مدیران ارشد با ایده اختلال زندگی می کنند. آنها را در شب بیدار نگه می دارد. هیچ کس نمی خواهد کداک یا نوکیا بعدی باشد. بنابراین خود ایده خطر اختلال توجه تصمیم گیرندگان را به خود جلب می کند. پس چرا سرعت نوآوری هر روز یک بحث سطح C نیست؟
پاسخ این است که ما با یک ایده منسوخ در مورد اینکه اختلال چیست زندگی می کنیم. برای بسیاری از مردم، ایده اختلال با یک دیدگاه تحریف شده از کلاسیک کلیتون کریستینسن آغاز می شود: معمای مبتکر. عنوان فرعی کتاب سرنخی از نسخه تحریف شده به دست می دهد: وقتی فناوری های جدید باعث شکست شرکت های بزرگ می شوند.
این به این صورت ارائه می شود: ما می توانیم توسط فناوری های جدید مختل شویم. در واقعیت، این یک مشاهده پیش پا افتاده است – البته، فناوری جدید می تواند هر چیزی را مختل کند. اما دیدگاه کریستینسن در مورد این معضل بسیار مشخص است.
شرکت های بزرگ به انجام کارهای بزرگ ادامه می دهند و با این حال شکست می خورند. مدیران اجرایی فناوری جدید را در دید پیرامونی خود می بینند و معتقدند که نمی تواند بر آنها تأثیر بگذارد – اغلب به این دلیل که نسخه این فناوری توسعه نیافته است و در برآوردن نیازهای فعلی مشتریان عالی نیست.
با این حال، فناوریهای کشنده در برآوردن مجموعه جدیدی از نیازها و ایجاد یک بازار جدید عالی هستند. این ویژگی قاتل آنهاست.
راه حل این معضل این است که به اندازه کافی بازارهای خود را آدمخوار کنید. با این حال، چالش این است که این دوراهیها اغلب پیش نمیآیند. آنها تنها یکی از راه هایی هستند که شرکت های بزرگ می توانند شکست بخورند.
آیا کسب و کار گوشی نوکیا توسط یک استارت آپ یا یک فناوری جدید از بین رفت؟ نه واقعا.
به دلیل غرور، امتناع از پیوستن به اندروید، ناتوانی در توسعه اکوسیستم، عدم تمایل به معامله با مشتریان نهایی کشته شد.
به عبارت دیگر، معضلات متعدد هستند. همه آنها با نوآوری مرتبط هستند. اما دفتر نوآوری در ساختن پرونده برای مجموعه C آنقدر عالی عمل نکرده است که نوآوری به خوبی سازماندهی شده کلیدی برای پاسخگویی به بازار باشد.
این جای تعجب دارد. چرا اپل موفق می شود؟ زیرا دارای نوآوری فوق العاده سازمان یافته ای است. در یک روز در ماه آوریل، 56 اختراع جدید را به دست آورد. در هر زمان، نوآوری را در سراسر مونتاژ محصولات خود مدیریت می کند (شریک فعال فاکسکان و تامین کنندگان شیشه آن است)، رابط (راه های جدید برای تعامل با دستگاه ها)، سخت افزار دستگاه (دسترسی به اثر انگشت، پردازش 64 بیتی…). ، کانال های کاربردی مانند خودروها و موسیقی، خدمات نرم افزاری (شرکتی و مصرف کننده) و سیستم عامل.
در اطراف سر ما در حال حاضر چندین عامل اختلال در کار وجود دارد و حقیقت جدید این است که شرکت ها باید همه آنها را همزمان مدیریت کنند:
- شرکت نرم افزاری تعریف شده
شرکت ها و محصولات آنها به طور فزاینده ای توسط جزء نرم افزاری یک محصول و تسریع فرآیند تعریف می شوند. Jez Humble در Thoughtworks اخیراً در مورد تحویل مداوم این موضوع را بیان کرده است.
آمازون در ماه مه 2011 به طور متوسط هر 11.6 ثانیه یک بار تغییراتی در تولید ایجاد می کند. فیس بوک دو بار در روز به تولید می رسد . بسیاری از سرویسهای Google چندین بار در هفته نسخهها را مشاهده میکنند…»
این یک فرآیند نوآوری سریع و اغلب خودکار است.
- درآمدهای پایین دستی
توسعه موازی تغییر به درآمدهای پایین دستی است. بسیاری از شرکت های بزرگ این کار را انجام داده اند. مایکروسافت آفیس را به آفیس 365 و Autodesk از فروش به اشتراک تغییر داد. مشکل زمانی ایجاد می شود که یک قطعه سخت افزاری وجود داشته باشد. ناگهان یک شرکت باید تصمیم بگیرد که آیا به حاشیه های سخت افزاری ضربه بزند یا نه تا جامعه پایین دستی از کاربران را جذب کند. شیائومی این کار را در گوشی های هوشمند انجام می دهد. اپل این کار را انجام می دهد و حاشیه را حفظ می کند. اما میتوانید این معضل را ببینید – اگر کسی قبلاً بر سهم بازار تسلط دارد، باید محصول را کنار بگذارید و بر توانایی خود برای نوآوری پس از فروش تکیه کنید. این یک تغییر بزرگ بزرگ است.
- ادغام نوآوری و استراتژی
این مرا به نقطه سه می رساند. نوآوری و استراتژی به ندرت ادغام می شوند. غول های فناوری این کار را به طور طبیعی انجام می دهند. محیط کسب و کار آنها تماماً در مورد نوآوری است. اما بسیاری از شرکت ها هنوز در دنیای قدیم زندگی می کنند که در آن اجرا و نوآوری به عنوان فعالیت های جداگانه در نظر گرفته می شود. حرکت تحویل مستمر باید هر مدیر عاملی را از این امر منتفی کند. نوآوری و استراتژی یکپارچه هستند یا باید باشند. بدون آن ادغام، شما در حال حاضر مختل شده اید.
خب معنی اینها چیه؟ من فکر می کنم این بدان معناست که ما باید زبان اختلال و معضلات نوآوری را تغییر دهیم. در حال حاضر اخلالگران شما از هر زاویه به سمت شما می آیند – فناوری جدید، مواد جدید، اکوسیستم ها، فعال سازی نرم افزار، رسانه های اجتماعی و غیره. ما باید به معضلات نوآوران فکر کنیم، معضلات جدید، و همچنین موارد مبرم. ایجاد یک استراتژی جدید حداقل پنج سال طول می کشد. آیا در آن بازه زمانی هر دو دقیقه نوآوری خواهید داشت؟
بدون نظر