یک دانشجوی کارشناسی که الهام گرفته شده برای تغییر جهان چه باید بکند؟ آیا آنها باید تحصیلات خود را در مقطع دکتری ادامه دهند یا یک استارت آپ پیدا کنند؟ من اخیراً هر دو را – همزمان – انجام داده‌ام و تجربه من نشان می‌دهد که این ترکیب بهتر از آن چیزی است که انتظار دارید.

من به تازگی پایان نامه خود را در زمینه زبان شناسی محاسباتی (فرعی هوش مصنوعی که به درک خودکار زبان انسان اختصاص دارد) در دانشگاه سیدنی ارائه کرده ام. من همچنین یکی از بنیانگذاران Grok Learning هستم ، یک استارت آپ فناوری آموزشی که هدف آن آموزش کدنویسی به بچه های جهان است.

در نگاه اول، تفاوت زیادی بین دکترا و استارت آپ وجود ندارد.

دکترای فلسفه، از فلسفه یونانی – عشق به دانش و جستجوی خرد – برای انجام تحقیقات مستقل، که از طریق مشارکت قابل توجه در دانش در یک زمینه خاص نشان داده شده است، اعطا می شود. کلیشه، تفکر عمیق و دقیقی است که در طول سالیان متمادی در زمینه‌ای باریک اجرا می‌شود که افراد کمی در جهان آن را درک می‌کنند.

یک ایمیل هفتگی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر شواهد از بهترین محققان اروپا

استارت آپ سازمانی است که به دنبال مدل کسب و کار است. این یک تجارت است که هنوز قابل دوام نیست. کلیشه این است که سازمان‌های گستاخانه و سریعی که به دنبال تغییر شکل یا مختل کردن زندگی ما در عرض چند سال هستند. به AirBnB، Freelancer و Uber فکر کنید.

درس ها

بنابراین وجه اشتراک دکترا و استارتاپ چیست؟ معلوم است، کمی:

  • هر دو با یک ایده شروع می‌کنند که چشم‌انداز آن اغلب دانش‌آموز و بنیان‌گذار را حفظ و الهام می‌بخشد و تیم آنها را در یک هدف مشترک متحد می‌کند.
  • هر دو برای دستیابی به آن چشم انداز نیاز به فداکاری مالی (و اجتماعی) دارند
  • هر دو با پاداش های نامشخص خطرناک هستند. مسیر پر از استارتاپ های شکست خورده و دکترای ناتمام است
  • هر دو شامل جستجوی پاسخ در شرایط ناشناخته هستند، جایی که سرپرستان و مربیان می توانند راهنمایی کنند، اما فقط کاوش شما می تواند (امیدواریم) راه حل را کشف کند.

این آخرین نکته عمیقاً دکترا و استارت‌آپ‌ها را شکل می‌دهد و تعیین می‌کند چه کسی در آنها برتری دارد. به گفته اریک ریس ، نویسنده و کارآفرین آمریکایی ، استارت‌آپ سازمانی است که تلاش می‌کند محصول یا خدمات جدیدی را در شرایط عدم اطمینان شدید ارائه دهد.

این به نظر بسیار شبیه تجربه دکترای خودم و همتایانم است. روش بسیار محبوب استارت‌آپ ناب که Ries قهرمان آن است، روش‌های تحقیقاتی آشنا برای دانش‌آموزان در رشته‌های تجربی، مانند علوم و مهندسی، را برای رشد یک کسب‌وکار به کار می‌گیرد.

تمرکز روش ناب بر یادگیری این است که کدام ایده‌ها از طریق آزمایش‌های کارآمد و سریع که به طور مکرر تناسب محصول و بازار استارت‌آپ را بهبود می‌بخشد، یافتن محصولی است که مردم بخواهند با قیمتی که استارت‌آپ می‌تواند بخرند، کار می‌کنند و کدام نه.

A/B یا تست تقسیم شامل آزمایش روی مشتریان شما با تغییر یک چیز در یک زمان و نگه داشتن یک گروه کنترل و ثبت تأثیر تغییر است. روش علمی همینه!

حداقل محصول قابل دوام شامل توسعه کافی از محصول برای فعال کردن این آزمایش‌ها است، که گاهی اوقات تقریباً هیچ عملکرد دیگری وجود ندارد. این من را به یاد تمام تنظیمات آزمایشی می‌اندازد که دیده‌ام، همراه با تف و ریسمان در حالی که دانش‌آموز برای مهلت ارسال مقاله (یا پایان‌نامه) مسابقه می‌دهد.

و اگر آزمایش‌ها به نتایج منفی ادامه دهند، دانستن اینکه چه زمانی باید تغییر مسیر داد – یک اصلاح دوره اصلی به یک خط (امیدوارم) پربارتر از اکتشاف – یکی از دردناک‌ترین تصمیم‌ها برای یک دانش‌آموز یا بنیانگذار (و مشاوران آنها) است. به خصوص زمانی که زمان، انرژی و اغلب پول صرف کاوش در جهت خاصی شده باشد.

در نهایت، دانشجویان و بنیانگذاران هر دو با ایده باند فرودگاه بسیار آشنا هستند – مدت زمان قبل از سرمایه گذاری (از پس انداز، سرمایه گذاران یا بورسیه دکتری) یا پایان ثبت نام و دانشجو یا استارتاپ دیگر قابل دستیابی نیست.

به ناشناخته

در حالی که همه ادعا می‌کنند که مهارت‌های ارتباطی نوشتاری و گفتاری حیاتی هستند، دانش‌آموزان اغلب از اینکه ما باید کار خود را در رقابت ایده‌ها ارتقا داده و جایگاه خود را ارتقا دهیم و فعالانه نمایه علمی خود را توسعه دهیم تعجب می‌کنند، اما بازاریابی به معنای واقعی کلمه مرگ و زندگی کارآفرینان است.

البته در تحقیقات و استارتاپ ها همه چیز موازی نیست. یک تفاوت کلیدی در چارچوب زمانی و فوریت مورد نیاز آن است. بسیاری از استارت آپ ها در مدت زمانی که طول می کشد تا کارشناسی ارشد (18 ماه) به پایان برسد، متولد می شوند و می میرند، چه برسد به دکترا.

در یک استارتاپ، هدف یادگیری سریع، انجام آزمایش‌هایی به صورت روزانه است که می‌تواند محصول شما را به طور قابل ملاحظه‌ای بهبود بخشد. در تحقیقات، ممکن است ماه ها طول بکشد تا یک آزمایش واحد را تنظیم کنید.

بنابراین، در حالی که دانشجویان دکترا برای چالش‌های کاوش در ناشناخته‌ها مناسب هستند، ممکن است لازم باشد روی پویاتر و پاسخگوتر بودن کار کنیم (ممکن است سرپرستان آنها نیز موافق باشند، اما صنعت ممکن است این را برای بسیاری از دانشگاهیان بگوید).

دانشگاه‌ها می‌توانند اکوسیستم استارت‌آپی شکوفا را تشویق کنند و برنامه‌های دکترای خود را با اختلاط دکترا و استارت‌آپ‌ها و فراهم کردن سرمایه‌گذاری اولیه مشابه APA (در طول یا بعد از تحصیل) و انعطاف‌پذیری قابل‌توجه برای ثبت‌نام، به بنیان‌گذاران تشویق کنند.
مشارکت هایی که محققان و کارآفرینان را در محل اقامت ادغام می کند، می تواند شتاب دهنده های ترکیبی پویا و برنامه های تحصیلات تکمیلی ایجاد کند. حمایت مالی، حقوقی و اداری داخلی به استارت‌آپ‌ها کمک می‌کند و رویکردی با اصطکاک کمتر برای حفاظت از IP به دانش‌آموزان (و دانشگاهیان) این امکان را می‌دهد تا ایده‌ها را بیشتر به سرمایه‌گذاری تبدیل کنند.

در نهایت، دانشگاه ها باید ارزش ایجاد استارتاپ را به عنوان یک خروجی دانشگاهی بشناسند.

کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، اما در حال حاضر من از تجربه دکترای خود استفاده می کنم و به ناشناخته ها می پرم.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *