جمع آوری ایده ها نوآوری شما را می کشد


طی سال‌ها با بسیاری از مدیران نوآوری صحبت کردم، دو چیز را مشاهده کردم. اولا، اکثر آنها بر ابتکارات طراحی شده برای جذب ایده های زیادی نظارت می کنند و ثانیاً، مجموعه این ایده ها ابتکارات نوآورانه آنها را از بین می برد، خلاقیت را خفه می کند و مانع از نوآوری واقعی می شود. خوشبختانه راه حل ساده ای وجود دارد. اما، ابتدا، اجازه دهید به دلایلی که چرا کسب‌وکار در جمع‌آوری ایده‌ها وسواس زیادی پیدا کرده است و چرا این برای نوآوری بد است، نگاهی بیاندازیم.

کمیت بر کیفیت

اگرچه در حال حاضر به طور گسترده ای بی اعتبار شده است، طوفان فکری سنتی برای سال ها مدلی برای خلاقیت تجاری بوده است. مفهوم اساسی طوفان فکری این است که شما باید کمیت ایده‌ها را به جای کیفیت ایده‌ها هدف قرار دهید، زیرا اگر ایده‌های کافی را جذب کنید، برخی از آن‌ها به نوعی باید ایده‌های خلاقانه باشند – اگرچه دلیل این امر مشخص نیست. با این وجود، به راحتی می توان فهمید که چرا این رویکرد برای مشاغل و موسسات جذاب است. برای خلاق بودن، طبق این منطق، نیازی به نشان دادن خلاقیت ندارید. شما فقط باید ایده های معمولی زیادی داشته باشید.

این تصور که کمیت به طور جادویی منجر به کیفیت در خلاقیت می شود، مبنایی برای طرح های پیشنهادی، ابزارهای مدیریت ایده، کمپین های ایده و سایر ابزارهایی شده است که بر جذب تعداد زیادی از ایده ها از نیروی کار و حتی عموم مردم تمرکز دارند. در واقع، معیار موفقیت چنین سیستم‌هایی به‌جای کیفیت ایده‌ها، ارزش ایده‌ها یا حتی مرتبط بودن ایده‌ها، ناگزیر از تعداد ایده‌های گرفته شده است. در نتیجه، مدیران نوآوری به ایده‌های بسیار بیشتری نسبت به آنچه که می‌دانند باید انجام دهند، دسترسی دارند. این برای نوآوری بد است. واقعا بد.

چرا خلاقیت را به خود مشغول کنیم؟

هنگامی که کسب و کار شما بر جذب ایده های زیادی تمرکز می کند و به هر ایده ای به عنوان یک ایده خوب پاداش می دهد – تا به احساسات صاحب ایده آسیب نرساند – به کارمندان اطلاع می دهید که نیازی به خلاقیت ندارند: هر ایده ای خوب است. کافی. و از آنجایی که بیشتر محیط های کسب و کار به ویژه برای خلاقیت مساعد نیستند، و از آنجایی که بیشتر کارمندان تمایلی به به اشتراک گذاشتن ایده های عجیب و غریب ندارند، این کار را نمی کنند. آن‌ها ایده‌های ایمن، خسته‌کننده و متعارف را با اطمینان خاطر به اشتراک می‌گذارند که بدانند این ایده‌ها به همان اندازه، اگر نه بیشتر از، ایده‌های دیوانه‌کننده، پاداش خواهند داشت.

به عبارت دیگر، وقتی به مردم انگیزه می دهید که تا حد امکان ایده های مرسوم داشته باشند، آنها را تشویق نمی کنید تا ایده های واقعا خلاقانه را توسعه دهند و ریسک به اشتراک گذاری آن ها را بپذیرند. در عوض به آنها انگیزه می دهید تا ایده های خسته کننده را به اشتراک بگذارند. برای نگاهی دیگر به موضوع، تصور کنید که یک مسابقه خلاقانه در ساخت کیک راه اندازی می کنید که در آن شرکت کنندگان به جای خلاقیت کیک های ارسال شده (برای اینکه نانواها دلسرد نشوند) به تعداد کیک هایی که ارسال می کنند، جایزه می گیرند. آیا فکر می‌کنید کسی زمان و تلاش خود را صرف آزمایش یک دستور پخت کیک واقعا خلاقانه می‌کند در حالی که پاداشی بیش از یک کیک معمولی و حتی بد پخته نخواهد داشت؟ به احتمال زیاد!

رکود

اگر تا به حال یک طرح پیشنهادی را اجرا کرده اید یا در آن شرکت کرده اید، مانند طرحی که از نرم افزار مدیریت ایده استفاده می کند، احتمالاً متوجه شده اید که این ابزار در ابتدا در گرفتن ایده های زیادی خوب است. اما تعداد کمی از این ایده ها به نتیجه می رسند. در نتیجه، بسیاری از ایده ها در یک پایگاه داده در انتظار بیهوده نشسته اند تا اقداماتی با آنها انجام شود.

افرادی که این ایده ها را ارسال می کنند منتظر اطلاع رسانی هستند که چیزی در مورد ایده های آنها اتفاق می افتد. اما وقتی هیچ خبری نمی‌شنوند، نه تنها به ایده‌های خود، بلکه به مشارکت در طرحی که بی‌معنی به نظر می‌رسد، از دست می‌دهند. اگر قرار نیست برای آن اتفاقی بیفتد، چرا زمان را هدر می دهیم – چیزی که کارمندان امروزی به اندازه کافی از آن برخوردار نیستند – برای توسعه و به اشتراک گذاشتن یک ایده؟

در نتیجه، نرخ مشارکت در طرح‌های پیشنهادی ناگزیر در طول زمان کاهش می‌یابد – مگر اینکه فرآیندی ایجاد شود که در آن ایده‌ها پردازش شده و پیشرفت به صاحبان ایده منتقل شود.

انتخاب های متوسط

تحقیقات و تجربه نشان داده است که وقتی یک مدیر معمولی با فهرستی از ایده‌ها مواجه می‌شود و از او خواسته می‌شود ایده‌ای را برای توسعه بیشتر انتخاب کند، به احتمال زیاد یک ایده نسبتاً خلاقانه را به یک ایده بسیار خلاقانه انتخاب می‌کند. بنابراین، حتی اگر یک طوفان فکری یا یک طرح پیشنهادی واقعاً یک ایده بسیار خلاقانه را برانگیزد، بعید است که توسط یک تصمیم گیرنده انتخاب شود. دلیلش این نیست که مدیر آگاهانه ایده های خلاقانه نمی خواهد. در عوض، هنگام بررسی ایده ها، او به این فکر می کند که چه مراحلی برای توسعه و اجرای یک ایده لازم است. یک ایده کمتر خلاقانه نه تنها نیاز به تلاش کمتری برای اجرای آن دارد، بلکه ریسک کمتری نیز دارد و آن را برای مدیر پرمشغله جذاب‌تر می‌کند تا یک ایده خلاقانه مخاطره‌آمیز که تلاش زیادی می‌طلبد، که ممکن است ارزش آن مشخص نباشد و به هر حال ممکن است شکست بخورد. .

از سوی دیگر، ارائه یک چشم انداز خلاقانه به خوبی توسعه یافته به مدیر، تنها یک انتخاب برای او باقی می گذارد: آیا اجازه اجرای چشم انداز را بدهد یا خیر.

راه حل: بس کن!

راه حل مشکل شامل پنج مرحله است

  1. ابتکاراتی را که ایده های کسل کننده زیادی را جذب می کند متوقف کنید. افزایش ذخایر ایده های نادیده گرفته شده به هیچ وجه کمکی نخواهد کرد. بنابراین، در اسرع وقت آن ابتکارات را تعطیل کنید.
  2. ابتکارات خلاقیت مبتنی بر کمیت را با اقداماتی جایگزین کنید که بر خلاق بودن واقعی تمرکز دارند، مانند تفکر ضد متعارف . مسابقات ایده های دیوانه کننده، که در آن ایده ها به دلیل عجیب بودن به جای فراوان بودن پاداش می گیرند. و مسابقات کارآفرینی که در آن تیم ها طرح های کسب و کار نوآورانه را توسعه می دهند. افراد را تشویق کنید تا به جای ارائه تعداد زیادی ایده های کوچک و توسعه نیافته، روی ایجاد دیدگاه های خلاقانه بزرگ کار کنند.
  3. سازوکارهایی را ایجاد کنید که افراد دارای بینش های دیوانه و خلاقانه (به جای ایده های خسته کننده) را قادر می سازد تا دیدگاه های خود را به تصمیم گیرندگان پذیرا ارائه کنند.
  4. ایده های خسته کننده باقی مانده در پایگاه های داده را تا حد امکان سریع و بی رحمانه پردازش کنید. ایده هایی که باعث اتلاف وقت می شوند را رد کنید و ایده های قابل اجرا را برای اجرا به صاحبان ایده اختصاص دهید.
  5. ابتکارات ایده‌پردازی را که ایده‌ها را جذب می‌کنند با یک فرآیند بهبود مستمر جایگزین کنید که در آن افراد با ایده‌های کم می‌توانند به راحتی ایده‌های خود را اجرا کنند و برای عمل اجرا به جای خود ایده پاداش دریافت کنند. این منجر به این می‌شود که مردم ایده‌های خود را به‌عنوان چیزهایی برای پیاده‌سازی به‌جای کلماتی که برای ارائه یک طرح پیشنهادی برای امتیازات خلاقیت ارائه کنند، در نظر بگیرند. همچنین ایده های کوچک بهبود را از ابتکار نوآوری شما جدا می کند.

هنگامی که از شر فراوانی بیش از حد ایده های خسته کننده خلاص شوید و بر ایجاد و توسعه دیدگاه های واقعا خلاقانه تمرکز کنید، می توانید انتظار داشته باشید که ابتکار نوآوری شما شروع به نشان دادن نتایج نوآورانه کند: اجرای ایده های خلاقانه که از طریق افزایش درآمد، کاهش هزینه های عملیاتی یا هر دو ارزش ایجاد می کنند. .

آیا این هدف به مراتب بهتر از داشتن ایده های زیاد نیست؟

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *