“نوآوری” – عمل یا فرآیند توسعه یک روش، ایده یا محصول جدید

اکثر شرکت ها در مورد این اصطلاح “نوآوری” عصبی هستند. برای اکثر افراد، این واژه به یک کلمه رایج تبدیل شده است که مترادف با ایجاد ارزش جدید و ایجاد بازارهای جدید (duh) است. اما در دنیایی که موسسات و افرادی که آنها را هدایت می‌کنند، پول ریسک را به دست بعدی که ناخواسته در دسترس است برای دریافت آن می‌سپارند، آیا نوآوری ارزش ذاتی دارد؟

پاسخ کوتاه بله است، اما زمانی که زمان تصمیم گیری در مورد نحوه مدیریت و پردازش نوآوری توسط موسسات به چیزی ملموس است که آتشی را زیر آنها روشن می کند تا فرصتی برای ارزیابی ارزش ایده ای که بررسی شده است، فرا برسد، پاسخ طولانی پیچیده تر می شود. اجرا کردن. اصول اساسی برای نوآوری عبارتند از:

  • ایده پردازی
  • ارزیابی
  • خطر
  • پیاده سازی

بیشتر فناوری‌های موجود از CRM تا ERP تا HCM و مدیریت نوآوری بر فرآیندهای درگیر در هر یک از چهار مؤلفه فوق متمرکز هستند. واقعیت این است که بیشتر یا نه همه حوزه‌های فناوری در مورد اینکه با ریسک چه کار باید کرد گیر می‌کنند، زیرا انسانی‌ترین و کم‌توان‌ترین حوزه از هر چهار مورد است. معنی آن این است که ریسک شامل این است که یک فرد شانس دیگری را بدون کنترل بر روی نتیجه عمل، ابتکار یا ایده پیشنهاد شده توسط شخص اول انجام دهد. در مدیریت نوآوری، ارائه دهندگان راه حل باید کاملاً آگاه باشند که نسبت به سایر عرصه های توسعه نرم افزار به لبه پرتگاه خطر نزدیک می شوند.

بازی ارزش در مدیریت نوآوری

بنابراین این برای ارزش بازی در مدیریت نوآوری چه معنایی دارد؟ از منظر بازار، جهان از «نوآوری» به عنوان یک کلمه رایج خسته شده است و آنها می خواهند بدانند چگونه می توانند حداکثر سود پتانسیل ایده پردازی شرکت خود را با کمترین هزینه تضمین کنند.

در سال 2015، جهان از کاهش سرمایه هم به صورت نهادی و هم از سوی دولت های بازارهای نوظهور آگاه شد. به عنوان مثال، شرکت‌هایی مانند اپل سال را با ذخایر نقدی بی‌سابقه به پایان رساندند و دولت چین بیشتر سال 2015 را صرف یافتن راه‌هایی برای جلوگیری از جریان سرمایه به خارج از کشور از سوی جمعیت خود کرد زیرا سرعت تولید این کشور در واکنش به کاهش سرعت تولید این کشور کاهش یافت. بحران فزاینده موجودی

از سال 2008 تا به امروز، شاهد افزایش گسترده کنترل نهادی بر سرمایه بوده‌ایم و در حالی که جریان‌های فرامرزی سرمایه در آن دوره زمانی افزایش یافته است، آنها این کار را به روشی کنترل‌شده و قابل پیش‌بینی با سرمایه تولید شده در ایالات متحده انجام داده‌اند. اروپا در حال مهاجرت به بازارهای نوظهور جایی که احتکار و گیر می کند. برای اولین بار در تاریخ، بزرگترین اقتصاد تولیدی جهان، بزرگترین بازار یا بازار مصرفی جهان نیست.

علاوه بر این، بسیاری از دانشگاهیان با تحلیلگران مخالفند که ایالات متحده آماده است تا رهبر مصرف کننده و سرمایه جهانی باقی بماند، حتی اگر رهبر تولید جهانی نباشد. مشکل این سناریو این است که محیط‌های تولیدی از طریق اجرای نیازهای بازار که منجر به تخریب خلاقانه شومپیتر می‌شود، که در نهایت منجر به تولید منحنی‌های جدید Sallow-Swan، یعنی تولید بازارهای جدید که اشباع تولید را به حالت ثابت پشت سر نمی گذارد.

پس بیایید این را از ابرهای اقتصاد کلان بیرون بیاوریم و آن را بجوشانیم: بدون افزایش سرعت حرکت سرمایه، بازار همچنان یبوست باقی می‌ماند و اصطلاح نوآوری تبدیل به یک غوغا می‌شود که همه شرکت‌ها می‌دانند به آن نیاز دارند، اما می‌ترسند از آن سرمایه‌گذاری کنند. .

پتانسیل راه حل

بنابراین سناریوهای ارزشی در مدیریت نوآوری چیست و چه شرکت‌هایی هر لایه را اشغال می‌کنند؟ نکته: هیچ کس کامل نیست اما برخی بهتر از دیگران هستند:

krahasim_of_innovation_management_providers.png

  • تسهیل – کاربران نهایی از طریق یک فرآیند هدایت می شوند، اما آنها نتایج را مدیریت می کنند و در مدیریت ماژول های سیستم مشارکت می کنند.
  • مدیریت – کاربران نهایی داده‌ها را وارد سیستم می‌کنند که سپس از طریق تجزیه و تحلیل داخلی برای نتایج از پیش تعریف‌شده مدیریت می‌شوند.
  • بحث – جوامع کاربران در مورد مدیریت و منابع مورد نیاز برای برنامه ریزی و مشارکت ابتکار عمل می کنند.
  • Gamify – انتظار می رود که کاربران فرآیند را در سیستمی از پاداش بازگشت ریسک که آنها را در مقابل یکدیگر قرار می دهد درگیر کنند تا اینکه برای یک هدف مشترک با هم کار کنند.
  • ردیابی – سیستم فعالیت های پایگاه کاربر را ردیابی می کند اما به طور فعال نتیجه ای از ردیابی ایجاد نمی کند
  • مستقل – راه حل این قابلیت را ارائه نمی دهد، اما پتانسیل ادغام با یک
    راه حل خارجی را دارد

بسیاری از پلتفرم‌های مدیریت نوآوری در مرحله ایده‌پردازی و ارزیابی اولیه یا در مرحله پیاده‌سازی پشتیبان بدون هیچ اقدام واقعی برای پل زدن مؤلفه ریسک که بین هر دو انتهای فرآیند مدیریت نوآوری قرار دارد، گیر می‌کنند. در حالی که ممکن است این امر خلاف شهود به نظر برسد، زیرا کل ایده مدیریت نوآوری تسهیل توسعه ایده ها به پروژه های قابل اجرا است، این تمرکز بر روی پایان جریان فرآیند اتفاق می افتد زیرا در بین مشتریان، دو فلسفه وجود دارد:

  1. ریسک قابل مدیریت است
  2. ریسک را می توان پذیرفت

مدیران ریسک به دنبال کاهش ریسک و تعیین کمیت آن از معادله هستند. اینها افرادی هستند که به دنبال چیزهای مطمئن هستند و تقریباً همیشه معتقدند که سودآوری ناشی از عملیات ناب و چسبیدن به بازارهای شناخته شده است.

پذیرندگان ریسک، ریسک را در معادله پیشبرد یک شرکت به جلو می‌آورند. این افراد به دنبال راه های هوشمندانه برای ریسک کردن و ایجاد بازارهای جدید هستند. مشکل ارائه دهندگان مدیریت نوآوری این است که بازار برای پذیرندگان ریسک در سراسر جهان در حال کوچک شدن است زیرا سرمایه بر بازارهایی متمرکز نشده است که معمولاً ریسک پذیری را تقویت می کنند که منجر به تعریف واقعی نوآوری می شود که مستلزم ریسک است.

به عنوان یکی دیگر از نمونه های اقتصاد کلان برای برجسته کردن این موضوع، در پایان سال 2015، جهان با رکوردهای موجودی در هر صنعت باقی ماند. در حالی که بازارهای مالی تلاش کردند تا باقیمانده موجودی را حذف کنند تا خرده فروشی های آنلاین پیروزمندانه را با آجر و ملات حذف کنند، واقعیت ها در ابتدای سال 2016 ظاهر شد و کاهش کلی مصرف در بازارهای پیشرو جهان را نشان داد که البته با کاهش تولید در بازارهای نوظهور مرتبط بود. .

با این حال، مشکل این است که انقباض تقاضا به دلیل قطع ارتباط در مدیریت زنجیره تامین، اجازه نداده بود تا ظرفیت عرضه را جبران کند، بنابراین بازارهای نوظهور با تولید بیشتر محصولات مشابه برای بازارهایی که در حال انقباض و بیش از حد اشباع شده بودند، در حال ظهور بودند. چیز.

باز هم پایین آوردن این به سطح عملی، به این معنی است که هر بازار در حال توسعه مانند بازار ایالات متحده رفتار نمی کند، زیرا نوآوری به دلیل کنترل اجتماعی و سیاسی از بالا به پایین از سطح فروشگاه خارج نمی شود. واقعیت سخت این است که جهان این را در ظهور ژاپن در دهه‌های 1980 و 1990 دیده بود و اجازه داده شد دوباره اتفاق بیفتد.

بدون انحراف، تغییر به سمت مدیریت ریسک به جای ریسک، نوآوری واقعی زمین را در بر می گیرد و هر راه حلی در ماتریس که هر بخشی از فرآیند را مدیریت می کند، به جای تبدیل ارزش افزایشی به نسل جدید بازار، تسلیم تسهیل بازگشت ارزش افزایشی شد. تنها دو، Hype و Spigit، به پذیرش ریسک وفادار ماندند زیرا راه‌حل‌هایی را طراحی کردند که به افرادی که از آن‌ها استفاده می‌کردند اعتماد داشتند و اقداماتی را برای سازگاری با توسعه بازار جدید حتی اگر به معنای پرداختن به تولید ارزش افزایشی در کوتاه‌مدت باشد، ایجاد کردند.

بنابراین این سوال از دیدگاه در مورد واژه نوآوری، آیا این یک کلمه buzz یا buzzkill است؟ بستگی به نوع مدیر ریسک دارد. و هرگز حرف آنها را قبول نکنید زیرا همه ما کمی دروغ می گوییم تا خودمان را متقاعد کنیم که ناامن نیستیم. حقیقت این است که جهان اکنون بیش از هر زمان دیگری ریسک گریز است و شرکت‌های بیشتری را به عنوان مدیران ریسک می‌گذارد تا پذیرندگان ریسک. در عرصه مدیریت نوآوری، این بدان معناست که فروش شامل دو چالش است:

  1. وادار کردن مشتری به درک معنای ریسک کردن در مسیر افزایش ارزش از طریق نوآوری
  2. فروش آنها با این واقعیت که راه حل شما ارزش ریسک را در بر می گیرد و به آنها کمک می کند ارزش را در مقابل مدیریت ریسک به طور کامل ببینند.

درست است: «نوآوری» تبدیل به یک غوغا شده است زیرا مشتریان را عصبی می کند. آنها به طور کامل معنی آن را درک نمی کنند و از این می ترسند که به آنها گفته شود اشتباه فکر می کنند زیرا در این صورت نسبت به توجیه ارزش خود در سلسله مراتب شرکت ناامن می شوند. دنیای امروز دنیای پایداری و امنیت است – اگر هر دو را فراهم نکنیم، چگونه می‌توانیم بستری برای ریسک‌پذیری ایجاد کنیم، درست است؟ اشتباه! ریسک نقطه مقابل امنیت است، اگرچه تا حدی پایداری را در بر می گیرد. گذر از اولین چالش برای تعریف درست نوآوری برای مشتری و قرار دادن آنها در یک ذهنیت ریسک پذیر، کلید اصلی ارتباط مدیریت نوآوری در بازاری است که ریسک پذیرفتن آن سخت است.

خلاصه همه چیز: «نوآوری» یک سرگرمی شادی آور است زیرا در واقعیت، همه ما در حال رقصیدن حول اخگر آتشین خطر و نحوه ترغیب مشتریان به پذیرش آن به جای اجتناب از آن هستیم.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *