ایده خلاقانه چیست؟ هدیه عرفانی از طرف خدای تو؟ کشف چیز جدیدی؟ بینشی عمیق از نسبت های تقریبا روحانی؟ تحریک کننده تفکر منطقی؟ یک ایده خلاقانه می تواند هر یک از این موارد باشد. اما برای درک خلاقیت و اینکه چگونه ایده‌هایی دارید، کمک می‌کند تا دیدگاه بالینی‌تری داشته باشید. از نظر مغز، خاطرات و خلاقیت، بیایید ببینیم وقتی ایده خلاقانه ای دارید دقیقا چه اتفاقی می افتد.

اما ابتدا باید در مورد مفاهیم صحبت کنیم

یک مفهوم بخشی از اطلاعات است که در حافظه مغز شما ذخیره می شود. این می تواند کمی از اطلاعاتی باشد که در مدرسه آموخته اید، می تواند چیزی باشد که در یک کتاب خوانده اید، می تواند واکنش شما به چیزی باشد که دیده اید، بو کرده اید یا چشیده اید. نیازی نیست که تصورات واقعی یا حتی واقعی باشند. اگر به بابا نوئل اعتقاد دارید، پس تا آنجا که به شما مربوط می شود این یک تصور معتبر است. اگر معتقدید که پیکاسو هنرمند بهتری از دالی بوده است، تا آنجا که به شما مربوط می شود این نیز یک تصور معتبر است.

هر زمان که دو یا چند مفهوم با هم جمع شوند تا یک ایده منحصر به فرد و کاملاً جدید در ذهن شما ایجاد کنند، یک ایده خلاقانه متولد می شود. مفهوم ورق های کوچک کاغذ یادداشت همراه با مفهوم چسب کمی چسبنده به ایده خلاقانه یادداشت های Post-It تبدیل شد. مفهوم اکسید نیتروژن (همچنین به عنوان گاز خنده شناخته می شود) و مفهوم کاهش درد در حین جراحی به ایده خلاقانه بیهوشی تبدیل شد. جالب توجه است، اگرچه اثرات اکسید نیتروژن توسط سر همفری دیوی در یک سری آزمایش در سال 1799 کشف شد – 40 سال دیگر طول کشید تا کسی این مفهوم را با مفهوم مقابله با درد ترکیب کرد. با این وجود، هنگامی که این کشف انجام شد، می توانید فرض کنید که بسیاری از مردم به پیشانی خود سیلی می زدند و فریاد می زدند: “چرا من به این فکر نکردم؟”

در واقع، در مورد هر ایده یا اختراع خلاقانه ای فکر کنید (که ناگزیر از ایده های خلاقانه الهام گرفته شده است) و می توانید آن را به مفاهیمی که در زمان تولد ایده یا اختراع ایجاد شده اند تجزیه کنید.

هنگامی که دو یا چند مفهوم یک ایده کاملاً جدید یا ایده خلاقانه ایجاد کردند، آن مفهوم جدید به بخشی از مخزن مفاهیم شما تبدیل می شود که می تواند در ایده های خلاقانه تر ساخته شود. به عنوان مثال، هنگامی که ایده Post-It محقق شد، مردم به سرعت ایده‌های جدیدی برای استفاده از یادداشت‌ها پیدا کردند: علامت‌گذاری صفحات یک کتاب، حاشیه‌نویسی اسناد بدون خدشه‌دار کردن آنها و طوفان فکری برای نام بردن از چند مورد. هر یک از این استفاده‌های جدید از یادداشت‌های Post-I نتیجه یک ایده خلاقانه بود که حاصل ترکیب مفهوم یادداشت Post-I با مفاهیم دیگر بود.

این قدرت شگفت انگیز ایده خلاقانه است! نه تنها چیز جدید و هیجان انگیزی به ما می دهد، بلکه بلوک جدیدی برای ایده های خلاقانه فراهم می کند. در واقع، هر اختراع، هر نوآوری، هر ایده خلاقانه ای که ما انسان ها تا به حال داشته ایم بر اساس بلوک های سازنده ایده های قبلی ساخته شده است. و این همه راه را به غارنشینان و زنان برمی‌گرداند که مفاهیم اساسی مانند کوبیدن سنگ‌ها را برای ساختن یک سنگ تیز و مفهوم سودمندی بالقوه آن سنگ تیز به عنوان ابزار ترکیب می‌کنند.

آن وقت خیلی ساده است. یک ایده خلاق نتیجه دو یا چند مفهوم است که در ذهن به منظور ایجاد یک مفهوم کاملاً جدید گرد هم می آیند. یک ایده خلاقانه، که به نوبه خود به یک ایده مفید برای ایده های خلاقانه آینده تبدیل می شود.

مردم چگونه ایده های خلاقانه دارند؟

تصورات در مغز متوسط ​​به عنوان حافظه ذخیره می شوند و انواع مختلفی از خاطرات در قسمت های مختلف مغز ذخیره می شوند. علاوه بر این، به نظر می رسد که خاطرات مشابه در مجاورت یکدیگر ذخیره می شوند. مطمئناً، اسکن‌های تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) از افرادی که فکر می‌کنند به نظر می‌رسد این موضوع را تأیید می‌کند. با این حال، علم تازه شروع به درک چگونگی شکل‌گیری، ذخیره و دسترسی مغز به خاطرات کرده است.

همانطور که اشاره شد، ما ایده های خلاقانه را به عنوان وسیله ای برای یافتن راهی برای دستیابی به یک هدف خاص طراحی می کنیم. یک آهنگساز می خواهد افکار خود را در یک آهنگ بیان کند، یک دانشمند به دنبال توضیح یک پدیده طبیعی است، یک طراح به دنبال راه هایی برای بهبود نوع خاصی از محصول است. اتفاقاً می توانید خلاقیت را هم ابزاری برای حل مشکلات در نظر بگیرید، اما من ترجیح می دهم با هدف کار کنم. به هر حال، نیاز به حل یک مشکل نیز یک هدف است – بنابراین واقعاً همان چیزی است.

حتی زمانی که به نظر می رسد یک ایده خلاقانه به ذهن شما خطور می کند، تقریباً اجتناب ناپذیر است زیرا به شما کمک می کند تا به یک هدف برسید. ممکن است شما آگاهانه به هدف فکر نکنید، حتی ممکن است به شدت علاقه ای به رسیدن به هدف مربوطه نداشته باشید، اما برای شناخت ایده خلاق باید از هدف آگاه باشید. به عنوان مثال، اگر در حمام استراحت می کنید و ناگهان یک ایده درخشان و خلاقانه برای پختن یک کاری جدید برای شام دارید، این ایده شما را قادر می سازد به یک هدف برسید: یک غذای جدید جالب برای شام بپزید. شاید به آن هدف فکر نکرده باشید. اگر هیچ علاقه ای به غذا نداشتید و فقط ساندویچ های کره بادام زمینی و مربای تهیه شده توسط مادرتان می خوردید، تصور ترکیب انواع مختلف غذا به روش های جدید در مغز شما اتفاق نمی افتاد.

چه اتفاقی می افتد

اگر فردی با خلاقیت متوسط ​​را انتخاب کنید و از او بخواهید که ایده هایی برای دستیابی به یک هدف ارائه دهد، احتمالاً فکر خود را بر مفاهیم مرتبط با ماهیت هدف متمرکز می کند. به عنوان مثال، اگر از او خواسته باشید که ایده های خلاقانه ای برای استفاده از جعبه کفش ارائه دهد، احتمالاً فکرش را روی جعبه ها متمرکز خواهد کرد. این احتمالاً الهام بخش ایده هایی در مورد ذخیره کردن چیزهای کوچک است. او ممکن است به خاطر بیاورد که به عنوان یک دختر مدرسه ای، دایوراما را در جعبه کفش می ساخت و ایده هایی در مورد ساخت دیوراما و سایر چیزهای تزئینی پیشنهاد می کرد. این ایده ها ممکن است او را ترغیب کند که بیشتر فکر کند. اما ایده‌های او همچنان حول مفاهیم موجود او در مورد جعبه‌های کوچک و کاربرد آن‌ها می‌چرخد.

اگر می‌توانستید در حین این اتفاق به مغز او نگاه کنید – شاید با یک اسکنر تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI) – احتمالاً می‌بینید که یک ناحیه نسبتاً کوچک و متمرکز از مغز او فعال است. این ناحیه ای از مغز او خواهد بود که او خاطرات (یعنی تصورات) در مورد جعبه های کوچک را در آن ذخیره می کند.

در همان زمان که این اتفاق می افتد، بخشی از مغز او که به عنوان قشر جلوی مغزی پشتی جانبی شناخته می شود، ایده ها را قبل از اینکه به آنها اجازه رشد دهد، بررسی می کند. این بیت مغز نوعی فیلتر سانسور است که مسئول تنظیم تفکر و عمل است. این چیزی است که شما را از رفتاری که از نظر اجتماعی نامناسب است باز می دارد. این شما را از گفتن چیزهای احمقانه ای که ممکن است باعث شود دوستان، همکاران و دیگران به شما بخندند یا با تحقیر به شما نگاه کنند، باز می دارد. اصولاً شما را از دردسر دور می کند. و این چیز خوبی است.

فیلتر سانسور زمانی که شما در حال تولید ایده‌ها هستید، آنها را مرور می‌کند و ایده‌های احمقانه، احمقانه یا شرم‌آور را خفه می‌کند. متأسفانه، این ایده ها اغلب خلاقانه ترین ایده ها نیز هستند. در واقع، بیشتر ایده های خلاقانه واقعا عالی در ابتدا احمقانه به نظر می رسند.

برای مثال، تصور کنید که متفکر متوسط ​​خلاق ما در حال فکر کردن به سوتین‌ها است – شاید او در حال برنامه‌ریزی برای خرید نمونه‌های جدید در یک فروش بعدی در روز است – در حالی که ایده‌هایی درباره جعبه‌ها ایجاد می‌کند. در نتیجه، او ناگهان ایده دیوانه‌واری به ذهنش می‌رسد که جعبه کفش فرضی را بریده و آن را به یک سوتین با فنجان‌های مکعبی تبدیل کند و به زنان سینه‌های زاویه‌دارتری بدهد. به احتمال زیاد، فیلتر سانسور او بلافاصله این ایده را به عنوان بالقوه شرم آور و احمقانه رد خواهد کرد. بنابراین، قبل از اینکه ایده به طور کامل در ذهن او شکل بگیرد، رد می شود.

در نتیجه، یک فرد با خلاقیت متوسط ​​می تواند به راحتی ایده های خلاقانه متوسطی داشته باشد. اما این ایده ها حول ماهیت هدف متمرکز خواهند شد. اگر از این شخص بخواهید که ایده های زیادی داشته باشد (مثلاً در یک طوفان فکری سنتی یا برای یک تمرین خلاقیت)، او هنوز از هدف دور نخواهد شد. او نمی تواند به آن کمک کند. این روشی است که مغز او سیم کشی شده است.

افرادی که فوق العاده خلاق هستند، متفاوت هستند

افرادی که بسیار خلاق هستند، بیایید آنها را “بسیار خلاق” بنامیم، متفاوت هستند. به نظر می رسد که مغز آنها از دو طریق متفاوت سیم کشی شده است. اولاً، وقتی از آنها خواسته می‌شود ایده‌هایی برای رسیدن به هدف پیدا کنند، بیشتر مغز خود را جستجو می‌کنند و به دنبال ایده‌هایی می‌گردند که با آن ایده بسازند. واضح است که این یک مزیت قدرتمند از نظر خلاقیت است. اگر بتوانید به تعداد بیشتری از مفاهیم متنوع‌تر دسترسی داشته باشید که از طریق آنها می‌توانید مفاهیم جدید خلق کنید، نسبت به افراد عادی، ابداع ایده‌های خلاقانه آسان‌تر است. ایده هایی که افراد متوسط ​​خلاق هرگز به آنها فکر نمی کنند.

اگر بخواهیم از اسکنر ام‌آر‌آی خود برای بررسی مغز فردی بسیار خلاق استفاده کنیم که می‌خواهد راه‌هایی برای رسیدن به هدفش ابداع کند، می‌بینیم که مغز او بسیار فعال است زیرا او در بسیاری از خاطرات مختلف به دنبال مفاهیمی است که می‌تواند با آنها ترکیب کند. ایده ایجاد کنید

افراد خلاق بیشتر از افراد معمولی در مغزشان برای ایده‌ها جستجو می‌کنند.

اگر متفکر بسیار خلاق ما به استفاده خلاقانه از جعبه کفش وظیفه داشته باشد، او – مانند یک فرد معمولی – به جعبه‌های کوچک، فضای ذخیره‌سازی و دیوراما فکر می‌کند. اما او همچنین به بسیاری از چیزهای به ظاهر نامرتبط دیگر مانند کفش، لباس، اسباب بازی، سلاح، سوخت برای آتش و موارد دیگر فکر خواهد کرد. او با جعبه در ذهن خود بازی می کند، آن را به مکان های مختلف می برد. او تصور خواهد کرد که داخل جعبه چگونه است. او به سوختن جعبه فکر خواهد کرد. او جعبه را برش خواهد داد. او آن را پرتاب خواهد کرد. همانطور که او تمام این کارها را در ذهن خود انجام می دهد، مفاهیم مختلف و به ظاهر نامرتبط با هم جمع می شوند تا ایده هایی را شکل دهند. ایده های معمولی و ایده های دیوانه کننده.

اما این همه ماجرا نیست! قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی در فرد بسیار خلاق، زمانی که او در حال توسعه ایده است، به طور قابل توجهی کمتر از حد معمول فعال می شود. به عبارت دیگر، احتمال اینکه او ایده ها را فیلتر کند بسیار کمتر است. احتمال اینکه او احساس کند ایده هایش نامناسب است بسیار کمتر است. در نتیجه، مغز او می‌تواند با ایده‌هایی بازی کند و ایده‌هایی را توسعه دهد که مغز افراد خلاق در یک لحظه آن‌ها را رد می‌کند. علاوه بر این، او از به اشتراک گذاشتن ایده های دیوانه وار خود با دیگران خجالت نمی کشد. او نگران نخواهد شد که مردم به او بخندند یا به خاطر داشتن ایده های احمقانه به او نگاه کنند.

این چیزی است که او را بسیار خلاق می کند: مغز او. موتور جستجوی داخلی آن به‌دنبال ایده‌های متنوع است و فیلتر سانسور آن ایده‌های کمی را رد می‌کند، مهم نیست که چقدر برای دیگران احمقانه به نظر می‌رسند. همچنین این چیزی است که او را نسبت به اکثر افرادی که مغزشان هنگام جستجوی مفاهیم تمرکز بیشتری دارد و سپس تصورات بسیار بیشتری را به عنوان احمقانه یا نامناسب رد می کند متفاوت می کند. به طور خلاصه، مغز افراد بسیار خلاق نسبت به افراد متوسط ​​خلاق متفاوت است.

 

خلاقیت بیشتر

به نظر می رسد که طرز فکر مردم تا حد زیادی در دوران کودکی به مغز آنها متصل شده است و نمی توان آن را به طور قابل توجهی در زندگی تغییر داد. بنابراین، اگر به شدت خلاق نیستید، اما می‌خواهید که باشید، نمی‌توانید دارو، درس یا عمل جراحی مغز را انجام دهید تا مغزتان خلاقانه‌تر از الان فکر کند. و این احتمالاً چیز خوبی است. اینکه چه کسی و چه چیزی هستید تا حد زیادی نتیجه طرز فکر شماست. تغییر رادیکال طرز فکر شما را به شدت تغییر می‌دهد که می‌تواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد. به عنوان مثال، یک حسابدار موفق با توجه به جزئیات و مهارت های تحلیلی قوی، ممکن است این مهارت های ارزشمند را از دست بدهد، اگر بتواند مغز خود را برای خلاقیت بیشتر «دوباره» کند!

با این وجود، کارهایی وجود دارد که می توانید برای بهبود توانایی خود در تولید ایده های خلاقانه انجام دهید. درک اینکه ایده‌های خلاقانه چیست، چگونه آنها را شکل می‌دهیم و تفاوت افراد بسیار خلاق با افراد خلاق، ما را قادر می‌سازد تا قضاوت کنیم که چه نوع ترفندهایی واقعاً به شما کمک می‌کند خلاق‌تر باشید و کدامیک بیشتر باعث اتلاف وقت می‌شوند. در برخی موارد، تحقیقات این قضاوت ها را تایید می کند.

اولین چیزی که باید مشاهده کرد این است که افراد بسیار خلاق با کاوش در انواع مفاهیم در ذهن خود و مرتبط ساختن آن مفاهیم با هدف خلاق، ایده تولید می کنند. اگر او به دنبال ایده های خلاقانه ای است که جعبه کفش را در خود جای دهد، به شکل های مختلف به جعبه کفش نگاه می کند و سعی می کند آن را با مفاهیم مختلف دیگری مرتبط کند.

ترفند خلاقانه عالی: یک کلمه تصادفی را در فرهنگ لغت انتخاب کنید و آن را به هدف خود اعمال کنید

به عبارت دیگر، خلاقیت او نه از ایده‌ها یا تعداد ایده‌هایی که تولید می‌کند، بلکه از نحوه نگاه او به هدف و تداعی آن با تصورات دیگر در ذهنش ناشی می‌شود. به همین دلیل است که برخی از “ترفندهای” خلاقیت کلاسیک کار می کنند. به عنوان مثال، اگر برای ایده ها گیر کرده اید، یک ترفند عالی این است که یک فرهنگ لغت (یا هر کتابی) را باز کنید و یک کلمه را به طور تصادفی انتخاب کنید. سپس سعی کنید ایده هایی را بیابید که آن کلمه را در خود جای دهد. این ایده‌های جدیدی را به هدف شما می‌آورد (کاری که افراد بسیار خلاق به طور طبیعی انجام می‌دهند) و تقریباً ناگزیر منجر به ایده‌های خلاقانه می‌شود. در واقع، این ترفند ساده احتمالاً یکی از بهترین ترفندهای تفکر خلاق است که می توانید از آن استفاده کنید!

پیاده روی راه خوبی برای الهام گرفتن خلاقانه است

ترفند دیگر این است که اجازه دهید هدف برای یک یا دو روز در پشت ذهن شما بماند. قدم زدن. بازدید از یک موزه. کتابی با موضوع نامربوط بخوانید. در حین انجام این کارها، هر از گاهی به هدف خود فکر کنید. اگر در حال خواندن رمان هستید، به این فکر کنید که قهرمان داستان چه نوع ایده هایی را برای رسیدن به هدفی مانند شما طراحی می کند. اگر از موزه بازدید می کنید، به این فکر کنید که چگونه می توانید نمایشگاه ها را با هدف خود مرتبط کنید.

ترفند دیگری که اخیراً کشف شده است، فاصله گرفتن از هدف است. تصور کنید فردی در سراسر کشور یا در کشور دیگری همین هدف را دارد. چه چیزی به او پیشنهاد می کنید؟ اگر در دفتر لندن یک شرکت چند ملیتی کار می کنید، تصور کنید دفتر بمبئی نیز هدفی مشابه دارد. پیشنهاد می کنید چه کار کنند؟ فاصله گرفتن از هدف به شما دیدگاه جدیدی نسبت به هدف می دهد و ایده های جدیدی را به تولید ایده شما می آورد.

ترفند دیگر برای ایجاد ایده های خلاقانه این است که به فیلتر سانسور خود دستورالعمل های مختلفی بدهید. به عنوان مثال، هنگام تولید ایده، آگاهانه ایده های مرسوم را رد کنید و به دنبال ایده های غیر متعارف باشید. اگر در حال تسهیل یک طوفان فکری یا سایر فعالیت‌های تولید ایده هستید، مشخص کنید که منحصربه‌فردترین، احمقانه‌ترین یا غیرمعمول‌ترین ایده‌ها پاداش و انتخاب خواهند شد. این به شرکت کنندگان می گوید که ایده های مرسوم تر را رد کنند. بهتر است، تأکید کنید که ایده های خسته کننده و مرسوم رد خواهند شد.

به همین ترتیب، هرگز و هرگز در یک رویداد ایده‌پردازی به مردم نگویید که «بهترین ایده‌ها» پاداش و انتخاب خواهند شد. “بهترین ایده ها” در ذهن اکثر مردم، ایده های آزمایش شده و قابل اعتمادی هستند که همیشه در گذشته کارآمد بوده اند. بهترین ایده ها ایده های مرسوم هستند. در واقع، به محض اینکه به مردم بگویید بهترین ایده‌ها برنده طوفان فکری خواهند شد، فیلترهای سانسور آن‌ها ایده‌های عجیب و غریب و غیرمتعارف را به نفع ایده‌های مرسوم مشابه بهترین ایده‌های اجرا شده در گذشته رد خواهند کرد. در نتیجه، سطح خلاقیتی را که می توانید در یک رویداد ایده پردازی انتظار داشته باشید، کاهش می دهید!

یکی دیگر از ترفندهای خلاقیت بی فایده این است که خود یا گروهی را مجبور کنید که ایده های زیادی را با این فرض که مغز شما از ایده های معمولی خارج می شود و شروع به فکر کردن در مورد ایده های غیر متعارف می کند، ایجاد کنید. صرفاً درخواست از مغز شما که ایده‌های زیادی ابداع می‌کند، به شما کمک نمی‌کند تا مفاهیم متنوع‌تری را در کنار هم قرار دهید، و همچنین به فیلتر سانسور شما دستور نمی‌دهد که ایده‌های مرسوم را به نفع ایده‌های غیرمتعارف رد کند. با این حال، اگر تقاضا برای هرچه بیشتر ایده‌ها را با ترفندهایی که در بالا توضیح دادیم ترکیب کنید، می‌توانید انتظار خلاقیت و همچنین ایده‌های بیشتری داشته باشید.

به طور خلاصه، سطح خلاقیت یک فرد تا حد زیادی به مغز او متصل است و نمی توان آن را به طور اساسی تغییر داد. با این حال، فردی با خلاقیت متوسط ​​می‌تواند خلاقیت ایده‌هایش را با استفاده از ترفندهایی بهبود بخشد که او را قادر می‌سازد اهداف خود را با مفاهیم غیرمرتبط با آن اهداف مرتبط کند و آگاهانه به ذهنش بگوید که ایده‌های دیوانه‌کننده و غیرمعمول را به ایده‌های متعارف ترجیح دهد.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *