تخیل گرایی حالتی از تخیل است که در آن ذهن شما به افکار، خاطرات و ایده ها اجازه می دهد آزادانه با یکدیگر بازی کنند. این حالتی است که در آن ایده ها بدون مانع و با سهولت به دست می آیند. وقتی خیال پرداز هستید، در دنیای جایگزینی از امکانات نامحدود هستید.
کودکان هنگام بازی به راحتی وارد حالت تخیل می شوند و دنیایی را در ذهن خود ایجاد می کنند که در آن هوی و هوس هایشان واقعی می شود. باغ پشتی می تواند به پادشاهی یا جنگل یا سیاره دیگری تبدیل شود. بهترین هنرمندان، رمان نویسان و دانشمندان به راحتی وارد حالت تخیل گرایی می شوند که تلاش های خلاقانه آنها را تغذیه می کند. برای دیگران، ممکن است سخت تر باشد. بزرگسالی به آنها آموخته است که تخیل خوب نیست. خیال پردازی است، بی تمرکز است، بازیگوش است، کودکانه است. آنها یاد می گیرند که تخیل آزادانه را سرکوب کنند و بیشتر کاسبکار باشند.
تخیلی اینجا و اکنون
شما می توانید در اینجا و اکنون با نگاه کردن به همه چیزهایی که در اطراف شما هستند و بازی با آنها تخیلی شوید. به عنوان مثال، چند سال پیش در باغ پشتی خود میزبان باربیکیو بودم و تعدادی از خانواده ها می آمدند. با رد شدن از مجموعه تاب هنگام آماده کردن وسایل، یادم افتاد که یکی از تاب ها شکسته است. هیچ زمانی برای تعویض آن وجود نداشت و من خودم یک تکه چوب مناسب برای طراحی یک صندلی جدید نداشتم. بنابراین، من در اطراف خانه و گاراژهایم پرسه زدم (به دلایلی، این خانه زیرزمینی ندارد، اما چهار گاراژ دارد)، به وسایل نگاه کردم و آنها را تصور کردم که از مجموعه تاب آویزان هستند. بسیاری از موارد پوچ بود. برخی ناخوشایند خواهند بود. برخی به اندازه کافی قوی نخواهند بود. گهگاه یکی در تخیل من شروع به کار می کرد. وقتی این اتفاق افتاد، من با دقت بیشتری به صندلی چرخان بالقوه نگاه می کنم و با دقت بیشتری آن را تصور می کنم. من چند احتمال را رد کردم تا اینکه به لوله پلاستیکی نارنجی رنگی رسیدم که برای محافظت از کابل ها و لوله های زیرزمینی استفاده می شد. من باور داشتم که یک تکه از آن کار می کند، بنابراین دهانه بین طناب هایی را که صندلی از آن آویزان می شود اندازه گرفتم و یک قطعه لوله کمی بلندتر را برش دادم. از آنجایی که لوله برجستگی داشت، به راحتی میتوان آن را در حلقههای انتهای طناب جا داد.
اگرچه من در این حالات تخیلی در اینجا و اکنون وجود داشتم، اما اینجا و اکنون را نیز در ذهنم تغییر میدادم، به صورت بصری چیزها را برمیداشتم، آنها را از طنابها روی یک تاب آویزان میکردم و گاهی اوقات تصور میکردم که کودک بزرگی روی آنها نشسته است. آیا آنها وزن کودک را تحمل می کنند؟ آیا آنها می توانند به کودک آسیب برسانند؟ در تصوراتم، جهان اطرافم را تغییر می دادم تا راه حلی برای یک مشکل خاص پیدا کنم. این تخیل در اینجا و اکنون است.
مجسمه ساز فیل ها
داستانی در مورد بزرگترین مجسمهساز فیلها برای دانشجویان هنر وجود دارد. او یک تکه سنگ را برمی داشت، مدتی آن را مطالعه می کرد و سپس آن را هک می کرد. نتیجه نهایی به ناچار حکاکی سنگی زیبا از یک فیل بود. یک روز، مصاحبه کننده از مجسمه ساز پرسید: “چطور این کار را انجام می دهی؟ چگونه هر بار چنین فیل های زیبایی می سازی؟”
مجسمه ساز پاسخ داد: “آسان، من یک تکه سنگ برمی دارم و هر چه فیل نیست را می برم.”
این نیز داستان تخیل گرایی در اینجا و اکنون است. مجسمه ساز سنگ را می بیند، در اطراف سنگ قدم می زند، سنگ را احساس می کند و شروع به دیدن فیلی در داخل سنگ می کند. هنگامی که یک ایده کار می کند، او بیشتر با آن در تخیل خود بازی می کند. فیل چه موقعیتی دارد؟ چگونه رنگ سنگ مرمر روی فیل تأثیر می گذارد؟ چگونه الهام می گیرد؟ به زودی، او فیل را به وضوح می بیند که شما یا من خود سنگ را می بینیم.
جهان های تخیلی در ذهن
آلبرت انیشتین از آزمایش های فکری برای تجسم سناریوهایی استفاده کرد که در نهایت به نظریه های نسبیت او منجر شد. اگر به این آزمایشهای فکری نگاه کنیم، واضح است که آنها در حالتی تخیلی ایجاد شدهاند:
اگر من یک پرتو نور با سرعت C (سرعت نور در خلاء) را دنبال کنم، باید چنین پرتویی از نور را به عنوان یک میدان الکترومغناطیسی در حالت سکون، هرچند در نوسان مکانی، مشاهده کنم. با این حال، چنین چیزی به نظر نمی رسد، نه بر اساس تجربه و نه بر اساس معادلات ماکسول. از همان ابتدا به طور شهودی به نظرم رسید که با قضاوت از دیدگاه چنین ناظری، همه چیز باید طبق قوانین مشابهی اتفاق بیفتد که برای ناظری که نسبت به زمین در حال استراحت است. زیرا اولین ناظر چگونه باید بداند یا بتواند تشخیص دهد که در حالت حرکت یکنواخت سریع قرار دارد؟ – منبع
این درخشش انیشتین بود که میتوانست سناریوهای پیچیده را تصور کند، آنها را به روشهای مختلف اجرا کند تا زمانی که سناریویی متناسب با واقعیتها و منطقی باشد. برای انجام این کار مستلزم این است که در حالت تخیل بالا قرار داشته باشید – به عبارت دیگر، تخیل گرایی.
سفر جنون آمیز
رمان من، سفر جنون آمیز، در دنیایی جایگزین می گذرد، در دنیایی نه چندان دور که اروپا یک کشور واحد است: اروپا. جای بایر و متروکی است. آمریکا دارای حکومت دینی است. بیگانگان ساکن زمین هستند و یکی از شخصیت های اصلی آن پنگوئن سخنگو با اوتیسم با عملکرد بالا است. به عبارت دیگر، دنیایی تا حدودی متفاوت از اینجا و اکنون است که بیشتر ما می شناسیم.
برای نوشتن رمان، مرتباً مجبور بودم در ذهنم دوباره وارد دنیای سفر دیوانه شوم تا بتوانم سناریوهای مختلف را بازی کنم. شخصیت ها چگونه پاسخ خواهند داد؟ آنها چه خواهند گفت؟ آنها چه خواهند کرد؟
حواس دیگر
تخیل گرایی نباید به تجسم چیزهای قابل مشاهده محدود شود. همچنین می توان از آن برای بوییدن اشیا، شنیدن اشیا و احساس اشیا استفاده کرد. آهنگسازانی که در حالت تخیل هستند می توانند سازها را بشنوند و آهنگ هایی را در سر خود تجربه کنند. در یک مثال افراطی از این، لودویگ ون بتهوون احتمالاً فقط نهمین سمفونی خود را در تخیل خود شنیده است. تا زمانی که برای اولین بار اجرا شد، او تقریباً ناشنوا بود.
به همین ترتیب، یک سرآشپز خلاق می تواند غذا را در حالت تخیلی آزمایش کند. او می تواند تصور کند که چگونه مواد مختلف بر طعم و بافت یک ظرف جدید تأثیر می گذارد. او در تخیل خود می تواند با مواد بازی کند و آنها را بچشد. به لطف تخیل گرایی، او ایده خوبی از طعم یک غذای خلاقانه و جدید قبل از اینکه واقعاً درست کند، خواهد داشت.
سودمندی تخیل گرایی
تخیل گرایی ممکن است برای هنرمندان، نوازندگان، سرآشپزها و انیشتین کارآمد و شیک به نظر برسد، اما در مورد دیگران چطور؟ چرا یک مدیر مسئول نوآوری باید به تخیل گرایی علاقه مند باشد؟ چرا باید به ذهن آگاهی اهمیت دهید؟
زیرا ذهن آگاهی منجر به ایده های خلاقانه و اجرای نوآورانه می شود. میتوانید مطمئن باشید که استیو جابز مدتها قبل از ساخت اولین نمونههای اولیه، ظاهر، احساس و عملکرد آیپاد، آیفون و آیپد را تصور میکرد.
تخیل گرایی وسیله ای برای حل مشکلات نه تنها با ابداع راه حل های بالقوه، بلکه با نمایش آن راه حل ها در ذهن شماست.
تخیل گرایی راهی برای تجزیه اهداف چالش برانگیز به بخش های قابل مدیریت با تجسم مسیرهای مختلفی است که می توانید برای رسیدن به هدف خود طی کنید.
تخیل گرایی راهی برای تجسم محصولات و خدمات جدید رادیکال و بازی با آنها در ذهن شماست.
تخیل محدود
متأسفانه، یکی از راههایی که بسیاری از تجار و کارمندان دولت از تخیلگرایی استفاده میکنند، شناسایی ریسکها در ایدهها است. وقتی یک تصمیم گیرنده ایده ای را رد می کند و دلیلی برای انجام آن می دهد، آن دلیل معمولاً نتیجه تجسم اجرای یک ایده و تصور اینکه چه چیزی ممکن است اشتباه باشد است.
به نوعی حیف است. خوشبختانه، این نشان می دهد که بسیاری از افراد معمولاً فاقد تخیل، توانایی ورود به حالت مثبت تری از تخیل را دارند. اما به جای استفاده از این توانایی برای خیر، از آن برای جلوگیری از تبدیل شدن خلاقیت به نوآوری استفاده می کنند.
وارد شدن به حالت تخیل
برای برخی افراد، رسیدن به حالت تخیل آسان است. چنین افرادی تمایل دارند نویسنده، هنرمندان، دانشمندان، کارآفرینان و دیگرانی باشند که نیاز به خلاقیت بالایی دارند و باید موقعیتهای پیچیده را در ذهن خود تجسم کنند. آنها باید بتوانند ایده ها را امتحان کنند و آنها را به صورت متوالی اجرا کنند. برای دیگران، سخت است که به این وضعیت برسید، زیرا بزرگسالی آنها آن را دلسرد کرده است. کسب و کار اغلب به انطباق و تجزیه و تحلیل نیاز دارد، نه تخیل. رهبران کسب و کار نمودارهای رنگارنگ را به جای ایده های دیوانه کننده دوست دارند. دفاتر طرح باز فرار از حالت تخیل را تقریبا غیرممکن می کند.
اگر به نظر شما رسیدن به حالت تخیل چالش برانگیز است، چند عمل وجود دارد که می توانید امتحان کنید. اول از همه، به این فکر کنید که بهترین ایده های خود را کجا دارید. آیا هنگام راه رفتن است؟ دوش گرفتن؟ در بالکن آپارتمان خود نشسته اید و به شهر نگاه می کنید؟ هر کجا که باشد، مشخصاً جایی است که تخیل شما بیشتر از حد معمول فعال است و در نتیجه احتمالاً جایی است که ورود به حالت تخیل برای شما نسبتاً آسان است.
وقتی در حال پیاده روی یا حمام هستید یا در بالکن خود می نشینید و ایده هایی به ذهنتان خطور می کند، در حال وارد شدن به حالت تخیل هستید. اونجا بمون با اون ایده ها بازی کن آنها را لمس کنید، نگه دارید، آنها را بو کنید، ببینید. سناریوهایی را تصور کنید که شامل ایده هستند و آن سناریوها را در ذهن خود پخش کنید. ببین کجا میرن اگر کار نکردند، جای نگرانی نیست. دوباره امتحان کنید. اگر افکار دیوانه شدند، از وضعیت خود فرار نکنید، بگذارید ایده ها دیوانه شوند. این چیز خوبی است.
راه رفتن و سوال
راه دیگر برای رسیدن به حالت تخیل این است که پیاده روی کنید، چیزها را مشاهده کنید و آنها را زیر سوال ببرید. در ذهن خود با آنها بازی کنید. من در روستا زندگی می کنم و تقریبا هر روز به پیاده روی می روم. یکی از مسیرهایی که من گاهی دنبال میکنم مرا از کنار مزرعهای میبرد که با یک بز پیر و یک اسب پیر مشترک است. من اغلب آنها را می بینم که دور هم می چرخند و راضی به نظر می رسند. من فرض می کنم آنها دوستان خوبی هستند و تصور می کنم چنین دوستی چگونه می تواند باشد. آیا اسب می تواند مشکلات خود را با یک بز در میان بگذارد؟ بز چگونه ممکن است پاسخ دهد؟ من نمی دانم که آیا اسب های دیگر ممکن است این اسب را به خاطر داشتن یک بز به عنوان بهترین دوست مسخره کنند. اما من تصور می کردم اسب پیر اهمیتی نمی دهد. او و بز سال ها دوستان خوبی بودند. آن اسب های دیگر احتمالا حسادت می کنند.
نیازی نیست در حومه شهر زندگی کنید، پیاده روی تخیلی داشته باشید. شما می توانید این کار را در شهر و حومه شهر انجام دهید. حتی می توانید این کار را در دسر هم انجام دهید، اما حتماً مقدار زیادی آب و نقشه همراه داشته باشید. هر جا که هستید، فقط راه بروید، چیزهایی را که می بینید مشاهده کنید و زیر سوال ببرید. با آن چیزها در ذهن خود بازی کنید. تصور کنید که مردم در خانه ها چه می کنند. تصور کنید که توسط شخصی که پشت سر شماست دنبال می شوید. چرا او شما را دنبال می کند؟ او چه می خواهد؟ دوست است یا دشمن پیرزنی توسط یک زن جوان به بانک هدایت می شود. داستان آنها چیست؟
یادم میآید، سالها پیش زمانی که در لندن زندگی میکردم، در ایستگاه مترو منتظر قطار ایستاده بودم و تصور میکردم همه چیز عجیب و غریب از تونل بیرون میآید. یکی از سناریوهایی که مرا سرگرم کرد این بود که تجسم اژدهایی آتشین و مار مانندی بود که از تونل بیرون آمد و همه را ترساند. سناریوی دیگر قطاری بود که مانند گلوله توپی که از یک توپ شلیک می شود از تونل به فضا شلیک کرد.
مراقبه
در کارگاههایم و در باشگاه تخیل ، مراقبههای تجسمی هدایتشده را آزمایش کردهام. ما با فکر کردن و بحث در مورد موقعیتی شروع می کنیم که شرکت کنندگان در کارگاه برای آن ایده های خلاقانه می خواهند. سپس آنها را در حالتی آرام و مراقبه صحبت می کنم. من آنها را به یک تور با راهنما از تصورات و موقعیت آنها می برم. من به آنها دستور می دهم که در اطراف آن قدم بزنند، آن را کشف کنند و موارد دیگر. من آنها را مجبور می کنم به هر شکلی با شرایط بازی کنند.
نتایج این تمرینات عمیق بوده است. مردم به من می گویند که چگونه به طور ناگهانی مشکلی را دیده اند که ماه ها آنها را آزار می دهد، به روشی جدید و به راحتی قابل حل.
شما همچنین می توانید این کار را خودتان با خودمراقبتی و سپس بررسی یک موقعیت امتحان کنید. به نظر من نوشتن موقعیت، در چند کلمه، روی یک تکه کاغذ و نگه داشتن آن (یا تصور نگه داشتن آن) هنگام رفتن به حالت مراقبه مفید است. به نظر می رسد این به افراد کمک می کند تا موقعیت را پیدا کنند و در آن حالت آن را کشف کنند.
من حتی در کنفرانس هایی با صدها نفر از مخاطبان از این تکنیک استفاده کرده ام. در حالی که همه به حالت مراقبه نمی روند، بسیاری از آنها این کار را انجام می دهند و بسیاری به من می گویند که چقدر شگفت آور برای آنها موثر بوده است.
من راضی هستم، اما تعجب نمی کنم. من به سادگی به آنها کمک می کنم تا به حالت تخیلی برسند. ذهن خلاق آنها کار سخت را انجام می دهد.
بازی
شاید بهترین راه برای رسیدن به حالت تخیل، روش سنتی باشد: بازی. زمانی که کودک بودید، بازی به احتمال زیاد شما را به حالتی از تخیل می رساند که در آن اسباب بازی ها دیگر اسباب بازی نیستند. آنها واقعی بودند. شما در بازی های تظاهر گم شده اید و سازه های قدرتمندی را از بلوک های ساختمانی ساخته اید.
خوشبختانه، شما هنوز هم می توانید بازی کنید و بازی هنوز یک راه عالی برای رسیدن به حالت تخیلی است. بازی به ویژه برای تخیلات مشارکتی خوب است. این چیزی است که من در نقشآفرینیها دیدهام، که در کارگاههایم از آن استفاده کردهام – و مدتها قبل زمانی که زبان انگلیسی را آموزش میدادم. مردم در بازی های نقش گم می شوند. باب حسابداری با تمام غرور و جدیت حرفه ای اش دیگر باب حسابداری نیست. در نقش، او شخص دیگری است. او می تواند گارد خود را پایین بیاورد. او می تواند احمق باشد. او می تواند بازیگوش باشد زیرا برای مدتی باب حسابداری نیست. او شخص دیگری است و در حالت تخیل است. این به نوعی خلاقیت منجر می شود که باب معمولاً قادر به انجام آن نیست.
چرا زحمت؟
تخیل گرایی، در یک محیط تجاری، برای توسعه نوآوری مفید است. وقتی تخیل هستید، فقط نوآوری را تجسم نمی کنید. شما آن را در استفاده، در عمل و با تغییرات تجسم می کنید. میتوانید به روشهای مختلف با نوآوری بازی کنید و در صورت تمایل آن را حتی نوآورانهتر یا کمتر نوآور کنید. شما می توانید روند پیاده سازی، موانعی که با آن روبرو خواهید شد و نحوه غلبه بر آنها را تجسم کنید.
تخیل گرایی برای کاوش و حل مشکلاتی که راه حل های واضح یا آسانی ندارند مفید است زیرا می توانید در تخیل خود با راه حل های بالقوه مختلف بازی کنید تا بهترین امکان را شناسایی کنید. یک مشتری مهم ایمیلی می فرستد که از اشکالات پروژه نرم افزاری که شما تحویل داده اید شکایت می کند. اشکالات نتیجه یک پلت فرم وب است که شما برون سپاری می کنید. چگونه به مشتری پاسخ می دهید؟ آیا سازندگان پلتفرم وب را مقصر می دانید؟ مشتری چه فکری می کند؟ آنها چگونه پاسخ خواهند داد؟ اگر وضعیت عوض شود، چگونه پاسخ می دهید؟ آیا خودتان را سرزنش می کنید؟ آیا ایمیل را نادیده می گیرید؟ شما می توانید قبل از تصمیم گیری در مورد بهترین رویکرد، سناریوهای مختلف و نحوه انجام آنها را در تخیل خود تجسم کنید.
تخیلگرایی برای برنامهریزی در زمانهای تغییر، زمانی که رویکرد ساختاریافته معمول برای برنامهریزی ممکن است دیگر ایدهآل یا حتی قابل اجرا نباشد، مفید است.
تخیل گرایی برای ساختارشکنی ایده ها، اهداف و مشکلات پیچیده به قطعات کوچکتر و قابل اجرا و سپس تعیین نحوه نزدیک شدن به هر بخش عالی است.
رهبران کسب و کار می گویند که خلاقیت یک دارایی مهم در کارمندان آینده است. کارمندان را قادر می سازد تا قدرت تخیل خود را دوباره کشف کنند و یاد بگیرند که چگونه از آن استفاده کنند، اکنون یک راه قدرتمند برای تقویت خلاقیت کارکنان است.
بدون نظر