بسیاری از اهمیت خلاقیت در نوآوری شرکتی – نه حداقل توسط من – ساخته شده است. به هر حال، نوآوری اجرای ایده های خلاقانه به منظور ایجاد ارزش است. بنابراین، بدون خلاقیت، نوآوری اتفاق نخواهد افتاد. با این وجود، ذهن خلاق در تجارت روزمره هم برای کارمند خلاق و هم برای سازمانی که او را استخدام می کند، مفید است.

اجازه دهید راه‌هایی را بررسی کنیم که خلاقیت روزانه به کار می‌آید و سپس بررسی کنیم که مدیران باید چه کاری انجام دهند تا خلاقیت روزانه تیم‌هایشان را تشویق کنند.

تجزیه و تحلیل موقعیت ها از دیدگاه های مختلف

قدرتمندترین مزیت داشتن ذهن خلاق، توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت ها از دیدگاه های مختلف و در نتیجه دیدن گزینه هایی است که ممکن است دیگران نبینند. به عنوان مثال، اگر یک مذاکره در شرف شکست است زیرا قیمتی که شرکت شما مایل است برای یک سرویس بپردازد کمتر از قیمتی است که فروشنده می‌پذیرد، ممکن است گزینه‌های غیرمالی را مشاهده کنید که می‌توانند روی میز آورده شوند و ممکن است تغییر کنند. یک معامله شکست خورده به یک معامله برد-برد.

مشتری احتمالی برای جلسه می آید و متوجه می شوید که هنگام رزرو اتاق جلسه مشکلی پیش آمده است. بدتر از آن، تمام اتاق ها رزرو شده و در حال استفاده هستند. به جای وحشت، متوجه می شوید که روز خوبی است و تصمیم می گیرید از یکی از میزهای پیک نیک در فضای باز که معمولاً برای ناهار استفاده می شود استفاده کنید. به جای ناآماده به نظر رسیدن، مشتری را با یک جلسه به یاد ماندنی در فضای باز تحت تاثیر قرار می دهید.

راه حل های جایگزین برای مشکلات پیدا کنید

وقتی یک فرد معمولی با مشکلی روبرو می شود، تمایل دارد راه حل مرسوم مشکل را امتحان کند و اگر راه حل معمولی را نداند، آن را در گوگل جستجو می کند. به لطف وجود تلفن های هوشمند در همه جا، او می تواند این کار را تقریباً در هر نقطه از کره زمین انجام دهد.

نکته ای که در مورد گوگل وجود دارد این است که اگر راه حلی برای یک مشکل جستجو کنید، متعارف ترین راه حل به شما داده می شود. اغلب، این خوب است. اما، ممکن است خسته کننده باشد، ممکن است مشکل را به طور کامل حل نکند و معمولاً افراد را تحت تاثیر قرار نمی دهد. این مانند اشتراک گذاری یک ویدیوی محبوب گربه زیبا در فیس بوک است. ویدیو لذت بخش است، اما همه دوستان شما قبلا آن را بارها دیده اند. هنوز هم زیباست، اما در عین حال کسل کننده است.

به عنوان مثال، اگر نیاز به ارائه یک کار تجاری به یک مشتری بالقوه بسیار مطلوب دارید، می‌توانید «نکات ارائه» را در گوگل جستجو کنید و فهرست بلندبالایی از وب‌سایت‌هایی که چنین نکاتی را ارائه می‌دهند دریافت کنید. و همه این نکات تقریباً یکسان خواهند بود. آنها را دنبال کنید و یک ارائه خوب، حرفه ای و معمولی خواهید داشت که کاملاً از سایر ارائه های فروشنده که مشتری احتمالی در معرض آن قرار گرفته است متمایز نخواهد شد.

در دهه 70، بریتیش ریل (BR) از آژانس‌های تبلیغاتی دعوت کرد تا برای کسب‌وکار خود برنامه‌هایی ایجاد کنند. بیشتر ارائه‌های شیک با ایده‌های تبلیغاتی به‌خوبی پیش‌نویس شده‌اند که همه با هم ترکیب شده‌اند. آلن برادی و مارش چیز متفاوتی را امتحان کردند. در روز معرفی، در دفاتر خود، گروهی از مدیران ارشد BR را مجبور کردند بیش از نیم ساعت در یک اتاق انتظار با زیرسیگاری‌های پر از زیرسیگار بنشینند (البته در این زمان سیگار کشیدن نسبت به امروز قابل قبول‌تر بود)، قهوه و قهوه را می‌نوشیدند. ساندویچ های تند و زننده هیچ توضیحی برای این وجود نداشت.

درست زمانی که مدیران بلند شدند تا بروند، یکی از مدیران آژانس تبلیغاتی وارد اتاق شد و گفت: “آقایان، این چیزی است که هر روز با مشتریان شما روبرو می شود. بگذارید اکنون به شما نشان دهم که چگونه می توانید تصویر خود را اصلاح کنید.” آنها نه تنها برنده قرارداد شدند، بلکه شیرین کاری آنها در تبلیغات تاریخ ساز شد.

تصور کنید که! تصور کنید که ارائه فروش را به قدری خلاقانه و موثر ارائه کنید که به یک مطالعه موردی در کتاب های درسی کسب و کار تبدیل شود. باحال نیست؟

از منابع موجود بهترین استفاده را ببرید

زمانی که من دانشجوی هنر در دانشگاه ریچموند لندن بودم، مدرسه اخیراً یک دانشکده هنر تأسیس کرده بود که هنوز نسبتاً کوچک بود. یک سال، گروهی از دانشجویان یک کالج بزرگ هنر آمریکایی (شاید موسسه پرات بوده باشد، اما مطمئن نیستم بیشتر باشد) یک ترم را در ریچموند گذراندند تا تجربه بین المللی کسب کنند. بسیاری از دانش آموزان بازدید کننده با صدای بلند از کمبود امکانات ریچموند شکایت کردند و از همه چیزهای عالی که در خانه در دسترس داشتند به خود می بالیدند.

مطمئناً، داشتن بهترین تجهیزات به راحتی در دسترس است. اما مدرسه هنر شبیه زندگی واقعی نیست و مدارس هنری مجهز حتی کمتر. تصور می‌کنم بسیاری از این دانش‌آموزان وقتی برای کار در سازمان‌هایی با منابع محدود رفتند یا هنرمندان مستقل شدند، غافلگیر شدند تا متوجه شوند که منابع خوب چقدر هزینه دارد!

من حسادت منابع آنها را در مؤسسه خانگی خود انکار نمی کنم. با این وجود، داشتن منابع محدود مرا مجبور کرد که از تفکر خلاق برای یافتن راه‌هایی برای تبدیل دیدگاه‌هایم به مجسمه‌ها و ویدیوها (دو حوزه تمرکز من) استفاده کنم. این احتمالاً من را برای دنیای کار آماده کرد. مگر اینکه توسط یک سازمان بسیار موفق با یک بخش خرید که خود را از بابا نوئل الگوبرداری می کند استخدام شده باشید، تقریبا همیشه با منابع محدودی در محل کار مواجه خواهید شد.

خوشبختانه، ذهن خلاق منابع محدود را کمتر موضوعی برای شکایت و بیشتر چالش می بیند. مطمئناً، خوب است که یک ماشین‌فروشی پیشرفته در اختیار داشته باشید و برای ساخت نمونه‌های اولیه درخواست کنید، اما چند یورویی که در یک فروشگاه اسباب‌بازی یا مغازه صنایع دستی خرج می‌کنید، به شما این امکان را می‌دهد که برخی کالاهای اولیه را برای ساختن بخرید. نمونه اولیه برای بازی کافی است.

حل مشکلات مشتری

پس از گذراندن بخش قابل توجهی از زندگی بزرگسالی ام در اداره مشاغل خدماتی کوچک و بین المللی در بانکوک و Erps-Kwerps (دهکده ای در 20 کیلومتری بروکسل)، آموخته ام که چیزی که مشتریان را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد این است که چگونه مشکلات را حل می کنید. همه چیز به اشتباه پیش می رود (مخصوصاً اگر در یک اقتصاد در حال توسعه یک تجارت خدماتی را اداره می کنید) و اکثر مشتریان این را متوجه می شوند. اگر در ارائه خدمات شما مشکلی پیش بیاید و آن را به سرعت و به طور موثر حل کنید، در واقع می تواند مشتری را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد تا اینکه همه چیز به خوبی اجرا شود. مشتریان می دانند که همه چیز اشتباه می شود. آنها بدون شک قبلاً آن را تجربه کرده اند. برخی از فروشندگان سعی می کنند مشتری، یکی از تامین کنندگان آنها یا هر کسی جز خودشان را مقصر بدانند. اما سرزنش دیگران هیچ کس را خارج از محاکمه جنایی تحت تأثیر قرار نمی دهد.

از سوی دیگر، اگر می توانید به مشتری بگویید، “متاسفم. مشکلی پیش آمد و ما شما را ناکام گذاشتیم. اکنون، این چیزی است که ما برای ارائه خدمات شما در کوتاه مدت انجام می دهیم و در اینجا نحوه کار ما آمده است. در درازمدت آن را رفع خواهید کرد، “شما آن مشتری را تحت تاثیر قرار خواهید داد.

برای انجام این کار نیاز به خلاقیت و تمایل به تصمیم گیری سریع بر اساس آن خلاقیت است.

به فرصت هایی که دیگران نمی کنند مراجعه کنید

یکی از مهارت‌های متفکر خلاق، توانایی دیدن گزینه‌های بیشتری در یک موقعیت معین نسبت به افرادی است که کمتر خلاق می‌بینند. گاهی اوقات این گزینه ها فرصت های غیر آشکاری هستند. در واقع، بسیاری از داغ‌ترین کسب‌وکارهای جدید چند سال گذشته مبتنی بر ایده‌هایی برای بهره‌برداری از گوشی‌های هوشمند بوده‌اند. Uber شما را قادر می سازد تا یک سواری را پیدا کنید. اینستاگرام شما را قادر می سازد تا تصاویر را تارت آپ کنید و آنها را به اشتراک بگذارید. Tinder شما را قادر می سازد تا عاشقانه را پیدا کنید. این کسب‌وکارهای بزرگ در ذهن کارآفرینانی متولد شدند که فرصت‌های مبتنی بر گوشی‌های هوشمند را دیدند، که دیگران آن‌ها را ندیدند (یا حداقل از آنها بهره‌برداری نکردند).

فرصت ها نباید چیزهای بزرگی باشند، مانند تجارت های میلیارد دلاری. ممکن است مشاهده کنید که برخی از مشتریان از محصول شما به شکلی ناخواسته استفاده می کنند و به جای اصلاح آنها، یک فرصت تجاری را می بینند. ممکن است چیزی به سادگی درک این موضوع باشد که مشتری که یک نوت بوک می‌خرد ممکن است بخواهد یک خودکار نیز بخرد.

متفکر خلاق نیز ممکن است فرصت هایی را برای بهبود فرآیندها ببیند. او ممکن است به سادگی متوجه شود که برخی از مراحل اضافی هستند یا سایر مراحل ممکن است برای سرعت بخشیدن به یک فرآیند ترکیب شوند. از طرف دیگر، خدمات دوستانه یک پیشخدمت در یک رستوران ممکن است ایده هایی را در مورد چگونگی بهبود خدمات مشتری در یک کسب و کار کاملاً متفاوت با اجازه دادن به مشتریان برای اعطای نکات مجازی به کارکنان مرکز تماس الهام بخشد.

حس شوخ طبعی

من در داخل سازمان ها نبودم که شوخ طبعی نداشتم. آن‌ها مکان‌های غم‌انگیز و دلهره‌ای هستند که مردم از قوانین آن پیروی می‌کنند، کارهایی را که به آن‌ها محول شده است انجام می‌دهند و مشتاقند در پایان روز اگر زودتر نروند، آنجا را ترک کنند. دفاتر بدون طنز مکان خوبی برای کار نیستند. آنها مکان های خوبی برای فرار هستند. خوشبختانه، بسیاری از افراد خلاق دارای حس شوخ طبعی هستند. از این گذشته، شوخی معمولاً به معنای نگاه کردن به موقعیت ها به روش های جدید است که شنونده را غافلگیر می کند، که همچنین تعریف نسبتا خوبی از خلاقیت است.

دو شکارچی در جنگل هستند که یکی از آنها سقوط می کند. انگار نفس نمی کشد و چشمانش برق می زند. مرد دیگر تلفنش را در می آورد و با اورژانس تماس می گیرد. نفس نفس می زند: “دوستم مرده، چیکار کنم؟” اپراتور می گوید: “آرام باش. من می توانم کمک کنم. ابتدا مطمئن شویم که او مرده است.” سکوت برقرار می شود، سپس صدای تیراندازی به گوش می رسد. در پشت تلفن، آن مرد می گوید: “خوب، حالا چی؟”   – به گفته لافلاب، این خنده دارترین جوک دنیاست.

طنز می تواند به یک فضای کاری جان ببخشد. می تواند یک وضعیت پرتنش را سبک کند. می تواند مردم را پیوند دهد. علاوه بر این، شوخ طبعی می تواند افراد را به خلاقیت بیشتر ترغیب کند. شوخی در مورد یک موقعیت، افراد را قادر می‌سازد تا موقعیت‌ها را به روش‌های جدیدی ببینند و این منجر به بینش‌های خلاقانه می‌شود.

در سال‌های متمادی سازماندهی فعالیت‌های تفکر خلاق از همه نوع، متوجه شده‌ام که گروه‌هایی که بیشتر می‌خندند، ناگزیر خلاق‌ترین ایده‌ها را نیز دارند. زمانی که یک گروه بزرگ به گروه‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شود که همگی روی مشکلات مشابهی کار می‌کنند، این امر به وضوح قابل مشاهده است. گروه هایی که بیشتر می خندند خلاق ترین ایده ها را خواهند داشت.

من معتقدم دو دلیل برای این وجود دارد. اولاً به این دلیل است که خنده مهار را از بین می برد. اگر همه می خندند، می توان چیزهای دیوانه کننده ای گفت. بدترین کاری که کسی انجام می دهد این است که به شما بخندد – و آنها از قبل می خندند. ثانیاً، شوخی موانع تفکر را از بین می‌برد و به مردم اجازه می‌دهد آزادانه‌تر از حالت عادی فکر کنند.

آنچه مدیران می توانند انجام دهند

اگر مدیر هستید، واضح است که به نفع شماست که تیم خود را تشویق کنید تا از خلاقیت خود به صورت روزانه استفاده کنند و ایده های خود را به اشتراک بگذارند تا همکاران بتوانند از آنها بیاموزند. نتیجه باید بهبود کارایی، بهبود خدمات و محصولات بهبود یافته باشد، نه اینکه به یک محیط کاری سرگرم کننده تر اشاره کنیم.

برای تحقق این امر، شما باید سه کار را انجام دهید: برقراری ارتباط مبنی بر مطلوب بودن چنین خلاقیتی، ارائه آموزش خلاقیت مناسب و ایجاد سیستمی برای به اشتراک گذاری ایده ها. بیایید به هر یک نگاه کنیم.

بیان کنید که خلاقیت روزانه چیز خوبی است

همه تا حدی خلاق هستند حتی اگر همه نابغه خلاق نباشند. در بیشتر مشاغل، افراد خلاق به طور متوسط ​​یاد می‌گیرند که بر خلاقیت خود حکومت کنند و از وضعیت موجود پیروی کنند، زیرا این معمولاً به عنوان یک گزینه مطمئن تلقی می‌شود. حتی افراد خلاق یاد می گیرند که در چنین سازمان هایی ایده های خود را برای خود نگه دارند.

بنابراین اولین کاری که باید انجام دهید این است که بگویید خلاقیت صرفاً خوب نیست، بلکه مطلوب است. افراد را تشویق کنید تا ایده های خود را به اشتراک بگذارند و ایده های موفق را تحسین کنید. هنگامی که ایده ها موفق نمی شوند، تلاش را تحسین کنید و در مورد آنچه که می توانست به طور متفاوت انجام شود بحث کنید.

نوع صحیح آموزش خلاقیت

بسیاری از آموزش های خلاقیت شامل یادگیری نحوه استفاده از ابزارها به منظور تولید ایده است. این ابزارها ممکن است شامل حل مسئله خلاقانه ساختاریافته، نوشتن مغز، نقشه برداری ذهن و مواردی از این دست باشد. اینها همه ابزارهای عالی هستند – و ارزش یادگیری نحوه استفاده از آنها را دارد – با این حال، وقتی لازم است سریع و به تنهایی روی پاهای خود فکر کنید، چندان مفید نیستند.

در عوض، تیم شما باید یاد بگیرد که چگونه به موقعیت‌ها عمیق‌تر نگاه کند و فراتر از بدیهیات را ببیند. آنها باید یاد بگیرند که در مورد موقعیت از خود سؤال بپرسند. چه عواملی دخیل هستند؟ آیا وضعیت مشابهی با موقعیت های دیگر و نامرتبط دارد؟ مردم در مورد وضعیت چه احساسی دارند؟ چه چیزی باید انجام شود؟ و غیره. ذهن آگاهی یکی از راه های انجام این کار است. یادگیری بازگشت به تخیل و بازی با موقعیت ها حتی بهتر است.

مردم باید یاد بگیرند که بدون گوگل مشکلات را حل کنند. مردم باید علاوه بر موارد بدیهی، گزینه هایی را نیز در نظر بگیرند و آن جایگزین ها را بررسی کنند. مردم باید ترفندهای سریع برای تقویت خلاقیت را بیاموزند. و بیشتر.

در حالت ایده آل، چنین آموزشی باید شامل نقش آفرینی و بازی هایی باشد که موقعیت های کاری واقعی را تقلید می کنند. این می تواند به آنها اجازه دهد تا خلاقیت را تمرین کنند، ببینند که راه حل های غیر متعارف می توانند کارساز باشند و کشف کنند که امتحان کردن یک ایده دیوانه کننده و دیدن کارآمد بودن آن چقدر می تواند احساس خوبی داشته باشد.

اشتراک گذاری

در نهایت، افراد باید ایده‌های خود را، چه موفق و چه ناموفق، به اشتراک بگذارند تا دیگران بتوانند راه‌هایی برای بهتر کار کردن و ایده‌هایی برای اجتناب (یا امتحان کردن به روش‌های مختلف) بیاموزند. راه واضح برای انجام این کار با نرم افزاری است که به افراد امکان می دهد ایده ها را به اشتراک بگذارند، نظرات خود را در مورد ایده ها اظهار نظر کنند و احتمالاً به ایده ها رأی دهند. با این حال، این یک راه کثیف است. افراد ممکن است ایده های خود را ارسال کنند، اما تعداد کمی از آنها خواندن همه ایده ها را به زحمت می اندازند – بنابراین یادگیری کمی وجود خواهد داشت. رای دادن تنها یک مسابقه محبوبیت است که تفکر واگرا را که تمایل به کسب آرای کمی دارد، منصرف می کند.

در عوض، من جلسات منظم تیمی را پیشنهاد می کنم که در آن همه بهترین ایده ها و بدترین ایده های ماه خود را به اشتراک بگذارند. پس از صحبت هر فرد، از دیگران پرسیده می شود که چه چیزی می توانند از تجربیات همکاران خود بیاموزند. آن ایده‌هایی که خلاق‌ترین هستند و عمیق‌ترین تأثیرات را دارند، می‌توانند به روشی خلاقانه در سراسر سازمان به اشتراک گذاشته شوند (این روش خلاقانه را به شما واگذار می‌کنم، این مقاله به اندازه کافی طولانی است!)

رشد روز به روز

خلاقیت روزانه به اندازه خلاقیت بزرگ، جسورانه و هیجان انگیزی که منجر به محصولات جدید و روش های جدید کسب و کار می شود، هیجان انگیز نیست. با این حال، این یک موتور قدرتمند برای بهبود است. این راهی است که افراد را قادر می سازد از کار خود لذت بیشتری ببرند و یادگیری استفاده از خلاقیت به صورت روزانه تنها می تواند سطح بالاتری از خلاقیت را تشویق کند که در نهایت ممکن است به ایده های بزرگ برای محصولات جدید و روش های جدید انجام تجارت منجر شود.

بنابراین، ایده های کوچکی را که باعث رشد کسب و کار شما می شود، نادیده نگیرید. آنها را تشویق کنید، در آغوش بگیرید و اجرا کنید.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *