همانطور که ما بیش از حد آگاه هستیم، تولید در استرالیا در حال حاضر تحت فشار زیادی است، در یک محیط هزینه نسبتاً بالا کار می کند، با رقابت بین المللی قابل توجهی مواجه است و بار سنگین دلار استرالیا را تحمل می کند.

اجماع عمومی وجود دارد که برای پایدار ماندن و رقابتی ماندن، یک مسیر روشن و ثابت شده برای شرکت ها برای افزایش رقابت پذیری، نوآوری است.

با این حال، شکاف‌های نوآوری قابل توجهی در نحوه دسترسی شرکت‌های استرالیایی به دانش جدید و همکاری با بخش تحقیقاتی یا بین شرکت‌ها وجود دارد.

رفع این «شکاف نوآوری» برای موفقیت تولید آینده استرالیا بسیار مهم است – اما چالش این است که چگونه نقاط را به هم وصل کنیم.

ما باید پل های بیشتری بین سازمان های تحقیقاتی و صنعت ایجاد کنیم. این نکته در گزارش سیستم‌های نوآوری 2011 تقویت شد که نشان می‌دهد کمتر از 5 درصد از کسب‌وکارها اطلاعاتی در مورد فناوری‌های جدید از سازمان‌های تحقیقاتی یا دانشگاه‌ها به‌دست آورده‌اند.

کشورهای دیگر در حال انجام آن هستند. آلمان نمونه ای از این است که چگونه ارتباطات بیشتر بین سازمان های تحقیقاتی و تولیدکنندگان می تواند محصولات بسیار رقابتی و نوآورانه برای بازارهای صادراتی تولید کند.

Fraunhofer Gesellshaft نمونه‌ای است . موفقیت آن تا حدی به استخدام و توسعه فارغ التحصیلان با کیفیت بالا است که در صنعت استخدام می شوند – روشی عالی برای انتقال فناوری و ارتقاء مهارت.

استرالیا می تواند از این موضوع درس بگیرد، اما چشم انداز تولید ما اساساً بسیار متفاوت است. تولید استرالیا تحت سلطه شرکت‌های نسبتاً کوچک است، اغلب بدون منابع کافی یا تخصص برای برنامه‌های نوآوری، خواه نوآوری فرآیند کسب‌وکار یا تحقیق و توسعه باشد.

بسیاری از شرکت ها “ظرفیت جذب” کافی ندارند – یعنی توانایی شناسایی، بهره برداری و ادغام دانش خارجی برای استفاده خود.

اولین قدم برای رفع شکاف نوآوری این است که شرکت های کوچک و متوسط ​​(SME) و سازمان های تحقیقاتی بپذیرند که این موضوع یک خیابان دو طرفه است. سازمان های تحقیقاتی نمی توانند به نیازهای بازار پاسخ دهند مگر اینکه به دانش بازار دسترسی داشته باشند و نیازهای صنعت را درک کنند. برعکس، شرکت های کوچک و متوسط ​​تا زمانی که شواهدی از تحقیقات مرتبط با بازار را نبینند، هرگز به ارزش واقعی نوآوری تحقیقاتی پی نخواهند برد.

معمولاً پذیرفته شده است که افزایش اتصال نوآوری را بهبود می بخشد، اما اینکه چگونه این کار انجام شود بحث بسیار گسترده تری است. در تجربه من در CSIRO، هیچ راه حل گلوله نقره ای برای این مشکل وجود ندارد. افزایش اتصال زمان می برد و به طور اساسی مستلزم ایجاد اعتماد با شرکت هایی است که ممکن است ارزش واقعی تحقیق و توسعه را درک نکنند یا حتی ممکن است با درجه ای از شک و تردید از آن استقبال کنند.

برنامه خاصی که به دنبال انجام این کار است، برنامه پژوهشگر ارتباط سازمانی در کسب و کار دولت فدرال است. CSIRO از سال 2009 بخشی از این برنامه بوده است و با SMEها برای پر کردن شکاف بین نیازهای صنعت و مهارت های تحقیقاتی با قرار دادن دانشمندان محقق مستقیماً در شرکت ها همکاری می کند.

به عنوان مثال، CSIRO به Textor Technologies، تولید کننده محصولات بهداشتی، کمک می کند تا با ایجاد مزیت رقابتی برای طیف محصولات خود، کسب و کار خود را توسعه دهند و در عین حال به CSIRO درک بیشتری از بازار جهانی بهداشت و فناوری های مرتبط با آن می دهد.

به عنوان نمونه ای از تعامل یک به یک، چنین برنامه هایی موفق هستند. با این حال، برای پر کردن موفقیت آمیز شکاف نوآوری در استرالیا، ما باید در ایجاد تعاملات یک به چند، و در نهایت همکاری شرکت به شرکت در زنجیره تامین، کارهای بیشتری انجام دهیم.

CSIRO از طریق مشارکت ما در خوشه‌ها و کنسرسیوم‌های فناوری، که به طور رسمی شرکت‌ها و سازمان‌های تحقیقاتی را با اهداف مشترک و ایجاد فناوری‌های سودمند متقابل گرد هم می‌آورند، چنین موفقیت‌هایی را شاهد بوده است.

اینها شامل مرکز فناوری ساخت مستقیم ویکتوریایی است ، خوشه ای که در آن هشت شرکت تولیدی ویکتوریایی با CSIRO و شرکای دانشگاهی کار می کنند تا نیازهای نوآوری خود را با دسترسی به فناوری های پلت فرم در تولید مستقیم برآورده کنند.

کنسرسیوم سلول‌های خورشیدی آلی ویکتوریا (VICOSC) نمونه‌ای از کنسرسیومی است که یک زنجیره تامین صنعتی برای تولید سلول‌های خورشیدی چاپی کم‌هزینه، برای کاربردهای مختلف، با استفاده از فناوری مشابه آنچه برای چاپ اسکناس‌های پلیمری ما اعمال می‌شود، ایجاد می‌کند.

شکی نیست که فرصت برای استرالیا، چه در اینجا و چه در خارج از کشور، بسیار زیاد است. ما فاقد تخصص نیستیم و به وضوح ارتباط بین نوآوری و رقابت را درک می کنیم، اما رفع شکاف نوآوری استرالیا به زمان، تلاش و تعهد نیاز دارد.

در نهایت، چیزی که به آن منتهی خواهد شد، ملاقات ذهنی است. سازمان های تحقیقاتی باید دانش را در دسترس تر کنند، نیازهای صنعت را بهتر درک کنند و صنعت باید ظرفیت خود را برای جذب دانش جدید و توانایی خود را برای به کارگیری آن افزایش دهد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *