اعتقاد بر این است که کشف علمی ناشی از نبوغ محض ستارگان فکری مانند داروین و انیشتین است. معمولاً تصور می‌شود که کار آنها منعکس‌کننده کمک‌های منحصربه‌فرد آنهاست، بدون توجه به تجربه قبلی خود یا تلاش‌های پیشینیان کمتر شناخته شده‌شان. خرد متعارف همچنین وزن زیادی بر بینش ، پیش‌اندیشه و طراحی در ارتقای دستاوردهای علمی مهم می‌گذارد، گویی که ایده‌ها به طور خود به خود به سر فرد می‌آیند – کاملاً شکل گرفته و کاربردی.

ممکن است حقیقت محدودی در این دیدگاه وجود داشته باشد. با این حال، به عنوان یک روانشناس تجربی و یک فیلسوف علم، ما معتقدیم که تا حد زیادی ماهیت واقعی اکتشافات علمی، و همچنین خلاقیت و نوآوری در بسیاری از عرصه‌های دیگر تلاش انسان را نادرست نشان می‌دهد.

با کنار گذاشتن داروین‌ها و انیشتین‌ها – که کمک‌های تاریخی آنها  به درستی مورد تجلیل قرار می‌گیرد – پیشنهاد می‌کنیم که نوآوری بیشتر یک فرآیند آزمون و خطا است، جایی که ممکن است گاهی اوقات دو گام به جلو و یک قدم به عقب و همچنین یک یا چند گام به سمت راست یا به سمت راست یا به سمت راست باشد. ترک کرد. به جای انقلاب، به تکامل فکر کنید. این دیدگاه تکاملی از نوآوری انسان، مفهوم نبوغ خلاق را تضعیف می کند و ماهیت تجمعی پیشرفت علمی را تشخیص می دهد.

ایده های نادرست در مسیر ایده های درست

در کتابی در سال 2017، یکی از ما (ERS) هفت دانشمند کمتر شناخته شده را مورد بحث قرار می دهد که تا حدی “ایده های اشتباه” آنها باعث پیشرفت های عمده در دستان دیگران شده است.

تجزیه و تحلیل جهان، از کارشناسان

یکی از آن دانشمندان نامعلوم را در نظر بگیرید: جان نیکلسون، فیزیکدان ریاضی دانشگاه کمبریج که در دهه 1910 کار می کرد، زمانی که نظریه اتم در مراحل اولیه توسعه بود. نیکلسون وجود «پرتو عناصر» را در فضای بیرونی فرض کرد. نیکلسون با استفاده از یک نظریه اتمی خیالی، وزن نسبی اتم های تاج، سحابی، پروتو فلوئور و غیره را تخمین زد. نیکلسون با ترکیب اعداد مختلف از این پیش اتم های ادعایی، می تواند وزن تمام عناصر جدول تناوبی شناخته شده در آن زمان را بازیابی کند. در مقیاسی بزرگتر، نیکلسون همچنین می‌تواند جزئیات اخترفیزیکی را در سحابی شکارچی کهکشان راه شیری توضیح دهد.

با توجه به این واقعیت که هیچ یک از عناصر اولیه نیکلسون در واقع وجود ندارند، این موفقیت ها بیشتر قابل توجه است.

با این حال، در میان گمانه‌زنی‌های اغلب وحشیانه‌اش، نیکلسون همچنین پیشنهاد کرد که یک جنبه تعیین‌کننده از اتم‌ها – چیزی که فیزیکدانان آن را تکانه زاویه‌ای الکترون‌هایشان می‌نامند – می‌تواند فقط مقادیر گسسته یا کوانتوم‌های معینی داشته باشد. نیلز بور، پدر نظریه اتمی مدرن، از این ایده جالب جهش کرد تا مدل اتم را که اکنون معروف است، بیابد .

از این تاریخ چه کنیم؟ به سادگی می توان نتیجه گرفت که علم یک کار جمعی و انباشته است. ایده ها گسترش می یابند و برخی از دانشمندان در بهره برداری از آنها ماهرتر از دیگران هستند. این ممکن است درست باشد، اما ممکن است بینش عمیق تری برای جمع آوری وجود داشته باشد.

راهپیمایی منظم یا قدم زدن تصادفی؟

ما پیشنهاد می کنیم که علم دائماً در حال تکامل است، درست مانند گونه های حیوانات. در سیستم های بیولوژیکی، موجودات ممکن است ویژگی های جدیدی را نشان دهند که از جهش های ژنتیکی تصادفی ناشی می شود. به همین ترتیب، جهش های تصادفی ایده ها ممکن است به هموار کردن راه برای پیشرفت در علم کمک کند. اگر جهش در زیست شناسی یا علم مفید باشد، آنگاه حیوان یا نظریه علمی به رشد خود ادامه خواهند داد و شاید تولید مثل کنند.

در این سناریوی قطعی داروینی، هیچ طراحی، هوشمند یا غیر آن وجود ندارد. فقط تنوع و انتخاب تصادفی وجود دارد، با تکامل بیولوژیکی یا رفتاری که به روش آزمون و خطا آشکار می شود.

همانطور که یکی از ما (EAW) اخیراً مستند کرده است، پشتیبانی از این دیدگاه تکاملی از نوآوری رفتاری، از بسیاری از حوزه‌های مختلف تلاش انسانی ناشی می‌شود. یک مثال قابل توجه را در نظر بگیرید.

یک بهبود سرسام آور می تواند مانند آتش سوزی گسترش یابد. AP Photo/ Mark J. Terrill

یک نوآوری بسیار تأثیرگذار را می توان در پیست مسابقه اصیل مشاهده کرد. این نیاز به تماشای اسب و جوکی از جلو یا عقب دارد: رکاب چپ جوکی اغلب به اندازه یک فوت پایین تر از سمت راست قرار می گیرد. اعتقاد بر این است که این به اصطلاح قرار دادن رکاب “acey-deucey” مزایای مهمی را در مسیرهای بیضی شکل به همراه دارد، جایی که در ایالات متحده، در مسابقات خلاف جهت عقربه های ساعت فقط پیچ های چپ مشاهده می شود. اگرچه علم هنوز کارآیی آن را ثابت نکرده است، اما قرار دادن آسی-دوسی ممکن است به اسب و سوارکار این امکان را بدهد که به پیچ خم شوند و با مهار نیروی مرکزگرای یک پیچ محکم، قدرت بیشتری برای جفت فراهم کند.

یک جوکی نسبتا ناشناخته به نام جکی وستروپ، acey-deucey را توسعه داد، اگرچه توسط یک سوارکار بسیار مشهورتر، ادی آرکارو، محبوبیت یافت. آیا وستروپ تحقیقات روشمندی انجام داده یا سوابق فیلم های گسترده ای را در یک نقشه زیرکانه برای پیشی گرفتن از رقبای خود بررسی کرده بود؟ آیا او مزیت سرعتی را که با سواری acey-deucey ایجاد می کند، پیش بینی کرده بود؟ خیر. او از ناحیه پا آسیب دید که باعث شد نتواند زانوی چپ خود را به طور کامل خم کند. این یک پای چپ گیج‌کننده بود که منجر به سبک خارج از کیلتر وستروپ شد – که اتفاقاً همزمان با عملکرد چرخش در سمت چپ بهبود یافته بود. این سرندیپیته

چیزی که عجیب نبود، پذیرش سریع و گسترده سواری acey-deucey توسط بسیاری از رقبای Westrope بود، سبک مسابقه ای که در مسابقات اصیل امروزی ادامه دارد.

تنوع و انتخاب، بدون پایان در دید

مثال‌های فراوان دیگر نشان می‌دهند که در بسیاری از عرصه‌های تلاش انسان، پیشرفت‌های تازه‌ای می‌تواند از اشتباه، ماجراجویی و غم‌انگیز ناشی شود. نمونه هایی مانند فلاپ فوسبوری ، یادداشت های پست آن و مانور هایملیچ همگی این ادعا را دروغ می گویند که ذهن های مبتکر و طراح مسئول خلاقیت و اختراع انسان هستند. نیروهای بسیار دنیوی و مکانیکی ممکن است در کار باشند. نیروهایی که اساساً با قوانین فیزیک، شیمی و زیست شناسی مرتبط هستند.

مفاهیم بینش، خلاقیت و نبوغ اغلب مورد استناد قرار می‌گیرند، اما مبهم و سودمند علمی مشکوک باقی می‌مانند ، به‌ویژه زمانی که مشارکت‌های متنوع و پایدار افرادی مانند افلاطون، لئوناردو داوینچی، شکسپیر، بتهوون، پیکاسو و تولستوی را در نظر بگیریم. گالیله، نیوتن، کپلر، کوری، پاستور و ادیسون. این مفاهیم به جای توضیح تکامل نوآوری های انسانی، صرفاً برچسب می زنند. ما به رویکرد دیگری نیاز داریم و یک نامزد امیدوار کننده وجود دارد.

قانون اثر توسط روانشناس ادوارد تورندایک 40 سال پس از انتشار کتاب “منشاء گونه ها” توسط چارلز داروین کشف شد. این قانون ساده معتقد است که ارگانیسم ها تمایل دارند رفتارهای موفق را تکرار کنند و از انجام رفتارهای ناموفق خودداری کنند . درست مانند قانون انتخاب طبیعی، که تکامل به آن بستگی دارد، قانون اثر شامل یک فرآیند کاملاً مکانیکی از تنوع و انتخاب است. علاوه بر این، کورکورانه و بدون پایانی پیش می رود.

البته، منشأ ایده ها و رفتارهای بدیع مستلزم مطالعه بیشتر است. به طور خاص، منشأ ماده خامی که قانون اثر بر آن اعمال می‌شود، به وضوح منشأ جهش‌های ژنتیکی که قانون انتخاب طبیعی بر اساس آن عمل می‌کند، شناخته شده نیست. تولید ایده‌ها و رفتارهای بدیع ممکن است کاملاً تصادفی نباشد، اما توسط موفقیت‌ها و شکست‌های قبلی محدود شده است – فرد فعلی (مانند بور) یا پیشینیان (مانند نیکلسون).

به نظر می رسد زمان برای کنار گذاشتن مفاهیم ژژون از طراحی هوشمند و نبوغ، و برای کاوش علمی ریشه های واقعی رفتار خلاقانه، مناسب است.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *