با خروج آمریکای دونالد ترامپ از توافقنامه پاریس ، زمان آن فرا رسیده است که بپرسیم آیا رویکردهای مرسوم برای توسعه پایدار برای مقابله با بحران های متعدد پیش روی جهان کافی است یا خیر.
تغییر به سمت “اقتصاد سبز” برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای ضروری است. اما برای ساختن اقتصادهای واقعاً پایداری که نه تنها انتشار گازهای گلخانه ای را محدود می کند، بلکه تمام تأثیرات منفی بر طبیعت و جامعه را نیز به شدت کاهش می دهد، به چیزهای بیشتری نیاز است.
در کتاب جدیدم، اقتصاد رفاه: موفقیت در جهانی بدون رشد ، استدلال میکنم که بحران آب و هوا باید به عنوان فرصتی برای تغییر مسیر توسعهمان به دور از مصرفگرایی فزاینده در نظر گرفته شود. ما باید به جای بهرهبرداری مستمر از انسان و طبیعت، به سمت اقتصاد بسیار هوشمندتر برویم.
دستیابی به چنین «اقتصاد رفاهی» بهترین راه برای نشان دادن این است که استراتژی ترامپ چقدر عقب مانده و خود باخته است.
پوشش خبری را بر اساس شواهد بخوانید، نه توئیت
فراتر از رشد مصرف گرا
از دهه 1950 توسعه با رشد مستمر اقتصادی همراه بوده است. در حالی که این امر مصرف بیسابقهای را در غرب و برخی از اقتصادهای نوظهور ایجاد کرده است، اما نگرانیهای جدی در میان جامعه علمی و جامعه در کل ایجاد کرده است.
در چیزی که “شتاب بزرگ” نامیده می شود ، مصرف سرسام آور باعث افزایش گسترده در انتشار آلاینده ها شده است. اما موارد دیگری نیز وجود دارد: استفاده از آب چند برابر شده است و صید ماهی های دریایی به طور تصاعدی رشد کرده است، همراه با اسیدی شدن اقیانوس ها، از دست دادن تنوع زیستی، کاهش منابع طبیعی و فرسایش خاک.
همراه با تغییرات آب و هوایی، همه این فرآیندها نه تنها توسعه اقتصادی بیشتر، بلکه موجودیت ما را در این سیاره تهدید می کند. در کنار انواع مشکلات زیست محیطی، چنین مصرفی باعث نابرابری، استرس، اتلاف و افزایش تنش های اجتماعی نیز شده است.
هدف مفهوم “جداسازی” پرداختن به برخی از این مشکلات است. این نشان می دهد که ارتباط بین رشد و تخریب محیط زیست را می توان با معرفی فناوری های پاک و منابع انرژی تجدید پذیر از بین برد.
وعده جداسازی سنگ بنای سیاست تغییر آب و هوای آمریکا در چند سال گذشته بوده است. به حدی که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، آن را به عنوان گلوله نقره معرفی کرده است. او مقاله ای را در مجله Science منتشر کرد و استدلال کرد که
جداسازی انتشارات بخش انرژی و رشد اقتصادی باید به این استدلال پایان دهد که مبارزه با تغییرات آب و هوایی مستلزم پذیرش رشد کمتر یا استاندارد زندگی پایین تر است.
اوباما درست می گوید: مبارزه با تغییرات اقلیمی نیازی به کاهش سطح زندگی ندارد. دلایل خوبی برای این باور وجود دارد که یک اقتصاد واقعاً “سبز” که مردم و سیاره را در هسته توسعه قرار می دهد، می تواند زندگی ما را به طور گسترده بهبود بخشد. این می تواند شغل های بهتری ایجاد کند، هزینه های غیرضروری را کاهش دهد، به کسب و کارهای کوچک کمک کند و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را با هدف به حداقل رساندن ضایعات مرتبط کند.
اما برای انجام این کار، جهان به چیزی بیش از فناوری سبز نیاز دارد. باید ارزیابی مجدد کند که رشد اقتصادی واقعاً به چه معناست.
وقتی رشد از کارایی پیشی می گیرد
درست است که بسیاری از فرآیندهای تولید در سراسر جهان کارآمدتر شده اند. با این حال این منجر به آلودگی کلی کمتر نشده است. این به این دلیل است که رشد نسبت به کارایی نسبت به مرتبه بزرگی پیشی گرفته است. اکثر چیزهایی که تولید می کنیم الان نسبت به قبل آلودگی کمتری دارند، اما در کل چیزهای بیشتری تولید می کنیم.
تبدیل گسترده به انرژی های تجدیدپذیر ممکن است منجر به رشد “پاک تر” شود. اما محدودیتی برای استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر نیز وجود دارد. در واقع، یک سطح محدود برای جذب تابش خورشید، جریان های باد و جزر و مد و همچنین نیروهای زمین گرمایی وجود دارد.
همچنین مقدار محدودی از خاکهای کمیاب و سایر مواد معدنی وجود دارد که برای ساخت پانلهای PV و توربینهای بادی که انرژیهای تجدیدپذیر تولید میکنند ضروری هستند. علاوه بر این، بهرهبرداری از چنین موادی باعث آسیب زیست محیطی اضافی می شود. بنابراین سقف نهایی برای رشد “سبز” وجود دارد.
عامل مهم دیگر این است که مصرف انرژی تنها یک زیربخش از مصرف کلی مواد در اقتصاد است. جهان منابع طبیعی را برای بسیاری چیزهای دیگر نیز مصرف می کند، مانند ساختمان ها، جاده ها، اتومبیل ها، رایانه ها و غیره. علاوه بر انرژی، فهرست نهاده های طبیعی برای تولید بسیار طولانی است – از آب تا زمین، چوب، آهن، فسفات و غیره. بار دیگر، اینها متناهی هستند.
بدون نادیده گرفتن اهمیت فناوریهای سبز، باید اذعان داشت که بسیاری از کشورهای صنعتی توانستهاند مصرف مواد خود را کاهش دهند، زیرا فرآیندهای تولید به شرکتهای فعال در خارج از ساحل واگذار شده است. در چیزی که بیشتر شبیه یک لیفت صورت راحت به نظر می رسد، به نظر می رسد غرب مسئولیت آلودگی خود را به کشورهای به اصطلاح در حال توسعه، عمدتا در شرق آسیا، جایی که در حال حاضر عمده کالاهای جهانی در آن تولید می شود، منتقل کرده است.
اگر چنین تأثیرات مادی بر کشورهایی که مصرف نهایی در آن صورت می گیرد، اعمال می شد، بسیاری از اقتصادهای سبز دیگر چندان سبز به نظر نمی رسیدند.
نیاز به یک مدل توسعه متفاوت
اما بیایید تصور کنیم که میتوان به جدایی کامل بین رشد و همه پیامدهای محیطی دست یافت. این امر همچنان تعدادی از اثرات منفی اجتماعی را که مدل فعلی رشد اقتصادی ایجاد میکند، از نابرابری گرفته تا استرس اجتماعی و افراد پرکار، رها میکند.
مگر اینکه جهان نوآوریهای اجتماعی و مدلهای جدید حکمرانی را برای تغییر اساسی در نحوه عملکرد اقتصاد ایجاد نکند، ممکن است منجر به ترافیک خودروهای الکتریکی، خطوط مونتاژ بیش از حد پانلهای PV و درگیریهای جهانی برای کنترل اورانیومی شود که تعداد روزافزون کربن را تامین میکند. – نیروگاه های هسته ای خنثی
در مقابل این پسزمینه، تمرکز واقعی بحث سیاستگذاری باید بر روی این سوال باشد: آیا رویکرد فعلی به رشد، که ما در تلاشیم از طریق فناوریهای جدید «پاکسازی» آن را انجام دهیم، در وهله اول واقعاً مطلوب است؟
اهداف توسعه پایدار در واقع نه تنها در سیاست های آب و هوایی بلکه در طیف وسیعی از مسائل زیست محیطی و اجتماعی، از نابرابری تا انسجام اجتماعی، از آموزش تا مراقبت های بهداشتی، از آب به زمین، از ماهیگیری تا غذا، نیازمند تغییر هستند. همه اینها مسائلی است که نیاز به یک رویکرد جامع دارد. آنها را نمی توان یکی اصلاح کرد، زیرا آنها به شدت در هم تنیده هستند و بر یکدیگر تأثیر می گذارند.
خبر خوب
خبر خوب این است که همانطور که جامعه در زمینه انرژی های پاک پیشرفت های تکنولوژیکی داشته است، ابزارهای جدیدی را نیز برای ایجاد اقتصاد ایجاد کرده است که رفاه انسان و اکوسیستم را افزایش می دهد و در عین حال مصرف مواد را کاهش می دهد.
همانطور که در کتابم نشان میدهم، جهان مملو از شیوههای تجاری جایگزین و نوآوریهای سیاسی-اجتماعی است که میتواند به طراحی مجدد اقتصاد ما کمک کند. آنها شامل بانکهای تعاونی، طرحهای سرمایهگذاری جمعی و شرکتهای تامین اجتماعی میشوند.
جهان همچنین شاهد ظهور ارزهای اجتماعی است، یعنی اشکال پولی که توسط خود کاربران کنترل می شوند، چه از طریق انجمن های محلی یا از طریق سیستم های دیجیتالی مانند بلاک چین . و افزایش مداوم شبکههای انرژی تجدیدپذیر توزیعشده، نرمافزار و سختافزار منبع باز و همچنین فناوریهای افزودنی (مانند چاپ سهبعدی) وجود دارد که انقلابی در تولید ایجاد میکنند.
همه این فرآیندها اقتصاد را از پایه بازتعریف می کند، تولید اقتصادی محلی را تقویت می کند و از مشاغل محلی حمایت می کند. آنها نه تنها مشاغل خوبی ایجاد می کنند، بلکه با اجتناب از صرفه جویی در مقیاس و تولید بیش از حد، ضایعات و سایر اثرات جانبی منفی را کاهش می دهند.
اقتصاد سبز واقعاً گامی مهم به جلو است. اما ما می توانیم بهتر عمل کنیم. به جای حفظ مدلی از رشد که از ما می خواهد مصرف را به هر قیمتی به حداکثر برسانیم، به اقتصادی نیاز داریم که بهینه سازی را پاداش دهد. اقتصاد متوازن، با محوریت مردم و کره زمین.
بدون نظر