر شرکتها و سازمانها به خروجی تبدیل کنیم.
تجزیه و تحلیل جهان، از کارشناسان
در طول رونق معدن، بدتر شدن عملکرد بهرهوری استرالیا با افزایش شرایط تجارت ما از قیمتهای بالاتر کالاها پوشانده شد. با پایان رونق، آشکار شده است که منابع جدید رشد باید شناسایی شوند و استرالیا را به عنوان یک اقتصاد پیچیده تر و متنوع تر ، که در زنجیره های ارزش جهانی جاسازی شده است، مجدداً در موقعیت خود قرار دهد .
با توجه به اهمیت این چالش، دولت فدرال کمیسیون بهره وری را فراخواند. مقاله بحث آن “اضطراب موجه جهانی” را برجسته می کند که “رشد بهره وری – و رشد درآمد ملی که در طولانی مدت به طور جدایی ناپذیری با آن مرتبط است – کند یا متوقف شده است.” در سراسر OECD، رشد تولید ناخالص داخلی به ازای هر ساعت کار در دهه منتهی به 2016 کمتر از هر دهه از سال 1950 بوده است.
مشکل سازترین ویژگی این چالش این است که ما درک روشنی از اینکه چرا رشد بهره وری در استرالیا و سراسر جهان کند یا متوقف شده است، علیرغم حجم قابل توجهی از تجزیه و تحلیل و بحث، نداریم.
سه احتمال
به طور کلی، سه دلیل برای کاهش بهره وری ارائه شده است.
اول، ادعای رابرت گوردون وجود دارد که نوآوریهای امروزی از نظر مقیاس یا تأثیر با پیشرفتهای دهه 1990 مقایسه نمیشوند، چه رسد به موج تحولات قبلی که بهداشت شهری، برق، تلفن، تلویزیون و پروازهای تجاری را به ارمغان آورد: «بنابراین فقدان نوآوری واقعاً عمیق تأثیرگذار بر اقتصاد در چند سال گذشته این مشکل بوده است.
در مقابل این دیدگاه، اریک برینیولفسون معتقد است که اختلالات فناوری حداقل در مقیاس دورههای قبل است، اما هنوز تأثیر کامل خود را نشان نداده است، که مستلزم «مجموعهای از نوآوریهای مکمل است، درست همانطور که در انقلاب صنعتی انجام داد: سرمایهگذاری در آموزش. سازماندهی مجدد کار، سیاست های جدید…”
به ویژه، او پیشبینی میکند که «فناوری هستهای هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، و ترکیب آن با دانش در بسیاری از زمینههای مختلف [محصولات و خدمات جدیدی را] ایجاد میکند». برخی دیگر موافقند که “اقتصاد دیجیتال جدید هنوز در “مرحله نصب” خود است و اثرات بهره وری ممکن است تنها زمانی رخ دهد که فناوری وارد “مرحله استقرار” شود.
دوم، شواهد نشان میدهد که رشد بهرهوری هنوز بسیار قوی است، احتمالاً قویتر از همیشه، اما محدود به «شرکتهای مرزی» است. اینها جوان تر، نوآورتر و سودآورتر هستند. آنها همچنین عملکرد بسیار بهتری از عقب مانده ها دارند که عملکرد ضعیف آنها میانگین را پایین می آورد. در اینجا تصور میشود که کاهش بهرهوری به دلیل کمبود نوآوری نیست، بلکه به دلیل عدم انتشار از مرز به بقیه اقتصاد است.
این امر تا حدی از رشد انحصارها و انحصارها در بسیاری از صنایع ناشی می شود. آنها «مالیسازی» فعالیتهای شرکتی را به بهای سرمایهگذاری مولد، بهویژه در تحقیق و توسعه تشویق میکنند. عامل دیگر کیفیت نابرابر مدیریت است که میتواند مانع از «ظرفیت جذب» یا پذیرش ایدهها و شیوههای تجاری جدید حتی در یک محیط رقابتی شود.
در نهایت، این دیدگاه وجود دارد که چه تغییری در عملکرد بهرهوری در نتیجه تغییرات تکنولوژیکی ایجاد شده باشد یا نه، ممکن است به دلیل کمبودهای اندازهگیری در آمار منعکس نشود . به عنوان مثال، نقش اینترنت در تغییر نحوه ارتباط، جمع آوری داده ها و ارائه خدمات به سادگی با معیارهای سنتی مشخص نمی شود.
اکثر اقتصاددانان قبول دارند که «آنچه اندازه گیری می کنیم بر آنچه انجام می دهیم تأثیر می گذارد. و اگر اندازه گیری های ما ناقص باشد، تصمیمات ممکن است تحریف شوند. اما برخی پا را فراتر گذاشته و استدلال میکنند که «زمان آن فرا رسیده است که سیستم اندازهگیری ما تأکید را از اندازهگیری تولید اقتصادی به اندازهگیری رفاه مردم تغییر دهد. و اقدامات رفاهی باید در زمینه پایداری قرار گیرد.
ما نیاز به اصلاح داریم
هر ابزار اندازه گیری که اتخاذ شود، اصلاحات افزایش بهره وری یک محرک کلیدی برای رشد بلندمدت و ایجاد مشاغل خواهد بود. این ما را قادر میسازد تا در سطح جهانی نه تنها از نظر هزینه، که یک “مسابقه به سمت پایین” خودشکستگر را ترویج میکند، بلکه در زمینه کیفیت، طراحی و نوآوری رقابت کنیم. شرایط چارچوب یک اقتصاد با دستمزد بالا و بهرهوری بالا، رقابت کنیم.
جانت یلن، رئیس فدرال رزرو آمریکا در سخنرانی سال گذشته خود در مورد نقش بهره وری در بازگرداندن رشد جهانی این را به خوبی درک کرد:
اگرچه خارج از حوزه محدود سیاست پولی، بسیاری از امکانات در این عرصه قابل بررسی است، از جمله بهبود سیستم آموزشی ما و سرمایه گذاری بیشتر در آموزش کارگران. ترویج سرمایه گذاری سرمایه و مخارج تحقیقاتی، خصوصی و دولتی؛ و به دنبال راه هایی برای کاهش بار نظارتی و در عین حال حفاظت از اهداف مهم اقتصادی، مالی و اجتماعی است.
در استرالیا، Chief Economist گزارش می دهد که مشاغل «نوآوری فعال». 40 درصد بیشتر احتمال دارد سودآوری را افزایش دهند، دو برابر بیشتر احتمال دارد صادرات و دو تا سه برابر بیشتر احتمال دارد بهره وری و اشتغال بالاتری را نشان دهند.
با این حال، نوآوری در مطبوعات بد شده است ، درست مانند بهره وری در گذشته،چندی پیش نبود که بهره وری به طرز مشکوکی به عنوان حیله ای برای سخت تر کردن مردم تلقی می شد، در حالی که سود واقعی در کار هوشمندانه بود. اکنون در برابر نوآوری به این دلیل که مشاغل را به کلی نابود می کند، مقاومت می شود. اگرچه این ممکن است در موارد خاص درست باشد، اما باعث ایجاد شغل نیز می شود و این کار را از نظر تاریخی انجام داده است.
مشکل این است که اکثر مشاغل تازه ایجاد شده مانند مشاغلی که از بین رفته اند یا در همان مکان ها نیستند. تخمین زده شده است که تا 10 سال آینده تا نیمی از مشاغل موجود در اقتصادهای پیشرفته ناپدید می شوند یا غیرقابل تشخیص تغییر خواهند کرد. این امر مستلزم تاکید بسیار بیشتر بر آموزش و پرورش برای آماده شدن برای آینده است.
برای معتبر بودن، یک دستور کار جدید بهره وری باید تضمین کند که دستاوردهای نوآوری به طور سیستماتیک در بین نیروی کار و جامعه به اشتراک گذاشته می شود، نه اینکه در دستان معدودی جمع شود. این درس شورش های پوپولیستی در طول قرن هاست، از جمله نمونه های کنونی که توجه جهان را به خود معطوف کرده است. دستور کار جدید مستلزم یک قرارداد اجتماعی جدید است.
بدون نظر