دانشگاه های خصوصی در سراسر آفریقا به صورت قارچ گونه رشد می کنند. این رشد تا حد زیادی پاسخی به تقاضای فزاینده این قاره برای آموزش عالی است.
تحقیقات نشان میدهد که تعداد دانشآموزان دوره سوم در آفریقا بین سالهای 1999 تا 2012 تقریباً سه برابر شده و از بیش از 3.5 میلیون دانشآموز به بیش از 9.5 میلیون نفر رسیده است.
مدل موسسات خصوصی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. به عنوان مثال، بسیاری از تقریباً 60 دانشگاه خصوصی نیجریه کمتر از یک دهه قدمت دارند و متعلق به کلیساها، مشاغل یا حتی سیاستمداران هستند.
در غنا، به این مؤسسات، کالجهای دانشگاهی میگویند – که خصوصی تأسیس شدهاند، اما توسط دانشگاههای دولتی قدیمیتر مدیریت و معتبر هستند. اکثر دانشگاه های خصوصی لیبریا توسط گروه های مبلغ مسیحی تأسیس شده اند.
نه در مورد اخبار فوری نه در مورد نظرات بی اساس.
صرف نظر از ساختار و مکان آنها، این مؤسسات خصوصی افزودنی ارزشمندی برای چشم انداز آموزش عالی آفریقا – و در نهایت، اقتصاد این قاره است .
برای یک چیز، آنها دسترسی به آموزش عالی را گسترش می دهند. در بسیاری از کشورها، دولت ها بودجه آموزشی خود را بر بخش های ابتدایی و متوسطه متمرکز کرده اند. این با اکثر اولویت های اهداکنندگان و اهداف توسعه هزاره سازمان ملل متحد مطابقت دارد.
مؤسسات دولتی در حال تقلا برای پول هستند. آنها همچنین به اندازه کافی ظرفیت دارند و نمی توانند تعداد فزاینده ای از جوانان آفریقایی که خواهان مدرک دانشگاهی هستند را تامین کنند.
اگرچه دانشگاههای خصوصی بخش مهمی از این بخش هستند، اما باید کارهای بیشتری برای تبدیل شدن آنها به نیروگاههای دانش، تحقیقات و خروجی فارغالتحصیلان انجام شود.
نقص در سیستم
حدود 90 درصد از مشاغل آفریقا در اقتصاد غیررسمی است که با بهره وری پایین، کیفیت پایین و دستمزد پایین همراه است. در عین حال، این قاره به سرعت در حال توسعه شهری است و رونق منابع طبیعی به برخی کشورها فرصت طلایی رشد داده است. آفریقا به شدت به افراد ماهری نیاز دارد که یک دانشگاه خوب می تواند تولید کند، مانند مهندسان، دانشمندان و تکنسین های کامپیوتر.
دانشگاه های خصوصی به طور منحصر به فردی آماده پاسخگویی به نیازهای اقتصادی و توسعه ای این قاره هستند. آنها به بودجه دولتی متکی نیستند و تحت فشار دولت نیستند. آنها اغلب کوچکتر از همتایان عمومی خود هستند و به دلیل ماهیتشان کمتر بوروکراتیک هستند، بنابراین می توان به سرعت تصمیم گیری کرد.
از آنجایی که بنیانگذاران آنها اغلب از بخش خصوصی می آیند، آنها باید پیوندهای بهتری با صنایع مختلف داشته باشند و درک بهتری از نوع کارکنانی که آن صنایع نیاز دارند، داشته باشند.
پس چه چیزی آنها را عقب نگه می دارد؟
اولین محدودیت این است که کمبود دکترا در این قاره وجود دارد. در نیجریه و کنیا ، اکثر اساتید دانشگاه مدرک دکترا ندارند. تنها راهی که مؤسسات خصوصی می توانند کمبود را برطرف کنند، استخدام اساتید ارشد دانشگاه های دولتی به صورت قراردادی است.
این دانشگاهیان مشاغل تمام وقت خود را رها نخواهند کرد یا حقوق بازنشستگی را که سال ها برای آن کار کرده اند، رها نمی کنند. آنها بخش دولتی را با ثبات تر می دانند – اما از درآمد اضافی استقبال می کنند. زمانی که دانشگاهیان سعی در انجام کار تمام وقت و پاره وقت خود دارند، طبیعتاً کیفیت تدریس آسیب می بیند.
بدون دانشگاهیان ارشد واجد شرایط برای نظارت بر فارغ التحصیلان، موسسات خصوصی برای توسعه و تولید تحقیقات خود تلاش می کنند. همچنین ظرفیت بسیار کمی برای اصلاح برنامه های درسی موجود یا توسعه مواد درسی کاملاً جدید وجود دارد.
این بدان معناست که مؤسسات خصوصی تمایل دارند برنامه های درسی قدیمی دانشگاه های دولتی را بازیافت کنند، بنابراین آنها واقعاً هیچ چیز جدید یا پیشگامانه ای را به دانشجویان خود ارائه نمی دهند، و مطمئناً هیچ چیز برای توجیه هزینه های بسیار بالاتر .
یک مدل کاربردی
اگرچه دولت ها بودجه دانشگاه های خصوصی را تامین نمی کنند، اما نقش مهمی در ایجاد، حمایت و نظارت بر این بخش دارند. آنها باید مؤسسات خصوصی را تنظیم کنند تا آموزش و صلاحیت با کیفیت خوبی ارائه دهند.
چیزهای زیادی برای یادگیری از مدل کالج های دانشگاهی غنا وجود دارد. اینها یک رابطه کاری خوب بین مؤسسات خصوصی و دولتی را تشویق می کند. این بسیار سازنده تر از رقابتی است که بین این دو بخش در سایر نقاط قاره وجود دارد.
دولت ها این اختیار را دارند که موسسات دولتی و خصوصی را به یک میز بکشانند و به آنها کمک کنند تا مشارکت های مولد ایجاد کنند. اینها در نهایت فقط می تواند به نفع کل سیستم آموزش عالی – و دانشجویان دانشگاه آفریقا باشد.
بدون نظر