از آغاز فروتنانه، جنبش coworking به حدود 3000 فضا در سراسر جهان گسترش یافته است و صدها هزار نفر تصمیم گرفتند خانه یا دفتر شرکت را به نفع یک فضای کاری مشترک کنار بگذارند.

فضاهای کار مشترک، پناهگاه و همبستگی را برای کسانی که از انزوای کار در خانه فرار می کنند، و کسانی که در جستجوی جایگزینی برای کار در مزرعه اداری یا اتاقک هستند، فراهم می کند. “همکاری” در کار مشترک ممکن است “جامعه” باشد.

برنی دی کوون در سال 1999 واژه «کار مشترک» را برای توصیف الگوی نوظهوری از افرادی که تصمیم می‌گیرند روی پروژه‌های خود کار کنند، اما در مجاورت فیزیکی مشترک، ابداع کرد. همانطور که اغلب در مورد “اختراعات zeitgeist” اتفاق می افتد، چندین نمونه موازی از این ایده در همان زمان ظاهر شد. گزارش های اولیه نشان می دهد که کار مشترک به عنوان یک جنبش اجتماعی شناخته شده و شکل رو به رشد شرکت تبدیل می شود.

Serendipity کار می کند

سانفرانسیسکو، 2005: براد نوبرگ با معضل انتخاب بین «ساختار و جامعه» شغل 9 تا 5 و «آزادی و استقلال» کار قراردادی مواجه بود. او گزینه «هم-و» را انتخاب کرد (عبارتی که به خودی خود نمادی از فلسفه کار مشترک شده است). برد یکی از اولین فضاهای همکاری شناخته شده را باز کرد. به قول خودش:

من در تگزاس بزرگ شدم و اینجا مثل یک بیابان بود. نه انجمنی وجود داشت، نه ارتباطی. من مثل تنها گیک بودم… بنابراین داشتن یک فضای کار مشترک، می‌تواند واقعاً قدرتمند باشد.»

لندن، همان سال: گروه کوچکی از کارآفرینان اجتماعی به رهبری جاناتان رابینسون اولین «هاب» را در طبقه بالای یک انبار قدیمی در Islington افتتاح کردند. چشم انداز آنها فضای کاری جدیدی بود که حول رویارویی های سرسام آور بین “متحدان بعید برای دنیایی کاملاً بهتر” ساخته شده بود. هدف این مدل ترکیب بهترین‌های یک انکوباتور کسب‌وکار، اتاق فکر، آزمایشگاه یادگیری و جامعه عضویت حرفه‌ای بود.

ما این مجموعه از افرادی را کشف کردیم که سعی می‌کردند ایده‌های خوب را از اتاق‌خواب‌هایشان تحقق بخشند. تنها، بریده از دنیا، واقعاً پتانسیل ایده های خود را برآورده نمی کنند. بنابراین برای ما روشن شد: اگر این افراد بتوانند در یک فضای فیزیکی دور هم جمع شوند و جایی برای ارتباط داشته باشند، چه؟

با اعداد

برای طرفداران، coworking چیزی را ارائه می دهد که در دفتر خانه گم شده و در کارهای روزمره گم شده است. و مردم به پتانسیل مشارکتی آن کشیده می شوند. رشد آن نشان دهنده این است.

مجله اختصاصی همکاری آنلاین Deskmag امسال ادعا کرد که 100000 نفر با هم کار کرده اند. و تخمین زده می شود که هر روز یک “فضای” جدید در جایی در جهان باز شود.

در استرالیا بیش از 60 فضای کار مشترک در حال فعالیت است و این کشور دارای بالاترین تراکم سرانه و با افتتاح اکثر فضاها در دو سال گذشته، یکی از بالاترین نرخ های رشد است. در حالی که اکثر فضاهای کار مشترک به مکان تکی هستند، موسس-مالک اداره می شوند و نزدیک به CBD هستند، ما شروع به مشاهده نفوذ به مناطق منطقه ای و حومه ای کرده ایم.

طعنه آمیز است که در همان لحظه ای که بسیاری از کارگران یقه سفید می توانند و انتخاب کرده اند “رویای کار از خانه” را زندگی کنند، مدلی پدید آمده است تا نیاز اجتماعی برآورده نشده را برآورده کند زیرا مردم زمان کمتری را برای برقراری ارتباط رودررو صرف می کنند. صورت. بیست سال پس از انتشار رابرت پاتنام، بازی Bowling Alone ، ما شاهد توسعه و رشد خدماتی هستیم که تجربه‌ای مشترک شبیه به آرمان‌شهر قدیمی «زندگی روستایی» در میان رقابت و ناشناس بودن CBD‌های شهرهای بزرگ ارائه می‌دهد. کنجکاوی کار مشترک، همانطور که Clay Spinuzzi می گوید، در تمایل افراد به ” کار کردن به تنهایی با هم ” است.

اما علی‌رغم نرخ‌های رشد سریع برآورد شده در بالا، تنها بخش کوچکی از کارگران در اقتصاد مشغول کار مشترک هستند. در واقع، تعداد کمی از آنها این تجملات را برای انتخاب دارند.

اینجا برای ماندن؟

از نظر احساسی، کار مشترک لزوما برای همه مناسب نیست. چشم انداز اشتراک فضاهای کاری با افراد دیگر سازمان ها و هیاهوی عمومی مکان برای همه جذاب نیست. فضاهای کار مشترک برای کسانی که به محیط های کاری معمولی عادت دارند ناآشنا است. به همین ترتیب، جریان مداوم فعالیت های مشترک می تواند حواس پرتی را برای کسانی که سکوت و سکون کار به تنهایی را ترجیح می دهند، ایجاد کند.

از نظر اجتماعی، افراد با وعده ارتباطات حرفه ای و جامعه حمایتی جذب می شوند، اما به دلایل مختلف، همه نمی توانند به ارزش وعده داده شده خود پی ببرند و در نهایت آن را ترک کنند. در همین حال، برای سازمان‌های بزرگی که قصد دارند از پتانسیل نوآورانه کار مشترک با فرستادن افراد خود استفاده کنند، کشش «جامعه» و داستان‌های اعضای آن می‌تواند باعث تخلیه استعدادها شود. افرادی که به دنبال جایگزین هایی برای مزرعه اتاقک هستند، انتقال خود را از کارمند به نماینده آزاد تسهیل می کنند.

آیا کار مشترک صرفاً یک جنبش اجتماعی پیرامونی است که در لبه جریان اصلی اقتصاد باقی می‌ماند، یا نشانه آغاز یک تحول ساختاری و همگرایی گسترده‌تر در محل کار و مشارکت اجتماعی است؟

یک بحث این است که مدل های مدیریتی و نهادی موجود اساساً شکسته شده اند. در کتاب قدرت کشش ، نویسندگان ادعا می‌کنند که منبع و ابزار خلق ارزش از ذخایر دانش به سمت جریان‌ها دور می‌شود و در نتیجه اساس رقابت به طور اساسی تغییر می‌کند.

بیشتر ساختارهای سازمانی به جای مشارکت در جریان‌های دانش و ایجاد دانش جدید، حول محور حفاظت از ذخایر دانش موجود هستند.

راه حل پیشنهادی آنها برای این ضعف ساختاری، نوآوری نهادی است – نه صرفاً تصور رویکردهای جدید در سازمان های موجود، بلکه بازنگری در روابط بین و بین بسیاری از شرکت های مستقل مختلف. از دیدگاه آن‌ها، سازمان‌های بزرگ‌تر باید به دنبال «فضاهای خلقت» باشند و در آن شرکت کنند، مانند فضاهایی که در کار مشترک یافت می‌شوند، جایی که محیط‌های فیزیکی و دیجیتالی که تنوع و تراکم آن‌ها زمینه مناسبی را برای «تصادف‌های خلاقانه بعید» فراهم می‌کند که ایده‌های جدید را ایجاد می‌کند.

اگر این روایت محبوبیت پیدا کند، احتمالاً شاهد تغییر سازمان‌های بزرگ‌تر به سمت مدل‌های کار مشترک توزیع‌شده خواهیم بود، در واقع شواهد واضحی از علاقه شرکت‌ها به مشارکت در شبکه‌های همکار وجود دارد.

هنوز خیلی زود است که تأثیر اجتماعی و اقتصادی گسترده‌تر کار مشترک را مشخص کنیم، یا اینکه آیا آینده کاری را نشان می‌دهد که به طور گسترده مورد استقبال قرار خواهد گرفت. اما آنچه اکنون واضح است این است که به عنوان یک جنبش اجتماعی و شکل نهادی، هیچ نشانه ای از کند شدن از خود نشان نمی دهد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *