اگر متوجه نشده اید، جنگی جزئی در میان متخصصان خلاقیت درگرفته است. از یک طرف ما علاقه مندان به حل خلاق مشکل را داریم – اجازه دهید آنها را طرفدار طوفان فکری بنامیم – و در طرف دیگر ما ضد طوفان فکری را داریم. تا اینجای کار، این یک جنگ خوب از انتقاد تا حد زیادی مؤدبانه همراه با استدلال آگاهانه به این سو و آن سو بوده است. امیدوارم همینطور بماند، من دوست دارم فکر کنم که متخصصان خلاقیت بالاتر از تهدید به مرگ و استفاده از زبان بی ادبانه هستند، همانطور که اخیراً در مناقشات دیگر دیده ایم.
قبل از اینکه جلوتر بروم، کمی به تاریخچه نگاه کنیم. الکس آزبورن، یکی از بزرگان تبلیغات، بیش از 60 سال پیش اصطلاح “طوفان فکری” را برای توصیف تکنیکی که خود توسعه داده بود، ابداع کرد. این همان چیزی است که احتمالاً به طوفان فکری سنتی فکر می کنید که در آن یک تسهیل کننده، یک تخته سیاه (یا مشابه) و گروهی از افراد وجود دارد. تسهیل گر چالشی را مطرح می کند و مردم ایده هایی را پیشنهاد می کنند. از همه ایدهها استقبال میشود و به شرکتکنندگان گفته میشود که قضاوت درباره ایدهها را تا پس از تکمیل ایدهبندی رزرو کنند.
با گذشت زمان، آزبورن با SydneyParnes همکاری کرد تا طوفان فکری را بیشتر توسعه دهد و در فرآیندی ساختاریافته که آن را حل خلاقانه مشکل (CPS) می نامند، اصلاح کند. آنها مرکز بین المللی مطالعات خلاقیت را در کالج ایالتی بوفالو تأسیس کردند که ادعا می کند اولین مؤسسه ای است که مدرک پیشرفته ای را در زمینه خلاقیت ارائه می دهد.
نقص در فرآیند
اندکی پس از اینکه طوفان فکری به یک فرآیند شناخته شده تبدیل شد، مؤسسات دیگر جنبه هایی از این فرآیند را آزمایش کردند و آنها را ناخواسته یافتند. آزمایشهای اولیه، کمیت و کیفیت ایدههای تولید شده در گروههای طوفان فکری را با ایدههای تولید شده توسط افراد مقایسه کردند و دریافتند که وقتی تعداد یکسانی از افراد به صورت جداگانه ایده تولید میکنند، ایدههای ترکیبی آنها خلاقتر از زمانی است که تعداد یکسانی از افراد به صورت مشترک در یک گروه ایده تولید میکنند. . با این حال، هم گروه و هم افراد، فرآیند CPS را دنبال کردند که تا آنجایی که ممکن بود ایدهها را یادداشت کردند و قضاوت را محفوظ داشتند.
با توجه به روند رو به رشد نوآوری و خلاقیت در کسب و کار، به سختی تعجب آور است که آزمایش CPS و طوفان فکری به طور خاص انتخاب شده است. آزمایشهای اخیر همچنین نشان میدهد که مقدسترین قانون طوفان فکری، یعنی قضاوت ذخیره، مؤثر نیست. زمانی که شرکت کنندگان اجازه دارند ایده ها را نقد کنند، رویدادهای ایده پردازی منجر به ایده های خلاقانه تر می شود. *
ظهور ضد طوفان مغزی
با این حجم فزاینده از تحقیقات انتقادی طوفان فکری، تعداد کمی از متخصصان خلاق رویکردهای جایگزینی برای تولید ایده ارائه کردهاند. آنها نتایج تحقیق را گرفته اند و از تجربیات خود برای ایجاد روش های جدید استفاده کرده اند. من همین الان اعتراف می کنم که من عضوی از اردوگاه ضد طوفان فکری هستم: روش تفکر ضد متعارف من به نقاط ضعف طوفان فکری می پردازد، تحقیقات را در نظر می گیرد و رفتار هنرمندان و سایر افراد بسیار خلاق را هنگام همکاری دنبال می کند. بنابراین، من این مقاله را به عنوان یک خارجی بی طرف نمی نویسم!
من تنها نیستم. قابل توجه است که جونا لهرر در کتاب اخیر خود تصور کنید: خلاقیت چگونه کار می کند و سوزان کین در کتاب آرام: قدرت درونگراها نیز از طوفان فکری انتقاد کرده اند.
آن را دراز کشیده نیست
البته طرفداران طوفان فکری انتقاد را ساده نمیگیرند و رگبار پستهای وبلاگی در دفاع از CPS و طوفان فکری در ماههای اخیر نوشته شده است. اکثر این موارد به نکاتی که نویسندگان بالا گفتهاند حمله میکنند و آنها را بر اساس تجربه خود نویسندگان وبلاگ، ضعفهای آشکار در تحقیق و سایر تحقیقات مفیدتر مورد انتقاد قرار میدهند.
اتفاقاً تعدادی انتقاد از طرفداران طوفان فکری در انتقاد از تفکر ضد متعارف نیز به من وارد شده است. بیشتر این انتقادات مؤدبانه و مستدل بوده است. اما نه همش.
با این حال، به نظرم طعنه آمیز است که در زمینه خلاقیت، که همه چیز درباره چیزهای جدید است، بسیاری از مردم به طوفان فکری و CPS چسبیده اند، صرفاً به این دلیل که این روشی است که آنها همیشه خلاقیت را انجام داده اند. مطمئناً همان افراد از یک مشتری شرکتی انتقاد می کنند که از تغییر فرآیند صرفاً به این دلیل که مشتری در 50 سال گذشته کارها را انجام داده است، امتناع می کند.
سرمایه گذاری عمیق
همچنین باید در نظر داشته باشیم که تعداد زیادی از مشاوران و مجریان نوآوری وجود دارند که برای سال ها جلسات طوفان فکری را برگزار کرده اند. آنها کاملاً نمی خواهند روش حیوان خانگی خود را بی اعتبار ببینند. این می تواند برای تجارت آنها فاجعه بار باشد! از این رو به نفع آنهاست که به نفع طوفان فکری بحث کنند.
مهمتر از آن، برای مشتریان خود، چنین حامیان طوفان فکری بدون شک رویکرد خود را در مورد طوفان فکری و CPS بهبود بخشیده اند تا نقاط ضعف این فرآیند را توضیح دهند.
برای انتقاد از اردوگاه خودم، انتقاد از CPS و طوفان فکری برای تحریک مردم و جلب توجه بسیار آسان است. با این حال، روشهای جایگزین معمولاً تا حدی از طوفان فکری الهام گرفته میشوند.
برای میدان خوب است
در مجموع معتقدم این جنجال و دعوا در حوزه خلاقیت چیز خوبی است. علاوه بر این، چه کسی طرفدار طوفان فکری باشد یا نه، این بحث برای همه اردوگاه ها خوب است، اگر ما را وادار به زیر سوال بردن فرآیندهای طولانی مدت، دفاع از آن فرآیندها و تلاش برای ایجاد فرآیندهای جدید و بهتر کند.
به راستی خلاقیت یعنی همین، اینطور نیست؟!
بدون نظر