موفق ترین نوآوری های محصول و خدمات در طول سال ها تقریباً ناگزیر نتیجه بهره برداری رویایی بوده است. یک مدیر عامل یا کارآفرین خلاق، فناوری‌های به ظاهر نامرتبط را، اغلب خارج از بخش تجاری خود، می‌بیند و آن‌ها را برای خلق چیزی جدید ترکیب می‌کند. اینها اختراع نیستند. آنها فن آوری ها یا تکنیک های جدید را ترکیب نمی کنند. در عوض، آنها نتیجه سرهم بندی فکری هستند – بازی با ایده هایی در مورد استفاده از فناوری های موجود به روش های جدید. اگر فناوری جدیدی در میان باشد، توسط شخص دیگری اختراع شده و توسط مبتکر مورد بهره برداری قرار گرفته است.

استیو جابز

به عنوان مثال، آیفون ایده یک گوشی هوشمند (که در آن زمان احتمالاً صفحه کلید کوچکی داشت)، بلک بری، رایانه شخصی و یک صفحه نمایش لمسی کوچک را ترکیب کرد. این اختراعات و ایده های موجود در یک قاب به ظاهر هوشمند بسته بندی شدند و نتیجه آیفون بود که الهام بخش بسیاری از گوشی های هوشمند موجود در بازار امروز شد. در واقع، احتمال زیادی وجود دارد که در حال خواندن این مطلب در آیفون یا گوشی هوشمندی که از آن الهام گرفته شده باشید.

موفقیت آیفون گرد هم آوردن فناوری های موجود، شناخت پتانسیل آنها و فروش چشم انداز به جهان بود. اختراع کمی در مورد آن وجود داشت.

بیل گیتس

زمانی که IBM اولین رایانه شخصی خود را راه اندازی کرد و به بیل گیتس برای ارائه یک سیستم عامل برای محصول جدید خود نزدیک شد، او متوجه شد که رایانه شخصی جهان را تغییر خواهد داد. با این حال، مایکروسافت سیستم عامل موجودی نداشت که بتواند به IBM بفروشد.

آقای گیتس به جای نوشتن یک سیستم عامل جدید، حقوق Q-DOS، یک سیستم عامل موجود و مناسب را از Seattle Computer Products به قیمت 50000 دلار خریداری کرد و سپس مجوز آن را به IBM داد. او همچنین IBM را متقاعد کرد که پلتفرم رایانه شخصی خود را به یک پلتفرم باز تبدیل کند تا سایر شرکت ها نیز بتوانند چنین رایانه هایی بسازند (و البته مجوز سیستم عامل مایکروسافت).

به خاطر داشته باشید که در این زمان، سخت افزار یک تجارت بزرگ بود و نرم افزار نه. اما در عرض چند سال، رایانه‌های شخصی به کالایی تبدیل شدند و بیل گیتس در آن زمان به جوان‌ترین میلیاردر تاریخ تبدیل شد. با این حال، او چیزی اختراع نکرد. او چشم انداز ارائه نرم افزار استاندارد شده در تمام رایانه های شخصی جدید را داشت و اختراع شخص دیگری را خریداری کرد تا با آن رایانه های شخصی ترکیب شود. او از یک فرصت عالی استفاده کرد. چند نفر می توانستند تشخیص دهند.

در واقع، بهره‌برداران رویایی در کسب و کار بسیار موفق‌تر از مخترعانی هستند که اجزای چشم‌انداز خود را در اختیار آنها قرار می‌دهند. مفهوم صفحه نمایش لمسی در سال 1965 توسط EA Johnson اختراع شد که به جای ثبت اختراع در مورد آن در مجلات نوشت! او دریافت که در رادار مفید خواهد بود. او میلیاردر نشد. او معروف نشد. 

بهترین سال فروش محصولات رایانه‌ای سیاتل تنها 4 میلیون دلار بود و این شرکت سال‌ها پیش تعطیل شد. خود آقای گیتس هر روز بیشتر از آن درآمد دارد.

الون ماسک

تسلا ایلان ماسک یک خودروی لوکس است که با باتری کار می کند. نه ماشین های لوکس و نه ماشین های باتری دار ایده های جدیدی نبودند. هر دو برای سال‌ها وجود داشتند. اما، قبل از اینکه او تسلا را راه اندازی کند، خودروهای باتری دار خودروهای ارزان قیمتی بودند که مبتنی بر خودروهای کوچک بودند و حداقل امکانات را ارائه می کردند. با این وجود، آنها برچسب قیمت بسیار بالاتری نسبت به خودروهای مشابه با موتورهای بنزینی و دیزلی داشتند. آقای ماسک متوجه شد که ساخت یک خودروی لوکس با باتری با عمر باتری زیاد منطقی تر است. و او همین کار را کرد.

خودروهای او در مدت کوتاهی به موفقیت چشمگیری دست یافته اند و ارزش شرکت او به ازای هر خودرو فروخته شده بیشتر از هر خودروساز دیگری است.

توجه

من مطلقاً نمی خواهم دستاوردهای خانم جابز، گیتس یا ماسک را کوچک جلوه دهم. همه آنها مردان درخشانی هستند. در واقع، بخش بزرگی از درخشش آنها دیدن یک فرصت و بهره برداری از آن با استفاده از فناوری موجود به جای اختراع چیزی کاملاً جدید بود. بهره برداری رویایی از فناوری موجود سریعتر و سودآورتر است.

این ما را به مهمترین فرد از همه در مورد بهره برداری رویایی می رساند: شما. چگونه می توانید از بهره برداری رویایی برای تقویت نوآوری در شرکت فعلی خود یا شاید در استارت آپی که دوست دارید راه اندازی کنید استفاده کنید؟

شما

هیچ راه آسانی برای یافتن ایده هایی برای بهره برداری رویایی وجود ندارد. اگر وجود داشت، هر مدیر عامل و کارآفرینی از این تکنیک استفاده می کرد. با این وجود، چند کار وجود دارد که می‌توانید انجام دهید تا احتمال کشف چشم‌اندازی برای بهره‌برداری بیشتر شود.

شرکت جوان

اگرچه ضروری نیست، اما به قرار گرفتن در راس یک شرکت جوان کمک می کند. شرکت‌های تثبیت‌شده به مراتب بیشتر در مسیر خود قرار دارند و کمتر احتمال دارد که تغییرات بزرگی در نحوه ساخت محصولات خود ایجاد کنند. اپل یک استثنای نادر از این قاعده است. زمانی که آقای گیتس با IMB صحبت می کرد، مایکروسافت یک استارت آپ اخیر بود و تسلا برای بهره برداری از ایده های آقای ماسک در مورد یک خودروی لوکس با باتری تاسیس شد.

فراتر از صنعت خود نگاه کنید

به عنوان یک قاعده کلی، هر چه بیشتر در یک صنعت خاص کار کنید، نسبت به سایر روش‌های انجام کارها در صنعت خود کورتر می‌شوید. به همین دلیل است که شرکت‌هایی مانند کداک توسط عکاسی دیجیتال ویران شدند و نوکیا در نتیجه محبوبیت گوشی‌های هوشمند از پیشرو در تولید تلفن همراه به یک پیرو دور تبدیل شد. آنها نتوانستند فرصت ها و تهدیدهای جدیدی را که درست در مقابلشان بود ببینند.

برای الهام گرفتن به بیرون از صنعت خود نگاه کنید. به پیشرفت های جدید در زمینه های دیگر توجه کنید و به طور مداوم از خود دو سوال بپرسید. اولا، آیا چیزی در این توسعه وجود دارد که بتوان آن را در صنعت من اعمال کرد؟ ثانیا، آیا چیزی در صنعت من وجود دارد که برای این توسعه قابل استفاده باشد؟

خارج از صنعت خود استخدام کنید

بهتر از اینکه فراتر از صنعت خود نگاه کنید این است که از خارج از صنعت خود استخدام کنید. اگر تیم مدیریت شما همگی در زمینه کسب و کار شما تجربه بالایی داشته باشند، حوزه کسب و کار شما را از درون به بیرون می شناسند. اما آنها کمتر فرصت های بیرونی را می بینند. استخدام افراد، به ویژه محققان، تکنسین ها و افراد توسعه محصول، از سایر صنایع، راهی عالی برای آوردن ایده های جدید و روش های جدید تفکر به کسب و کار شما است.

آقای جابز این کار را کرد. وقتی الهام می گرفت، به تیم فنی خود می گفت که چه می خواهد و آنها آن را کنار هم می گذاشتند و اغلب به دنبال الهام گرفتن از صنایع دیگر بودند. آی پاد اولیه ترکیبی از موسیقی دیجیتال، مفهوم واکمن سونی و طراحی الهام گرفته از رادیوهای ترانزیستوری اولیه بود. این ایده ها از تیم مجرب آقای جاب آمده است .

تجسم به جای کلامی

بسیاری از ابزارهای نوآوری شرکتی بر شفاهی کردن ایده ها تمرکز دارند. با این حال، این تمایل به تمرکز بر تفکر ما در مورد جزئیات به جای تصویر بزرگ است. یاد بگیرید که مفاهیم را تجسم کنید. اگر در حال توسعه محصولی هستید، به جای توصیف آن، آن را طراحی یا بسازید. در حین انجام این کار، به صنایع دیگر نگاه کنید. گالری های طراحی را بررسی کنید. به کتاب هایی در مورد طرح های عالی از گذشته نگاه کنید. به محصولات دیگری فکر کنید که شبیه محصولات شما هستند، حتی اگر کارهای کاملاً متفاوتی انجام دهند.

به دنبال فرصت ها در اقدامات خود باشید

زمانی که پسر بزرگم در سال 1997 در بانکوک به دنیا آمد. مانند بسیاری از والدین جدید، من تعداد زیادی عکس از پسرم گرفتم و می خواستم آنها را با خانواده و دوستانم به اشتراک بگذارم. با این حال، من یک سبک زندگی بین المللی داشته ام، بنابراین خانواده و دوستان نزدیک در سه قاره پراکنده شده اند.

در آن زمان، من یک شرکت کوچک تولید وب و چند رسانه‌ای را اداره می‌کردم که در بازار محلی نسبتاً نوآور در نظر گرفته می‌شد. در آن زمان، من دائماً به دنبال فرصت‌ها بودم، اگرچه تمرکز من عمدتاً بر استفاده از وب برای تسهیل تجارت بین‌المللی بود.

بنابراین، من تعدادی از بهترین عکس های پسرم را اسکن کردم، یک فضای خصوصی در وب سایت شرکتم ایجاد کردم و تصاویر را همراه با زیرنویس آپلود کردم. سپس برای دوستان و خانواده یک آدرس ایمیل ایمیل زدم و از آنها دعوت کردم که تصاویر را به صورت آنلاین ببینند.

متأسفانه، هرگز متوجه نشدم که افراد دیگری ممکن است بخواهند همین کار را انجام دهند و ممکن است یک فرصت تجاری برای ایجاد یک وب سایت وجود داشته باشد که به مردم امکان آپلود و اشتراک گذاری تصاویر را بدهد. در واقع، تا سال 2003 بود که Photobucket اولین شرکتی بود که وب‌سایت اشتراک‌گذاری عکس را ارائه کرد و فلیکر یک سال بعد عرضه شد. امروزه از این قبیل برنامه ها بسیار زیاد است.

جالب اینجاست که در سال 1997 نیز همسر فیلیپ کان صاحب یک بچه شد. آقای کان یک مهندس است و با تلفن همراه آشنا بود. او متوجه شد که می‌تواند عکاسی دیجیتال را با تلفن‌های همراه ترکیب کند و انجام این کار به مردم امکان می‌دهد عکس بگیرند و آنها را با تلفن به اشتراک بگذارند. او حتی یک شرکت برای بهره برداری از ایده خود ایجاد کرد.

واضح است که اگر به این فکر می کردم که چرا تصاویر را در وب آپلود می کنم، در نظر می گرفتم که احتمالاً چند نفر دیگر دوست داشتند همین کار را انجام دهند و چیزی بسازند (با استفاده از فناوری موجود)، در حال حاضر بسیار ثروتمند بودم!

حیف! اما ضرر من سود توست. وقتی کاری را انجام می‌دهید که پیچیده‌تر از آنچه که باید باشد، به نظر می‌رسد، اگر دیگران هم احتمالاً می‌خواهند همان کار را انجام دهند و اگر امکانات لازم برای انجام آن کار را دارید، متوقف شوید و به آن فکر کنید. آیا می توانید کاری را که انجام داده اید خودکار کرده و تجاری سازی کنید؟ اگر چنین است، ممکن است یک فرصت تجاری فوق العاده در انتظار شما باشد.

بازی

اگر از افراد خلاق در مورد خلاقیت خود بپرسید، پاسخ به این سوال برای اکثر آنها دشوار خواهد بود. با این وجود، کلمه “بازی” معمولاً بخشی از پاسخ آنها خواهد بود. و در واقع، بازی برای خلاقیت فوق العاده مهم است.

بنابراین، اگر شما و همکارانتان مانند اکثر تاجران هستید: خیلی جدی هستید، یاد بگیرید که کمتر جدی باشید. یاد بگیرید دوباره بازی کنید.

با محصولات خود طوری بازی کنید که انگار بچه هستید. بهتر است بچه هایتان را بیاورید تا با شما بازی کنند. محصولات دیگر را برای بازی بیاورید. مقداری نشانگر، چسب، چسب نواری و وسایل ساختمانی به همراه داشته باشید. سپس، احمقانه. خوش بگذره. خنده. بازی. در حالت ایده‌آل، این کار را دور از دفتر انجام دهید، جایی که همه می‌توانید استراحت کنید و مراقب خود باشید. احتمالاً این الهام بخش ترین فعالیتی است که تا به حال برای کار انجام داده اید.

گستاخی

هنگامی که به یک بهره برداری رویایی احتمالی می رسید، باید جسور باشید، به خصوص اگر در یک تجارت معتبر هستید. شما باید آنقدر جسور باشید که باور کنید مفهوم شما بهتر از محصولات مشابه موجود در بازار است. به احتمال زیاد، شما باید به اندازه کافی جسور باشید تا نام های بزرگی را در زمینه بهره برداری رویایی خود به عهده بگیرید.

در زمانی که اپل آی پاد را عرضه کرد، عمدتاً در تجارت رایانه شخصی بود. به همین ترتیب، این شرکت قبل از عرضه آیفون رویایی خود، تلفن تولید نکرد. آقای جابز این جسارت را داشت که معتقد بود شرکت رایانه‌اش می‌تواند گوشی هوشمند بهتری نسبت به بسیاری از سازندگان تلفن‌های موجود بسازد. حق با اون بود.

آقای ماسک این جسارت را داشته است که به تجارت خودرو در آمریکا و جهان بگوید که راه بهتری دارد. این شرکت ها از بزرگترین و طولانی ترین شرکت های تاسیس در ایالات متحده هستند. با این حال، تسلا در واقع بسیار خوب عمل می کند و بازیکنان شناخته شده را مجبور می کند تا ماشین های باتری دار را جدی تر بگیرند.

اگر یک بهره برداری رویایی در ذهن دارید، باید آنقدر جسور باشید که باور کنید بیشتر از بازیکنان شناخته شده می دانید. این آسان نیست. و آنها آن را دوست نخواهند داشت، به خصوص اگر موفق شوید.

موفقیت تضمین نشده است

علاوه بر این، چشم انداز خلاقانه از یک محصول جدید که از فناوری موجود به روش های جدید و جسارت بهره برداری می کند، لزوما کافی نیست. در سال 1996 با افزایش محبوبیت وب و تجارت الکترونیک، لوئیس بوردرز مفاهیم تجارت الکترونیک، خرید مواد غذایی و ناوگانی از ون های تحویل را برای ایجاد Webvan ترکیب کرد. او حساب کرد که همه باید برای خرید مواد غذایی خرید کنند، اما بسیاری از مردم، به ویژه زوج های شاغل، وقت ندارند. بنابراین، چرا به آن‌ها اجازه نمی‌دهید تا به راحتی از طریق اینترنت خرید کنند. سپس یک ون سفارش آنها را به جلوی در می آورد.

در سال 2001، وبوان به طرز شگفت انگیزی ورشکست شد و آغازی برای رکود دات کام بود.

جالب اینجاست که بسیاری از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای بزرگ‌تر اخیراً ایده خرید آنلاین مواد غذایی را مورد بررسی قرار داده‌اند. اما آنها خودشان و کارآمدتر از Webvan این کار را انجام می دهند.

بهره برداری رویایی

این تمایل وجود دارد که مبتکران را مخترعانی بدانند که محصولات جسورانه جدیدی را به بازار می آورند. این یک چشم انداز خوب است، اما درست نیست. نوآوری بزرگ و سودآور تقریباً ناگزیر از سوی بهره‌برداران رویایی – مانند آقایان جابز، گیتس و ماسک – می‌آید که اختراعات دیگران را به روش‌های جدید برای خلق محصولات جدید و جسورانه ترکیب می‌کنند.

برای ما که مهندس یا طراح نیستیم، این خبر خوبی است. این نشان می دهد که یک ذهن خلاق همراه با کمی جسارت چیزی است که برای تبدیل شدن به یک مبتکر بزرگ لازم است. اما، اگر می خواهید یک مبتکر بزرگ باشید، باید آگاهی و تفکر خود را فراتر از بخش تجاری خود گسترش دهید و باید افراد با استعدادی را از خارج از بخش خود استخدام کنید. رقبای شما، مانند شما، بخش شما را از درون و وارونه می شناسند. نه شما و نه آنها با تمرکز بر بخش خود یا با توقع از تیمی که منحصراً در بخش شما با تجربه است، چیزی رادیکال یا جدید پیدا نخواهید کرد تا نوع تفکر اصلی لازم برای بهره برداری رویایی را ارائه دهد.

به همین ترتیب، به دنبال بهترین مشتریان خود برای ایده نباشید. هیچ یک از مبتکرانی که در اینجا نام بردم این کار را انجام نداده اند. بهترین مشتریان شما نیز بیش از حد روی محصول شما متمرکز هستند و نمی توانند ایده های رویایی در مورد آن داشته باشند.

اگه چیزی هست به خودت نگاه کن به اقداماتی که انجام می دهید نگاه کنید که زمان بر یا پیچیده هستند. آیا می توانید راهی برای آسان تر کردن این اقدامات پیدا کنید؟ آیا دیگران دوست دارند که بتوانند همین کار را انجام دهند؟ آیا کاری هست که بخواهید انجام دهید که ممکن نیست، اما باید ممکن باشد؟ چگونه می توانید فناوری های موجود را ترکیب کنید تا آن را ممکن کنید؟

و مهمتر از همه، به ذهن خلاق خود نگاه کنید و از پتانسیل آن بهره برداری کنید. این کاری است که هر مخترع و مبتکر بزرگ انجام داده است. شما هم می توانید همین کار را انجام دهید.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *