شرکتها با اختراع محصولات جدید و هیجانانگیز، عرضه آنها به جهان و ثروتمند شدن متعفن در نتیجه ایدههای خود، مبتکر میشوند. این همان چیزی است که نوآوری در مورد آن است، درست است؟
اشتباه! اکثر شرکت هایی که محصولات و خدمات واقعاً جدید اختراع می کنند – و سعی می کنند از آنها سود ببرند – در واقع ورشکست می شوند و به زودی فراموش می شوند. این شرکتهایی هستند که ایدههای آن مخترعان را کپی میکنند و اساساً آن ایدهها را بهبود میبخشند، که تمایل دارند به عنوان مبتکر شناخته شوند – و ثروتمند متعفن شوند.
بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.
آرچی و گوگل
آرچی رو یادت هست؟ این اولین موتور جستجوی اینترنت بود. حتی قبل از وب هم بود. Archie کاربران اولیه اینترنت را قادر میسازد تا آرشیوهای آنلاین را جستجو کنند که در آن زمان اساساً دایرکتوریهای فایل قابل دسترسی با FTP (پروتکل انتقال فایل) بودند. وب جهانی در سال 1993 به واقعیت تبدیل شد و چندی بعد Aliweb به عنوان یک فهرست وب راه اندازی شد. در سال 1994، یاهو نه به عنوان یک موتور جستجو، بلکه به عنوان یک فهرست وب تأسیس شد. من هنوز به یاد دارم که صفحات وب جدیدی را در روزهای اولیه برای آنها ارسال می کردم. Excite، احتمالاً اولین موتور جستجوی تجاری، اندکی بعد راه اندازی شد. لایکوس، آلتاویستا و دیگران به زودی دنبال کردند.
اگر در دهه 1990 از یک موتور جستجو استفاده میکردید، احتمالاً به یاد دارید که آنها تمایل زیادی به ارائه نتایج داشتند، که تقریباً همه آنها کاملاً به آنچه واقعاً به دنبال آن بودید بیربط بودند. بدتر از آن، زمانی که بازاریابان پتانسیل موتورهای جستجو را شناختند، به سرعت متوجه شدند که چگونه سیستم را جعل کنند و در نتیجه، هر عبارت جستجویی که وارد میکنید منجر به تعداد شگفتانگیزی از تبلیغات کاملاً نامربوط میشود که تعداد شگفتانگیزی از آنها وجود دارد. پورنوگرافی بودند
در همین زمان، چند دانشجوی دانشگاه استنفورد ایدهای داشتند. اگر جستجوی وب را مانند جستجوی آکادمیک در نظر بگیرید که در آن مقالاتی که استنادهای زیادی دریافت کردهاند مهمتر از مقالاتی که استنادهای زیادی دریافت نکردهاند، مهمتر هستند؟ پروژه دانشگاهی آنها گوگل شد. این موتور جستجو از اولین موتور جستجو دور بود. اما یک کار را انجام داد که هیچ موتور جستجوی دیگری در آن زمان به خوبی انجام نداد: آن چیزی که شما به دنبال آن بودید را در واقع پیدا کرد.
امروزه، آن موتورهای جستجوی اولیه بیشتر مدتها فراموش شدهاند و گوگل به یک شرکت بزرگ تبدیل شده است که نه بر اساس اختراع، بلکه بر اساس بهبود اساسی یک محصول موجود تأسیس شده است. ( اگر به تاریخچه موتورهای جستجوی اولیه علاقه دارید، این مقاله ارزش خواندن را دارد )
فیس بوک
به همین ترتیب، فیس بوک اولین فضای رسانه اجتماعی مبتنی بر دوست در وب نبود. حتی قبل از اینکه وب وجود داشته باشد، تعدادی سیستم تخته اعلانات آنلاین (BBS) وجود داشت که به افراد اجازه می داد پیام ارسال کنند، فایل ها را به اشتراک بگذارند (اغلب، حقیقت شناخته شده است، نرم افزارها و بازی های غیرقانونی) و چت کنند. اینگونه بود که America on Line (AOL) و Compuserve شروع به کار کردند. علاوه بر این، بسیاری از افراد فنی بودند که BBS خود را برای جوامع کوچک راه اندازی کردند. من چند سیستم از این قبیل را در اوایل دهه 90 بررسی کردم.
رسانه های اجتماعی اولیه مبتنی بر وب شامل Classmates.com و Friendster بودند. MySpace، در سال 2003 راه اندازی شد، در سال 2008 با پشت سر گذاشتن گوگل به عنوان پربازدیدترین وب سایت در ایالات متحده، به بزرگترین شبکه اجتماعی جهان تبدیل شد. در واقع، زمانی که فیسبوک برای اولین بار در خارج از دانشگاهها و برای عموم گسترش یافت، MySpace بسیار خشمگین بود و بسیاری از مردم نیاز به یک سایت رسانه اجتماعی دیگر را زیر سوال بردند. با این حال، فیس بوک اساساً از چند راه ساده بهتر بود. شاید مهمتر از همه، کاربران از نام واقعی خود استفاده کردند. ثانیاً، از آنجایی که به عنوان یک ابزار شبکهسازی دانشگاه هاروارد شروع شد و به آرامی به دانشگاههای دیگر گسترش یافت، به جای یافتن دوستان جدید با نامهای کاربری عجیب و غریب، به عنوان ابزاری برای شبکهسازی با دوستان فعلی تلقی شد. ثالثاً، برنامه هایی که افراد می توانستند با هم در فیس بوک بازی کنند، افراد را در فیس بوک نگه می داشتند.
البته امروزه MySpace و Friendster تا حد زیادی فراموش شده اند و فیس بوک به طور گسترده ای بر فضای رسانه های اجتماعی حکومت می کند.
من لینکدین را از این مثال کنار گذاشتهام زیرا به جای شبکهسازی مبتنی بر دوستی، بر شبکههای تجاری تمرکز دارد. با این وجود، این همچنین نمونه ای از بهبود اساسی شبکه های اجتماعی قبلی با تمرکز بر شبکه های تجاری است. همچنین اگر نگوییم در لیگ برتر جهانی فیس بوک بسیار موفق بوده است.
اگر به تاریخچه شبکه های اجتماعی علاقه مند هستید، ممکن است برای شما جالب باشد. این به تایید حافظه من در شبکه های اجتماعی اولیه کمک کرد.
تسلا
نمونه اولیه خودروهای الکتریکی برای اولین بار در دهههای 1820 و 1830 ظاهر شدند و اگر در پایان قرن نوزدهم به تاکسی لندن بدون اسب میرفتید، احتمالاً با باتری کار میکرد. در واقع، اگر تاریخ کمی متفاوت بود، ممکن بود امروز همه ما در حال رانندگی با خودروهای برقی باشیم و فقط وسایل نقلیه موتور احتراق داخلی را از موزه ها بشناسیم. اما البته اینطور نشد. خودروهای بنزینی علیرغم اینکه پر سر و صداتر، بدبوتر و راه اندازی سخت تر بودند، در نهایت محبوبیت بیشتری پیدا کردند. برد طولانی تر و سرعت بیشتر آنها آنها را جایگزین بهتری برای خودروهای باتری دار کرده است.
در سالهای پس از آن، خودروهای بنزینی و دیزلی معمولی هستند. سازندگان گهگاهی خودروهای باطری دار را آزمایش کرده اند و نیمه کاره سعی کرده اند آنها را به بازار عرضه کنند. معمولاً خودروها خودروهای کوچک و سبک وزن با برد کوتاه و امکانات رفاهی کم بوده اند. اعتقاد بر این بود که هیچکس نمیخواهد خودروی اصلی خانوادهاش به شارژ باتری متکی باشد، اما مردم ممکن است برای خرید و سایر کارهای محلی مشتاق یک ماشین دوم با باتری کوچک باشند. با این حال، هزینه باتری ها به این معنی است که خرید این دودکش های ساده نسبت به خودروهای مجهزتر با موتورهای بنزینی و دیزلی هزینه بیشتری دارد. بنابراین، آنها هرگز به محبوبیت زیادی دست پیدا نکردند.
ایلان ماسک ایده متفاوتی داشت. او بر این باور بود که مردم با پرداخت حق بیمه برای یک خودروی الکتریکی لوکس با برد طولانی راحت تر از پرداخت حق بیمه برای خودروهای کم قدرت با برد کوتاه و امکانات رفاهی کم هستند. بنابراین او تسلا را راهاندازی کرد تا ماشینهای باطری رده بالا با گجتهای جالب زیادی بسازد. قرار گرفتن در گروه قیمت خودروهای لوکس به خودروها اجازه میدهد تا باتریهای گران قیمت زیادی در خود داشته باشند و این باعث میشود خودروها در بین شارژ مجدد بیشتر رانندگی کنند. علاوه بر این، تسلا ایستگاه های شارژ را راه اندازی کرد تا کار را برای مشتریان خود آسان تر کند. با این حال، دنده برقی خودروهای تسلا نوآوری قابل توجهی نسبت به سایر خودروهای الکتریکی اخیر ندارد.
در واقع، اگر مرسدس بنز یا لکسوس همین ایده را داشتند، احتمالاً می توانستند خودروهای الکتریکی لوکس بهتری را با استفاده از بسیاری از قطعات موجود بسازند. اما، آنها ایده ای نداشتند. حالا آنها در حال تقلا هستند تا به عقب برسند.
بنابراین، آقای ماسک ماشین الکتریکی را اختراع نکرد. اما او به یک پیشرفت مفهومی اساسی نسبت به خودروهای الکتریکی قبلی رسید و این به موفقیت فوق العاده ای برای تسلا و آقای ماسک منجر شد.
درس ها
1. اختراع نکنید – اختراعات را بهبود بخشید
اولین درسی که در اینجا باید یاد گرفت این است که اختراع محصولات جدید عالی اغلب به ثروت منجر نمی شود. در واقع، منجر به ورشکستگی و فراموشی می شود. در عوض، این شرکتهایی هستند که اساساً محصولات موجود را بهبود میبخشند و بیشتر موفق هستند.
2. خارج از حوزه تخصصی خود نوآوری کنید
علاوه بر این، این بهبود دهنده های اساسی تقریباً همیشه در زمینه ای که محصولات خود را در آن عرضه می کنند، تازه کار هستند. آنها یا شرکتهای نوپا هستند، مانند نمونههایی که در مورد آن صحبت کردیم، یا شرکتهای تأسیسشدهای هستند که به قلمرو جدیدی در حال حرکت هستند. برای مثال اپل را در نظر بگیرید. آی پادهای آنها اولین تلاش آنها در زمینه پخش کننده های MP3 بود، حوزه ای که قبلاً به خوبی تثبیت شده بود. با این حال، آیپادهای آنها ظریفتر، شیکتر و استفاده آسانتر از هر محصول موجود بود.
به همین ترتیب، سیستم عامل اندروید گوگل به سیستم عامل پیش فرض تقریباً هر گوشی هوشمندی تبدیل شده است که توسط اپل ساخته نشده است. با این حال، قبل از راه اندازی اندروید، گوگل در تجارت تلفن های هوشمند نبود.
این بدان معنی است که اگر شرکت شما در یک زمینه خاص به خوبی تثبیت شده باشد، بعید است که یک نوآوری اساسی در آن زمینه بهبود یابد. در صورتی که تخصص شرکت شما قابل اجرا باشد، بهتر است زمینه های مرتبط را بررسی کنید. اگر سالهاست که ملحفههای تخت تولید میکنید، بعید است که ایدهای برای بهبود اساسی ملحفهها داشته باشید. شما محصول خود را به خوبی می شناسید. بهتر است سعی کنید یک پیشرفت اساسی در لباس خواب یا قاب تخت ایجاد کنید. در آنجا دانش فنی مرتبط با ساده لوحی کافی برای دستیابی به چیزی اساساً جدید دارید.
3. اگر مجبور به اختراع هستید، اختراع خود را پس بدهید
اگر شما مخترعی هستید که ایده کاملا جدیدی را ارائه کرده اید، پیشنهاد می کنم به جای اینکه سعی کنید از آن سود ببرید، آن را کنار بگذارید. لینوس توروالدز سیستم عامل لینوکس خود را واگذار کرد و به عنوان یک قهرمان و بنیانگذار جامعه منبع باز شناخته می شود. او ممکن است متعفن ثروتمند نباشد، اما درآمد خوبی کسب می کند و بسیار مورد احترام است. اگر او سعی می کرد محصولش را بفروشد، گمان می کنم مایکروسافت یا اوراکل یا شرکت دیگری او را برای ناهار می خوردند.
تیم برنرز لی پروتکل های پشت وب جهانی را اختراع کرد و همچنین آنها را به عنوان استاندارد در دسترس عموم قرار داد. او مشهور است، به طور گسترده مورد احترام است و درآمد بسیار بیشتری از من برای سخنرانی دارد. اگر او سعی می کرد ایده خود را به ثبت برساند و بفروشد، خوب، جهان احتمالاً اکنون جای دیگری بود. او احتمالاً ورشکست شده بود و یک شرکت بزرگ فناوری اطلاعات مالک شبکه خواهد بود.
بدون نظر