روز قبل من با بچه هایم روی تخته بازی می کردم و صادقانه می توانم بگویم که زمان زندگی ام را داشتم. بعداً، من تاملی در خود انجام دادم که منجر به چیزی شد که نمی‌توانم آن را یک تحقق پیشگامانه بنامم، اما قطعاً درک من را از اینکه چگونه می‌خواهم زندگی‌ام داشته باشد، متزلزل کرد. اینجاست –  وقتی سر کار نیستم بسیار خلاق تر و الهام بخش تر هستم!  ها! – به شما گفتم، زمین در هم نمی شکند. اما این باعث شد از خودم سؤال کنم – چگونه بین کار و بازی من تفاوت وجود دارد، و مهمتر از آن – چرا باید وجود داشته باشد؟

9 به 5

بسیاری از ما زندگی را در دو حالت زندگی می کنیم – خود کاری از ساعت 9 صبح تا 5 بعد از ظهر، آهنگ نه تا پنج دالی پارتون را در این مورد به یاد دارید؟، و یک خود بازی برای بقیه زمان باقی مانده قبل از خواب. بیایید تفاوت ها را نام ببریم. خودتان را در حالت کار تصور کنید – شما روی وظایف خود متمرکز هستید، کارآمد و سخت کوش هستید. هنگام کار، شما (حداقل اغلب) هدف گرا هستید، از اهداف خود آگاه هستید و از زمان خود آگاه هستید. همه چیز خیلی جدی است در برخی موارد پیشرفته‌تر، شما حتی ممکن است وظایف را به‌عنوان آزمون‌هایی تصور کنید که در آن‌ها یا به‌طور بدی موفق می‌شوید یا شکست می‌خورید. (فقط با توضیح این موضوع کمی استرس گرفتم)

از سوی دیگر – ساعت فقط 5 بعدازظهر را زده است. آیا کسی فقط گفت “ساعت آبجو”؟ آه، چرا که نه، فقط اجازه بده لباس کارم را در بیاورم. به عنوان خود بازی شما اکنون، شاد، با روحیه، با حس شوخ طبعی (حتی ممکن است خنده دار نامیده شود!) و سرشار از زندگی هستید. به طور طبیعی، حالت بازی لذت را ارائه می دهد. شما کنجکاو و ماجراجو هستید. علاوه بر این، دیگر به هیچ وجه بر روی اهداف و موارد قابل ارائه متمرکز نیستید. آنچه واقعاً مهم است سفر است.

ساعت پنج است، جایی

من تضاد واضح بین خود کار و بازی را بسیار جذاب می دانم. یکی سعی می کند آنچه را که دیگری سعی می کند از آن اجتناب کند پیدا کند – وضعیت موجود در مقابل آزادی، اهداف در مقابل تجربیات یادگیری، ثبات در مقابل شگفتی. اما اگر در مورد آن فکر کنید، برای قرن ها، هنرمندان – نوازندگان، نقاشان، و رقصندگان همه از استراتژی های بازی برای خلق شاهکارها استفاده کرده اند. آنها آن را درست در طول مدت!

تعداد مطالعاتی در حال افزایش است که طرفدار آن هستند که بازی و سرگرمی باعث تقویت خلاقیت و الهام می شود. علاوه بر این، در تلاش‌های خود برای تقویت نوآوری، شرکت‌های بیشتری به ارزش سرگرمی پی می‌برند و سعی می‌کنند عنصر بازیگوشی را در فرهنگ سازمان ادغام کنند. بازی‌ها به طور فزاینده‌ای در هسته تکنیک‌های بهبود فرآیند خلاقیت حضور دارند. این روش بازیگوشی LEGO® Serious Play® است که به اشتراک گذاری و ایجاد ایده های جدید را از طریق بازی با بلوک های LEGO تشویق می کند.

وقتی بازی می کنید اغلب نمی توانید محصول نهایی را پیش بینی کنید. عدم تمرکز بر نتایج، آزادی و انعطاف‌پذیری را برای ایجاد ارتباطات جدید و انجام آزمایش‌ها فراهم می‌کند. وقتی بداهه بازی می‌کنید، چیزهایی را امتحان کنید، نقش‌های جدیدی را بازی کنید و خود را با قابلیت‌ها یا حتی ابرقدرت‌های مختلف تصور کنید. این یک حالت کاملا متفاوت ذهنی است که چشمان شما را به روی احتمالات غیرقابل تشخیص باز می کند. بازی این احتمال را افزایش می دهد که چیزهایی را کشف کنید که شاید هرگز فکر نمی کردید در وهله اول به دنبال آنها بگردید. شما آنچه را که کار نمی کند نادیده می گیرید و بر آنچه کار می کند بنا می کنید.

من معتقدم که آینده کار و نگاه من به کار در ترکیبی از حالت کار و بازی فرد نهفته است. این به این معنی نیست که خود فعلی خود را به خاطر بازیگوش تر شدن رها کنید، بلکه شامل متقاعد کردن خود کاری شما برای داشتن ذهن بازتر، ریسک کردن و پذیرش احتمالات است. این همچنین پیامدهایی برای رهبری شخصی و حرفه ای من دارد. آیا باید روی رهبری با استراتژی ها یا چشم اندازها تمرکز کنم یا با استفاده از تکنیک های بازیگوش؟ از آنجایی که بیشتر صنایع در حال عقب نشینی هستند، آنها باید فرهنگ، استراتژی ها و در نهایت نحوه عملکرد کارمندان به کار خود را بازنگری کنند. باز هم آونگ به بازیگوشی بسیار بیشتری خواهد رفت. هنگام بازی، مردم بیشتر درگیر می شوند. درگیر یکدیگر، کار و یافتن یک دلیل خوب.

بنابراین، من می خواهم چه کار کنم دوشنبه صبح؟ mojo من را نگه دارید – منبع همه دستاوردها و موفقیت های شما، و آن را با مقداری سرگرمی از حالت بازی من چاشنی کنید تا جنبه های بیان نشده طبیعت من را نشان دهم.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *